کتاب افسانه آشتی درباره صلح و نیاز بشر به آن است و در روند افسانه، خواننده با عوامل به خطراندازنده صلح مثل گمگشتگی هویت، سرگرم شدن به برخی امور، فراموشی فرهنگ و اسطورهها و… مواجه میشود. همچنین کتاب با نگاه مردمشناسانه به اهمیت امنیت و آسیبشناسی آن میپردازد.
در بخشی از ان کتاب میخوانیم: «…عالم گفت: پهلوانان این سرزمین از سر غفلت و حضور سیرک چنان ضعیف شدند که قدرت جنگیدن ندارند و تنها راه مقابله با دیو خشکسالی هم پهلوانان هستند.
پادشاهان بعد از شنیدن این حرف دستور برگزاری مراسم پاسداشت و احترام به پهلوانان را دادند. مردم دستهدسته با آنچه داشتند نزد پهلوانان رفتند و از غفلتشان پشیمان بودند. پهلوانان کمکم قدرتمند شدند و دوباره دیو خشکسالی را به بند کشیدند».