سریال سردار جنگل
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۰ ب.ظ
سریال کوچک جنگلی یکی از سریال های تلویزیون ایران در دهه ۶۰ ه. ش است؛ که در ژانر تاریخی، حماسی و سیاسی به کارگردانی بهروز افخمی و با حضور جمع کثیری از هنرمندان ساخته شده است. در این سریال تلاش میشود زوایایی از قیام میرزا کوچک خان و مردم گیلان، با یک نگاه نسبتاً تحلیلی، به نمایش درآید.
پروژهٔ ساخت کوچک جنگلی از سال ۶۳ آغاز شد و در سال ۶۶ پایان یافت. بهروز افخمی که در آن زمان از مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، به نوعی متولّی شکل گیری این مجموعهبود.
قابل پیش بینی بود که این پروژه با توجه به فضای تاریخی، جنگی و سیاسی آن و همچنین وجود نقشها و شخصیت های بسیار زیاد پروژهای سنگین است و طبیعتاً تیم سازنده بایستی افرادی با تجربه و متخصص این گونه کارها باشند. با توجه به سابقه کم تلویزیون در ایران و همچنین تفاوت فکری بین فضای حاکم بر تلویزیون در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، گزینهها محدود به دو یا سه نفر میشد و آنها هم عبارت بودند از علی حاتمی کارگردان سریال سلطان صاحبقران، ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون و احتمالاً همایون شهنواز کارگردان سریال دلیران تنگستان. در این بین علی حاتمی در گیر پروژه عظیم هزاردستان بود و قرعه به نام ناصر تقوایی افتاد.
لازم است ذکر شود که این سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچک خان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکل گیری هیئت اتحاد اسلام شروع میشود و تا ورود نیروهای تیمور تاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد ادامه پیدا میکند؛ و سریال در همین نقطه تمام میشود. متأسفانه به تصویر کشیدن دوره دوم قیام جنگل که دوستی میرزا با قوای بلشویکی و اعلام حکومت جمهوری و حوادث بعد از آن تا کشته شدن میرزا را شامل میشود، میسر نشد. علاقهمندان میتوانند این بخش از دوران قیام جنگل را با مشاهده فیلم "سردار جنگل " اثر مرحوم " امیر قویدل " دنبال کنند.
خلاصه سریال: میرزا کوچک که تازه از تبعید بازگشته به همراه دوستش میرزا حسین کسمایی در رشت گردش میکند که در شهر متوجه دستگیری رضا آژان توسط روسها میشود. رضا آژان ملتمسانه از میرزا تقاضای کمک میکند. غیرت میرزا به جوش میآید و به او کمک میکند. در این ماجرا پای میرزا تیر میخورد. میرزا و رضا آژان فرار میکنند و به خانه دکتر حشمت میروند تا پای میرزا معالجه شود. این ماجرا میرزا و دوستانش را به فکر میاندازد که برای مبارزه با اشغالگران روس دست به قیام بزنند.
میرزا به کمک برادرزادهاش دوستان قدیمش را که در ماجرای مشروطه همپای او بودهاند پیدا میکند؛ که شیخعلی شیشهبر، پهلوان شیر یداله و حسنخان آلیانی از جمله آنها هستند. در کنار اینها میرزا توانست حمایت چند تن از تجار و کسبه سرشناس از جمله حاجاحمد کسمایی را جلب کند. میرزا و یارانش به جنگل میروند. قیام شروع میشود و روز به روز توسعه پیدا میکند. جنگلیها ابتدا دسته عبدالرزاق را که برای سرکوب آنها آمدند شکست میدهند و بعداز آن قشون مفاخرالملک را نیز شکست میدهند. کار قیام بالا میگیرد و آنها به رشت میروند. بعد از انقلاب بلشویکی روسیه اکثر قوای روس با آرامش به روسیه بازمیگردند و جنگلیها در این کار با آنها همکاری میکنند. اما آخرین دسته از قوای روس به فرماندهی ژنرال بیچراخوف که هنوز تزاری است با قشون انگلیسیها به فرماندهی ژنرال دنسترویل متحد میشوند و آنها از جنگلیها میخواهند که ضمن اجازه عبور از گیلان تعدادی از پاسگاهها را نیز در اختیار آنها قرار بدهند تا به جنگ بلشویکهای قفقاز بروند. جنگلیها قبول نمیکنند و به ناچار جنگ درمیگیرد. قشون روس با استفاده از توپهای دوربُرد جنگلیها را که آرایش نظامی اشتباهی گرفته بودند شکست میدهند و به انزلی میروند. رشت نیز به دست انگلیسیها میافتد. جنگلیها رشت را پس میگیرند اما انگلیسیها دوباره آنرا تصرف میکنند؛ و بعد از یک سری درگیری به پیشنهاد کنسول فرانسه بین آنها صلح برقرار میشود. در تهران وثوق الدوله به حکومت میرسد؛ و به میرزا پیشنهاد میکند که نیروهایش اسلحه را زمین بگذارند و خودش هم ضمن تأمین جانی، به عَتَبات برود. میرزا قبول نمیکند. اما حاج احمد کسمایی تسلیم میشود .وثوق الدوله، تیمورتاش را به همراهی بیست هزار قزاق به گیلان میفرستد. قشون قزاق آماده جنگ با جنگلیها میشود. اما میرزا تن به جنگ با هموطنانش نمیدهد؛ و به ناچار عقبنشینی میکند. جنگلیها به دستههای کوچک تقسیم میشوند و از فومنات به طرف شرق گیلان راهپیمایی میکنند. در طول این راه طولانی و طاقتفرسا عدهای از پا درمیآیند، عدهای دیگر، میرزا را ترک میکنند، بعضیها تسلیم، و بعضی دیگر دستگیر میشوند. میرزا و دسته او از سپیدرود میگذرد و به دسته دکتر حشمت ملحق میشود.
میرزا با کمک افراد ساعدالدوله خبردار میشود که در شرق گیلان برای او تله گذاشتهاند و باید به فومنات برگردد. اما دکتر حشمت مریض و خسته است و میخواهد تسلیم شود. میرزا ظاهراً رای دکتر را برمیگرداند اما دکتر بعد از رفتن دسته میرزا تسلیم میرپنج ایوب میشود. میرپنج ایوب پشت قرآن برای دکتر، اماننامه میدهد اما بعد از تسلیم شدن دکتر و یارانش، به آن عمل نمیگردد و دکتر حشمت در رشت اعدام میشود. میرزا هم بعد از شنیدن خبر تسلیم شدن دکتر حشمت یارانش را مرخص میکند و خودش به همراه هفت تن از جنگلیهای وفادار، به سمت فومن حرکت میکند و البته مصمم است که همچنان به مبارزهاش ادامه دهد.
چقد جنگلَ خوسی، ملت وَ سی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا خدا دانه که من، نتانم خفتن، از ترس دشمن، می دل آویزانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا چِرِ ه زوتر نایی، تندتر نایی، تنها بنایی، گیلان ویرانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا اَمه رشتی جَغَلان، ایسیم تی فرمان، کُنیم اَمی جان، تی پا جیر قربانا، ترا گمه میرزا کوچک خانا
ترجمه فارسی
چقدر در جنگل میخوابی به خاطر مردم؟ خسته نشدی ای جان جانانم؟ با توأم، میرزا کوچک خان! خدا میداند که من از ترس دشمن خواب نمیتوانم، دل آویزان و نگرانم، با توأم، میرزا کوچک خان! چرا زودتر نمیآیی؟ تندتر نمیآیی؟ گیلان ویران را تنها گذاشتهای، با توأم میرزا کوچک خان! ما بچههای رشت، به فرمان توایم، جانمان را به پایت قربان میکنیم، با توأم میرزا کوچک خان!
خواننده: تورج زاهدی و ناصر مسعودی آهنگسازی و تنظیم: سید محمد میرزمانی
سریال قهوه پدری هم جالبه پیشنهاد میشه ببینیدش