الله یار پسر بچه ای است که با پدر جنگلبانش زندگی می کند. شبی الله یار با صدایی بیدار شده و به حیاط خانه می رود و متوجه می شود که یک بز کمیاب به نام بز مار خور در یک جعبه در حیاط آن ها افتاده است. شکارچی برای پس گرفتن مارخور به پدر الله یار حمله کرده و بز و الله یار را با خود می برد و ...
کارگردان یوزیر زهیرخان از پاکستان
بدون شک یکی از ضعفهای کنونی سینمای ایران عدم پرداخت به شخصیتهای ماندگار تاریخی است. در تاریخ ایران ادوار مختلفی به عنوان بخشهای مهم تلقی میشود و همواره در هر برهه نام اسامی در تاریخ به یادگار مانده که گاه اثرگذارترین افراد دوره خود بودهاند.
در این گذر اما در سینمای دفاع مقدس شرایط به گونهای دیگر است. سالهای سال طول کشید تا فیلمسازان دریابند باید به سراغ گنجینههای باقی مانده از خاطرات رزمندگان و حقایق این دوره تاریخی بروند.
پر بیراه نیست اگر بگوییم در این دوره 8 ساله دفاع مقدس که قابل قیاس با هیچ تصویر جنگی مرسوم در دنیا نیست شخصیتهای بسیاری وجود داشتهاند که امروز برخی برایمان نام آشنا و برخی دیگر گمنام هستند.
اگر به ادوار مختلف تاریخی نگاهی بیاندازیم در مییابیم در سالهای اخیر تلاشهایی برای به تصویرکشیدن بخش یا زندگی شهدا و فرماندهان دفاع مقدس انجام شده که اغلب با احترام به تلاشها پروژههایی شکست خورده بودند.
البته تلاشهایی برای به تصویرکشیدن برخی اتفاقات بزرگ نظامی افتاد که آثاری همچون حمله به اچ 3 با رویکرد عملیات اچ 3 از جمله چنین آثاری بود.
در ادامه آثاری همچون در مسلخ عشق (اثری توقیفی درباره شهید محمود آیت)، عبور از خط سرخ با رویکرد شهید عباس دوران به تولید رسید اما شاید جدیترین تلاشها در این بخش که البته تلاشهای ضعیفی بود از سال 1387 با تولید فیلم "به کبودی یاس" به کارگردانی جواد اردکانی اتفاق افتاد. این اثر قرار بود روایتی از شهید برونسی باشد و در نهایت به نتیجه مطلوب نرسید.