سینما چیست؟ | سینما با ما، همه ارتشهای دنیا بر علیه ما، سرانجام پیروز خواهیم شد (لنین)
سینما در اصل واژهای است یونانی به معنای حرکت، اما در اصطلاح، سینما، هنر و فنی است که به کمک یک سری تصاویر متحرک، پیامی را به مخاطب خود که همان تماشا گر است منتقل میکند.
سینما آخرین هنر و به عبارت دیگر هفتمین هنر است. شش هنر دیگر عبارتند از : تئاتر، نقاشی، مجسمه سازی ، معماری، موسیقی و رقص. در این میان سینما تنها هنری است که نه تنها شش هنر دیگر را به خدمت گرفته بلکه به گونهای توانسته آنها را اعتلا نیز ببخشد. همچنین سینما صنعت، فن و تکنیک را نیز به خدمت گرفته و در متن خود دارد.
اهمیت سینما
هنوز سینما دورههای آغازین خود را طی میکرد که لنین درباره سینما گفت:
«سینما با ما، همه ارتشهای دنیا بر علیه ما، سرانجام پیروز خواهیم شد»
همین یک جمله که از زبان یک سیاستمدار نقل شده، به خوبی نشانگر اهمیت و قدرت سینماست. سینما وسیله خوبی برای تبلیغ و ارائه دیدگاهها و اندیشههای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی است و از همین رهگذر گاه مخاطبش را به بی راهه برده و او را در چمبره تبلیغات گسترده اسیر کرده، اما با این وجود سینما به علوم مختلف از پزشکی، الکترونیک و جغرافیا گرفته تا فیزیک، شیمی و تاریخ خدمات شایانی نموده است. سینما، این وسیله سمعی و بصری جذاب، بزرگترین کارکردش در خلق رویا، خلق ماجرا، خلق شخصیتهای دوست داشتنی، نفرت انگیز، ترحم بر انگیز و... و در نهایت ایجاد احساسات عمیق انسانی از عشق و محبت گرفته تا ترس و نفرت است.
دیگر سینما یک وسیله ساده سرگرمی ساز نیست، سینما پا را بسیار فراتر گذاشته و تجربه نشان داده، نادیده گرفتن آن امری غیر عاقلانه است، چه از سوی تماشاگران معمولی و چه از سوی سیاست گذاران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف.
تاریخچه
برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ سینماتوگراف (اولین دوربین فیلم برداری) را اختراع کردند. هرچند نمیتوان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلمبرداری خود مرهون پیشرفتهای بسیار زیادی هم در عرصهُ تکامل نگاتیو بود و هم تکامل دستگاههای اولیه عکاسی. به طوریکه نمیتوان قاطعانه از یک نفر بهعنوان مخترع سینما نام برد. دستگاههایی همچون کینتوسکوپ (ساخته توماس ادیسون)، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف مؤثر بودهاند. برادران لومیر خود دهها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل میشد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جمله این فیلمها میتوانیم به ورود قطار به ایستگاه که به عنوان اولین فیلم ساخته شده به دست بشر محسوب میشود، خروج قایق از لنگرگاه، غذا خوردن کودک و خروج کارگران از کارخانه اشاره کرد.
پس از لومیرها، ژرژ مهلیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مهلیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود. او پردههای گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری میکرد و سپس این پردهها را به یکدیگر متصل میکرد. ژرژ مهلیس همچنین پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست.
پس از مهلیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلمهای زندگی آتشنشان آمریکایی و سرقت بزرگ قطار سینما را به عنوان پدیدهای که امروزه میشناسیم معرفی کرد.
سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه به هنری مستقل و جدید تبدیل شده بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز میباشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستانگوی هالیوود منجر شد.
ساختار سینما
در آغاز سینما را بیشتر یک پدیده علمی صنعتی میدانستند. در سالهای جنگ جهانی اول سینما، به عنوان یک وسیله نمایشی و سرگرمی، رونق تجاری یافت. سپس قابلیتهای هنری آن توسط فیلم سازان اروپایی و آمریکایی کشف شد. در همین سالها ریچیوتو کانودو منتقد و نظریهپرداز ایتالیایی، سینما را «هنر هفتم» معرفی کرد. زیرا به عقیده او سینما هنری ترکیبی است که در آن همه هنرها حضور دارند.
سینما به معنی ثبت حرکات است و همانطور که در مباحث قبل گفتیم، پیدایش تصویر متحرک در نتیجه تکامل تکنولوژی ابزارهای عکاسی بود. به همین سبب شیوه ضبط تصویر (فیلمبرداری) آن، عکسبرداری پشت سر هم، البته با فواصل زمانی ثابت و متوالی است. هیچ هنری به استثنای رسانه تلویزیون، نتوانسته از لحاظ محبوبیت، فراگیری و نیروی تأثیر بر عواطف و افکار مخاطب، با سینما رقابت کند. به همین دلایل و همچنین به آن علت که سینما به صنعت فن و ابزارهای فنی اتکای زیادی دارد، آن را «هنر قرن بیستم» نامیده اند. منشأ اصطلاح سینماتوگرافی واژهای یونانی (کینه ما) به معنای حرکت است. سینماتوگرافی به معنای «حرکت نگاری» یا فن ضبط حرکت است. تاریخ تکامل و تحول سینما را به طور کلی می توان به سه دوره عمده (با تأکید بر فنون و تکنیکهای سینمایی) تقسیم بندی کرد:
دوره سینمای صامت: در سال ۱۸۹۵ دوره سینمای صامت آغاز شد. این دوره به زمان سینمایی بدون صدا و ساخت فیلم سیاه و سفید مربوط می شود.
دوره سینمای ناطق: در سال ۱۹۲۷ عصر فیلم صدادار آغاز شد و عامل صدا، عملاً سینما را به صورت یک هنر سمعی-بصری درآورد.
دوره سینمای رنگی: از اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی با اختراع فیلم رنگی آغاز شد.
فضای سینمایی
فضای سینمایی همان فضا و حیطهای است که در فیلم خلق میشود و به جهان عینی ربطی ندارد. فضای سینمایی را میتوان به شیوههای زیر از فضای واقعی جدا کرد:
۱ – فضای سینمایی، دو بعدی است و تصاویری خلق میکند که به اصطلا ح. عمق ندارند. این فضا بر درک ما از اندازهها، فواصل و روابط اشیا تاثیر میگذارد، به همین خاطر، فیلم سازان از ترکیب بندی قاب، استفاده از عدسیهای مخصوص، حرکت دوربینهای مختلف و تدوین استفاده میکنند، تا به نحوی این واپیچیدگیها را جبران کنند و فضایی مشابه فضای واقعی و قابل قبول برای تماشاگر بسازند.
۲ – تدوین نماها از زوایای مختلف میتواند فضایی تازه و یگانه خلق کند، و تجربهای جدید برای تماشاگر باشد.
۳- فضای واقعی و عینی، برای ما پیوسته و فاقد قطع و پارگی است. اما تدوین میتواند در فضای سینمایی ما را به عقب و جلو پرت کند. ما میتوانیم در این فضا بدون هیچ حرکتی صحنهای را از زوایا و فاصلههای مختلف ببینیم. چنین تدوینی پرسپکتیو فضایی را از بین میبرد، و یا دگرگون میکند.
۴ - در سینما میتوان با دکورهای مختلف، استفاده از طراحی صحنههای پیچیده و، امروز با گرافیکهای کامپیو تری فضاهایی عجیب و غریب خلق کرد و تماشاگر را چنان در آن جذب کرد که همه چیز برایش طبیعی و قابل قبول جلوه کند در حالی که هرگز چنین تجربه ایی در دنیای واقعی نداشته است و شاید هم هرگز نخواهد داشت.
زمان سینمایی
توالی زمانی و رویدادهای تاریخی در فیلم به گذر زمان در دنیای واقعی ربطی ندارد. در حالی که تماشاگر در زندگی روزمره خود با سیر بی رحم ثانیهها، ساعتها و روزها سرو کار دارد، سینما این توانایی را دارد که به شیوههای زیر این سیر منطقی را به هم بزند و یا حتی توالی زمانی تازهای را خلق کند:
۱ – نشان دادن هم زمان رویدادهای مختلف که در زمانهای گوناگون اتفاق افتاده اند، به نحوی که هم زمان به نظر برسند.
۲- حذف زمانهای غیر مهم در صحنهها و سکانس ها. در این لحظهها هیچ حادثهای که به درد سینما بخورد رخ نمی دهد. مثلا در صحنه ای، ما شروع حرکت اتومبیلی را به مقصدی مشخص می بینیم و در صحنه بعد بدون این که شاهد حرکت آن اتومبیل در مسیرش باشیم آن را در مقصد میبینیم.
۳ – بر عکس آنچه در مورد ۲ گفته شد، گاهی هم، زمان واقعی بسط داده میشود. این کار در مورد نماهای مهم و حساس انجام میشود. برای این کار نماهایی را که از چند زاویه و فاصله مختلف از یک رویداد واحد گرفته شده در کنار هم نشان میدهند و به این ترتیب زمان واقعی رویداد را افزایش میدهند.
۴ – بسط دادن و یا کوتاه کردن حس زمانی تماشاگر از طریق قطع سریع و حرکت دوربین.
۵ – پیش رفتن و یا عقب نشستن در زمان از طریق فلاش بک
۶- بر هم نمایی دو رویداد مختلف در دو زمان متفاوت برای خلق حس تضاد
باید در نظر داشت همه این قوانین به صورت نا خودآگاه در طول تاریخ سینما در ذهن تماشاگر جای گرفته و به نوعی سینما، تماشاگرش را برای ایجاد ارتباط با خودش، تربیت کرده و آموزش داده. در حالی که اولین تماشاگران سینما قادر به درک کوچکترین پیچیده گی زمانی و مکانی در فیلمها نبودند، تماشاگر امروزی قادر به درک و قبول پیچیده ترین تمهیدات سینمایی است.
مرتبط
آشنایی با تکنولوژی سینما
سینما الفبای توسعه است از توسعه فرهنگی تا اقتصادی و... ارتقاء جامعه