نگاهی به «یدو»| شیرجه مردکوچک آبادان در بهمنشیر
یدو با تمام بیتکلفی و سادگیاش در کنار دیگر نامزدهای اصلی جشنواره قرار دارد. فیلمی که آن را باید نماینده «سینمای اقلیمی ملّی» نامید و باید دید که جشنواره «ملّی» فیلم فجر چه برخوردی با او خواهد کرد.
حمید صنیعی منش| یدو را میتوان در کنار برخی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر 39 مانند منصور آبروی جشنواره نامید. فیلمی روان و خوشساخت از کارگردان 23 نفر که امیدوارم همینطور صمیمی و صادق و حرفهای بماند. مهدی جعفری در فیلم تازهاش یک قدم رو به جلو حرکت کرده و فرم و سبک فیلمسازیاش ترقی کرده است.
او این بار با کمتر از انگشتان یک دست نسبت به فیلم 23 نفر که باید یک جماعت را هدایت میکرد، بازیگران اصلی را برای ساخت فیلمی درباره حال و هوای جنگ در روزهای آبادانی جلوی دوربین برده است. شهری که طعم تلخ حصر را چشیده اما ایستادگی که در خون و مرام مردم آبادان است را فراموش نکرده است.
یدو واقعیتبینی و آرمانخواهی را در کنار هم در ساختار کلی و فرمش جمع کرده و آدرس ترسیم حقیقت در خلال واقعیت که هنر جز برای آشکارگی آن خلق نشده است را، در فیلم تازهاش به سینماگران جوانی که قصد دارند تا جنگ تحمیلی را در دورن شهر و خانهها به تصویر بکشند، آموخته است. این همان فرم مطلوب و درست سینمای جنگ است. سینمایی که نه باید و نه میخواهد بر مصائب هیولای زشت و بیوجدان جنگ سرپوش بگذارد و به باور برخی آن را کتمان کند و نه در عین حال زیباییهای دفاع و اتحاد را که از خلال این واقعیت به چشم آمد و مایه افتخار ملت شد را نادیده بگیرد.
جعفری برای اینکه به این مقصود برسد به خوبی از بخشهای فنی و هنری کارش مایه لازم را گرفته است.
بازیهای باورپذیر کودکان و نوجوانان فیلم ما را یاد فیلمهای محبوب ژانر کودک و نوجوان قدیمی مانند «کودک قهرمان» ساخته کمال تبریزی میاندازد که میشد با آن ارتباط برقرار کرد. فیلمهایی که دچار آفت «از کودکان سخن گفتن برای بزرگسالان» نشدهاند و به قاعده «از کودکان و برای کودکان سخن گفتن» باور دارد. یدو از این جنس فیلم است. فیلمی که البته دایره مخاطبینش حتی از کودکان و نوجوان نیز بیشتر میشود و بزرگسالان را نیز در بر میگیرد.
میلاد صویلوی با اینکه نوجوان است مردانگی بزرگ مردان کوچک جنگ مانند حسین فهمیده و بهنام محمدی را یادآور میشود که غرور و غیرتشان اجازه نداد تا از خاک وطن یک وجب کم شود. این مفهوم در یدو در کنار بلوفهای بانمک بازیگر آبادانی فیلم صمیمانه از آب درآمده که او را در نهایت برای بهترین بازیگر نقش اول مرد آماده کرده است. بازیگری که به جمع بازیگران نوجوان سینمای ایران که مسیر سینمای مردمی و صمیمی را پیش گرفتهاند و به زودی درخششهای دیگری از آنان شاهد خواهیم بود.
بازی ستاره پسیانی که به خوبی نقش یک ننه را بازی میکند که سن و سالی دارد یکی از بازیهای واقعی جشنواره فیلم فجر است که بیتکلف و عاری از تصنعی بودن درآمده و یکی از شانسهای اصلی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر فیلم فجر است که امیدوارم به حقش برسد. پسیانی هرچه دیگر مامانهای فیلمهای جشنواره لجوجانه و استندآپی اجرا میکردند زیرپوستی و باورپذیر شده است و با خصلتهای یک مادر جنوبی جنگزده قرابت بیشتری دارد.
موسیقی فیلم به حال و هوای جنوب کشور و آبادان نزدیک است و خصوصاً شیطنتها و بازیگوشیهای بچهها را به خوبی در سکانسها تداعی میکند. ریزبینی فیلمساز تا اینجا است که حتی اصلاح رنگ و نور فیلم نیز با تلورانس زرد ضمن آنکه خاک آلود بودن شهر محاصره شده را به تصویر میکشد در آن تلألؤ و روشنایی نور امید نیز دیده میشود.
یدو در پرداخت به جزئیات قصه نیز به خوبی ذائقه ایرانی را میشناسد. بزغالههایی که در میان بحران جنگ به دنیا میآیند اشک را از چشمان مخاطب جاری میکنند و این واقعیت را عیان میکنند که در کنار مرگ حیات معجزه میکند.
اقلیم جنگ زده آبادان در یدو از سینمای شهری آپارتمانی دور شده و مخاطب را مسافر دیار دیگری میکند که سینمای ما شتابزده به سوی دیگری رفته و فراموشش کرده است. این زاویه دید در کنار فرمی که از آن سخن گفته شد را میتوان «سینمای اقلیمی ملّی» نامید که از مهجورترین گونههای فیلمهای سینمایی کشور است.
یدو با نظر به تکیه فیلم به قهرمان نوجوانش که وارد جشنواره شد و حالا در کنار فیلمهای مطرح دیگر این دور توانسته نامزدی بخشهای اصلی را بدست آورد، به مثابه همان شیرجهای است که یدو در بهمن شیر خروشان زد و از آن سربلند بیرون آمد.
یدو با تمام بیتکلفی و سادگی در کنار دیگر نامزدهای جشنواره برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم قرار دارد. فیلمی با فرمی که به سینمای ملّی ایران نزدیک است و باید دید که جشنواره ملّی فیلم فجر چه برخوردی با او خواهد کرد.