داستان کتاب دشت های سوزان در خوزستان اتفاق می افتد و به سال ها قبل از کشف نفت در ایران توسط انگلستان در زمان ناصرالدین شاه قاجار بر می گردد.دشت های سوزان
در دشت های سوزان سعی شده با داستانی کردن روایت تاریخی به توصیف برخی جزییات تاریخی در دل داستانی با زبان ساده که قصهگویی که نقش پررنگی در دارد بزند.
در ابتدای داستان مرگ شیخ المشایخ قبیله شروع میشود و اختلاف بین فرزندان شیخ بر سر جانشینی وی ادامه پیدا می کند.
در بخشی از کتاب دشت های سوزان آمده است:
ترکان خاتون تکهای از ماهی کند و بر دهان گذاشت و دوباره مشغول کشیدن قلیان شد. از پشت سر پلنگ بزرگی آرام از پشت نخلی بیرون آمد و به تخت ترکان خاتون نزدیک شد. خادمها مشغول کار خود بودند.
پلنگ نزدیک شد. ترکان خاتون تکهای دیگر از ماهی کند و بر دهان گذاشت و نورا خانم شروع به کشیدن قلیان کرد. پلنگ به پای تخت رسید. ترکان خاتون به قلیان پک زد.
پلنگ به بالای تخت جهید و آرام کنار ترکان خاتون نشست و دم خود را جمع کرد. ترکان خاتون دستی بر سر پلینگ کشید و گفت: «کجا بودی دختر؟! نگفتی دلم برایت شور میزند؟!های یک ماهی برای وریده بیاور!»