شاید عاشق شدن آخرین فرصت هرکسی برای آدم بودن است. شما هم موافقید؟ احیل یک پزشک جراح است، او برای انجام تنها خواسته همسرش با مرد مرموزی ملاقات میکند که سرنوشتش را برای همیشه تغییر میدهد.
سینما به نسبت بقیه صنعتهای غربی خیلی دیر وارد ایران نشد. ایرانیها خیلی زود آموختند که چطور از صنعت سینما بهره ببرند. اولین فیلم ناطق ایرانی یعنی «دختر لر» سال ۱۳۱۲ شمسی یعنی ۱۹۳۳ میلادی ساخته شد. اولین فیلم ناطق جهان فقط ۳۳ سال قبلتر از آن در پاریس به نمایش درآمده بود. در طول این سالها سینمای ایران همیشه یکی از افتخارآمیزترین ارکان فرهنگ و هنر کشورمان بوده است. انتخاب بهترین فیلمهای سینمای ایران حتی در ۴۰ سال اخیر هم کار سختی است. بنابراین نمیتوان فهرست بهترین فیلمهای ایرانی پس از انقلاب را به ۱۰ یا ۲۰ فیلم محدود کرد.
با مرور بهترین فیلمهای ایرانی بعد از انقلاب به چند نکته پی میبریم: اول اینکه علیرغم همه غر زدنهای درباره سینمای گلخانهای دهه شصت در همان چند سالی که سینمای ایران پا گرفته فیلمهایی تولید شده که حتی تصور ساخته شدن آثاری شبیه آنها امروز کار سختی است. بخشی از آن به بودجه برمیگردد و برخی به خلاقیت هنری و بلندپروازی و آرمانخواهی سازندگانشان. دوم اینکه احتمالا دهه ۸۰ راکدترین و بدترین دوران سینمای ایران بوده است. فقط اصغر فرهادی است که در دهه ۸۰ جریانساز ظاهر میشود. در این هفت سالی که از دهه ۹۰ گذشته هم وضعمان چندان بهتر نیست. تنها سال خوب این دهه سال ۹۴ بوده است که سینمای ایران با فیلمهایی از ژانرهای مختلف برای سلایق متفاوت تکان خورد.
در آخر اینکه شاید بهتر بود از هر کارگردان یک فیلم انتخاب میشد اما واقعیت این است که حاتمی، مهرجویی، کیمیایی و بیضایی را با کارنامههای درخشانشان یا فرهادی را با دو اسکاری که برای سینمای ایران به ارمغان آورده نمیشد به یک فیلم محدود کرد. درنهایت کمی سلیقه شخصی هم در هر انتخابی وجود دارد که نمیشود از آن عبور کرد. بخصوص وقتی تنها یک منتقد انتخابکننده باشد. با این حال تلاش کردم سلیقه شخصیام درصدی از انتخابها را دربربگیرد و بخش بزرگترش برآیند نظراتی باشد که در طول تاریخ سینمای ایران درباره این فیلمها داده شدهاند.
کارگردان: بهرام بیضایی
نباید از ظرفیت بی نظیر و استثنایی خلیج فارس در سینما مغفول بمانیم و خوب است در این آشفته بازار تعارضات تبلیغاتی و فشارهای روانی، با تمرکز بیشتری تصاویر بکرتری از خلیج همیشه فارس را ثبت کنیم.
خلیج فارس (شاخاب پارس یا دریای پارس)، نام آبراهی پراهمیت در آسیای غربی و منطقه خاورمیانه است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبهجزیره عربستان قرار دارد. خلیج فارس به عنوان شاهراه حیاتی و استراتژیکی فرهنگی در خاورمیانه همیشه از دیرباز تاکنون مورد توجه نه تنها سیاستمداران بلکه مورخان، سفرنامه نویسان و نقاشان بوده و نقشه خلیج فارس یکی از کهن ترین و ماندگارترین تصاویر قدیمی ترین اطلس های جهان است. خلیج فارس با همین نام همیشگی در هر دوره ای نقطه عطفی در روابط بین المللی این منطقه با سایر دنیا بوده و به لحاظ وجود منابع غنی به عنوان یکی از ذخایر ثروت جهان محسوب می شود که به حق، طمع برانگیز است و بسیاری از دولت های جهان به راحتی نمی توانند از آن بگذرند و وسوسه داشتن و به نام کردنش، مدام قلقلکشان می دهد.
کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند. در این میان سواحل شمالی خلیج فارس تماماً در جغرافیای سیاسی ایران قرار دارند و مهم تر از اینکه در بین همه این کشورها فقط ایران است که صاحب رسانه ای چند وجهی به نام سینماست.
مصطفی مژدهی فر تهیه کننده «مستند فرزند دریا» گفت: این مستند با محوریت مبارزه ایرانی ها با استعمار و غارتگری انگلیسیها، در دو برهه «نبرد دلوار» و «راهزنی دریایی» اخیر لندن را روایت میکند.
به گزارش خبرگزاری موج به نقل از روابط عمومی شبکه پنج سیما، مستند «فرزند دریا» به مناسبت سالروز شهادت «رئیسعلی دلواری» مصادف با «روز مبارزه با استعمار انگلیس»، سه شنبه12 شهریورماه ساعت 15:30 روی آنتن میرود.
مصطفی مژدهی فر تهیه کننده «مستند فرزند دریا» گفت: این مستند با محوریت مبارزه ایرانی ها با استعمار و غارتگری انگلیسیها، در دو برهه «نبرد دلوار» و «راهزنی دریایی» اخیر لندن را روایت میکند.
تهیه کننده "مستند فرزند دریا" تصریح کرد: این مستند در ابتدا ویژگی های شخصیتی «رئیسعلی دلواری» سردمدار نبرد هفت ساله دلوار و نماد مبارزه با استعمار انگلیسی در ایران را تبیین و سپس سیر مبارزات این شخصیت تاریخی و مردم دلوار با انگلیسی های متجاوز به جنوب ایران در زمان جنگ جهانی اول را به تصویر می کشد.
وی افزود: این مستند در ادامه وارد تحولات روز میشود و به واکنش قاطعانه نیروهای مسلح ایران در پاسخ به توقیف غیر قانونی نفتکش ایرانی آدریان دریا به دست انگلیسی ها میپردازد. اقدامی که در این مستند، همسو با مبارزات ضد استعماری «رئیسعلی دلواری» تعریف می شود.
مستند «فرزند دریا» کاری از گروه سیاسی شبکه پنج سیما، به نویسندگی فاطمه رهنما است. این مستند از زبان یک دانشجوی پژوهشگر و ضمن گفتگو با کارشناسان تاریخ و علوم سیاسی روایت میشود.
در آن روزگاری که دشمن بر مناطق مختلفی از کشورمان تسلط پیدا کرده بود، مردان شجاعی پیدا شدند که به حکم دین، جهاد را بر خودشان واجب دانستند و فکر نکردند که با دست خالی نمیشود کاری را انجام داد؛ یکی از این افراد، رئیسعلی است. مردی جوان، در سنین جوانىِ شما جوانان، در مقابل انگلیسیها ایستادگی کرد. اگر «رئیسعلیها» در غربت به شهادت نمیرسیدند، امروز ملت ایران به این عظمت نمیرسید.
سینمای ایران در مقایسه با جهان، کمتر به بازسازی زندگی قهرمانهای واقعی تمایل نشان میدهد و فیلمسازان ایرانی عموماً ترجیح میدهند قهرمانهایشان را شخصاً از صفر تا صد خلق کنند. این در حالی است که سینمای جهان (و بالاخص هالیوود) هر سال چند بیوگرافی مهم بر اساس داستانهای واقعی را به علاقمندان این سبک عرضه میکند؛ در ایران امّا نمونههای چنین آثاری انگشت شمارند.
نگاهی کلی به آثار قهرمان محور در تاریخ سینمای ایران پس از انقلاب، نشان میدهد که قهرمانهای برجسته فیلمهای ایرانی به دو گروه قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی تقسیم میشوند. از شاخصترین قهرمانهای دینی در فیلمهای ایرانی میتوان به شخصیت پیامبر اسلام (ص) در فیلم «محمد رسول الله (ص)» مجید مجیدی، حضرت مریم (ع) در «مریم مقدس» و حضرت سلیمان (ع) در «ملک سلیمان» هر دو به کارگردانی شهریار بحرانی اشاره کرد. مهمترین قهرمانهای ملی فیلمها نیز عبارتند از شهید چمران در «چ» ابراهیم حاتمیکیا، امام خمینی (ره) در «فرزند صبح» بهروز افخمی، حاج احمد متوسلیان «ایستاده در غبار» اثر محمد حسین مهدویان و جهان پهلوان تختی در فیلم «غلامرضا تختی» بهرام توکلی.
کریمی از حضورش در مقابل دوربین «سرزمین کهن» کمال تبریزی به عنوان اولین تجربه سریالش خبر داد
به گزارش راسخون به نقل از قانون آنلاین، این بازیگر گفت: فیلمبرداری این فیلم در لاهیجان ادامه داشت و بازی من طی روزهای گذشته به پایان رسید.
کریمی از حضورش در مقابل دوربین «سرزمین کهن» کمال تبریزی به عنوان اولین تجربه سریالش خبر داد و اظهار کرد: از 25 آبان ماه کارم در این سریال آغاز میشود و در بخش کوتاهی از فصل سوم که فیلمبرداری اش یک ماه به طول خواهد انجامید، حضور دارم و برای سال بعد در فصل سوم «سرزمین کهن» حضور کامل خواهم داشت.
وی تجربه همکاری با کمال تبریزی در «خیابانهای آرام» را بسیار خوب برشمرد و به ایسنا گفت: احترام زیادی برای ایشان قائل هستم و همین باعث شد که پیشنهادشان را برای حضور در این سریال بپذیرم.
نیکی کریمی فیلم «زندگی جای دیگری است» به کارگردانی منوچهر هادی را نیز برای حضور در جشنواره فیلم فجر خواهد داشت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، در ابتدای این برنامه، تعدادی از پیشکسوتان جنگ تحمیلی، خاطراتی از «ایستادگی و مقاومت»، «شجاعت و ایمان» و «ایثار و شهادت» دوران دفاع مقدس بیان کردند.
در ادامهی این مراسم رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی، ضمن قدردانی صمیمانه از همهی کسانی که متعهدانه پرچم احیای خاطرات و ارزشهای دفاع مقدس را برافراشته نگه داشتهاند، تأکید کردند: باید با ایجاد یک نهضت ترجمه، آثار مکتوب و صدور آثار هنری و فیلمهای دفاع مقدس، پیام روح ایمان و مجاهدت و پیام شکستناپذیری ملت ایران را به جهانیان برسانیم.
سید شهاب الدین حسینی درباره این خبر توضیح داد: «پیرو خبری که در خصوص فعالیت های اخیر بنده منتشر شده لازم دیدم توضیح مختصری به محضر شما تقدیم کنم. در پى فعالیتی که از دو سال پیش آغاز کردم به لطف الهی موفق به تاسیس شرکت فیلمسازی با نام ندای هفت آسمان شدم که هدفی جز کشف آثار و استعداد های جوان را در حیطه های مختلف نمایشی اعم از تئاتر، سینما، فیلم های کوتاه، مستند، انیمیشن، دنبال نمیکند که در راستای هدفی است که همواره در جهت اهمیت به وجود منابع انسانی برای خود تعریف کردم و امیدوارم به یاری یگانه یار، موفق به این مهم شوم.
در عین حال این شرکت دارای خواهر دوقلویی در آمریکا است به نام seven skies entertainment که در راستای تولید آثار نمایشی در حوزه های مختلف آن با استخراج از منابع غنی فرهنگ و ادبیات ایران زمین به ثبت رسیده و تاسیس شده به این امید که جایگاهی برای ارائه غنای فرهنگی ادبیات و هنر ایران در بازارهای جهانی باشد. این هدف جز با عشق خالصانه، تلاش صادقانه، و دعای خیر شما مردمی که همواره دلتون برای عزت و سربلندی این سرزمین میتپه در دسترس نخواهد بود.»
ایران سرزمین افسانهها، قهرمانها و دلاوران بیشماری است. هر قهرمانی روایتی شیرین و شنیدنی مختص به خود را دارد و هر کدام، نسل به نسل گشته و تعریف شده است تا ما درسی از آن بگیریم. بعضی از آنها خیالی و بعضی دیگر با آن که افسانه هستند، بسیار به واقعیت شبیهاند. هر داستانی زیبایی و هیجان مختص به خود را دارا است و روایت آن، از زبان کسی که بتواند این هیجانات را به تصویر بکشد، بسیار شیرینتر از یک روایت معمولی است. در بهار سال ۲۰۱۵، انیمهای تحت عنوان Arslan Senki، در ۲۵ قسمت منتشر شد. این انیمه از روی یک رمان نوشته یوشیکی تاناکا (Yoshiki Tanaka) ساخته شده بود که آن رمان نیز در مورد یکی از افسانههای مشهور ایران زمین، یعنی افسانه امیر ارسلان نامدار است. البته رمان با چیزی که ما از آن انتظار داریم فرق دارد و دچار تغییراتی نسبت به افسانه واقعی شده است ولی به هر حال جلوهای کامل را از شکوه ایران زمین و قهرمانان آن به روایتی ژاپنی و فانتزیگونه به تصویر کشیده است. روایت داستان زندگی ارسلان، از ۱۴ سالگی وی در انیمه جریان دارد تا اتفاقات و مشکلاتی که گریبانگیر او و کشورش میشود. عنوان Arslan: The Warriors Of Legend نیز از روی انیمه Arslan Senki اقتباس شده است و داستان آن پیرامون حوادث انیمه، جنگها، درگیریها و مشکلات ارسلان و یارانش در جریان است.
متخصص رسانه و یک رفتارشناس اجتماعی در نشستی به آسیب شناسی رویکرد تلویزیون در برنامه طنزی مانند «خنداونه» و شوخی هایی که در آن مطرح و مرجع می شود، پرداختند.
پخش این سری از برنامه «خندوانه» از شبکه نسیم جمعه شب ۱۶ شهریور به پایان رسید تا دوباره فصل جدید آن بعد از محرم و صفر روی آنتن رود. این فصل از «خندوانه» که پخش آن از ماه رمضان آغاز شده بود اگرچه با حضور عروسک جناب خان همراه بود اما چندان نتوانست در طول پخش مخاطبان را با خود همراه کند تا اینکه فصل جدید «خنداننده شو» با رقابت استعدادهای جدید آغاز شد؛ جوانانی که سنین آنها از ۱۷ سال شروع میشد و اغلب به دهه ۷۰ تعلق داشتند و از همان اولین شبهای اجرای استندآپ کمدی ها، شوخیهای مطرح شده با حاشیه هایی رو به رو شد.
این فصل از رقابتهای استندآپ کمدی یا «خنداننده شو» همچون فصل قبل واکنشهای مختلفی را به دنبال داشت. این واکنشها و همچنین اتفاقاتی که در برنامه رخ داد باعث شد بیش از پیش اهمیت رسانه به عنوان یک مدیوم برای انتقال مفاهیم و آموزش جامعه مورد توجه قرار بگیرد. شوخی هایی که در «خنداننده شو» مطرح می شد تا جایی پیش رفت که بسیاری از منتقدان می گفتند دیگر نمی توانند این برنامه را در منزل و با خانواده و به ویژه بچه هایشان تماشا کنند. مراقبت نکردن از جوانانی که آشنایی درستی با رسانه ملی و حیطه تاثیرگذاری و وظایف آن نداشتند از دیگر انتقادهایی بود که به این بخش از «خندوانه» وارد شد و نقد و نظرها تا جایی پیش رفت که علی احمدی تهیه کننده و رامبد جوان مجری برنامه «خندوانه» نشستی رسانه ای تدارک دیدند و سعی کردند به برخی از سوالات اهالی رسانه جواب دهند که البته بخشی از این پاسخگویی شکل طعنه به خود گرفت. از دیگر موضوعاتی که در آن نشست مورد پرسش قرار گرفت مسایل مالی و ابهامات آن بود که به آنها نیز پاسخ روشنی داده نشد.
مستند «آخرین پرواز» زندگی و فعالیتهای امیر صلواتی را قبل و بعد از انقلاب به تصویر میکشد و راوی مجاهدتها و رشادتهای او و همرزمانش در دوران دفاع مقدس است. امیر صلواتی که از روز اول آغاز دفاع مقدس در عملیاتهای پی در پی و غرورآفرین نیروی هوایی در خاک عراق حضور داشت، روز سوم مهر 1359 به اسارت نیروهای بعثی افتاد. بخشی از این مستند هم به دوران اسارت امیر صلواتی میپردازد که در آنجا او با یکی از دوستان عراقیاش به عنوان فرمانده عراقی روبرو میشود و واکنش عجیبی از او میبیند و این واکنش از نقاط عطف مستند محسوب میشود. مستند «آخرین پرواز» را محسن قیصری با مشارکت سازمان هنری و رسانهای اوج ساخته و پرداخته کرده که امشب ساعت 23:15 پس از سریال شبانگاهی به مدت یک ساعت روی آنتن خواهد رفت.
محسن قیصری تهیهکننده و کارگردان این مستند گفت: «آخرین پرواز» زندگی شخصیتی را روایت میکند که یک خلبان وظیفهشناس است. او در عملیاتهای جنگی نیروی هوایی حضور فعالی داشت؛ سرتیپ خلبان محمدرضا صلواتی سوم مهرماه 59 زمانی که جهت بمباران پایگاه نظامی کوت رهسپار این مناطق عملیاتی شد هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفت و سقوط کرد. اما خلبان ایرانی جان سالم به در برد و 10 سال در اسارت رژیم بعث عراق بود. این مستند با نگاهی به این اتفاقات، زندگی قبل از انقلاب، جنگ، اسارت و دورانی که به وطن برمیگردد و زندگیاش را شروع میکند، قصد دارد سبک زندگی این قهرمانان حقیقی را که میتواند درسآموز نسل جدید باشد، یک روایت بیپرده و جذاب داشته باشد. البته شاید نقطه تلخ و تأثیرگذار این مستند به از دنیا رفتن همسر خلبان صلواتی برگردد که خیلی ناگهانی دارفانی را وداع میگوید.
وی به نقاط عطف این مستند اشاره کرد و گفت: ماجرای دیدار سرتیپ خلبان محمدرضا صلواتی با هیئت نظامی از عراق در سال 1975 شاید یکی از جذابترین بخشهای مستند «آخرین پرواز» باشد. جایی که هیئت نظامی از عراق بعد از قرارداد 1975 میلادی به ایران میآیند و سرپرستی این هیئت نظامی را وفیق السامرائی رئیس اطلاعات ارتش عراق برعهده دارد. هیئت استقبال و گفتگو کننده را نیز سرتیپ صلواتی به عنوان مستشار نظامی همراهی میکند. این دو هیئت بالغ بر بیش از دو هفته در نقاط مرزی ایران با هم به صورت شبانهروز کار میکردند. در این فرصت، خلبان صلواتی با وفیق السامرائی یک دوستی و رفاقت پیدا میکند. بعد از بازگشت هیئت عراقی به کشورش، وفیق در پیامی به خلبان ایرانی ما میگوید آرزو میکند روزی بتواند این محبتهای او را در عراق جبران کند. جالب است که پنج سال بعد به هنگام آغاز جنگ وقتی هواپیمای صلواتی در پایگاه کوت سقوط میکند و او را به بازجویی نزد رئیس اطلاعات ارتش عراق میبرند، دوباره آنجا با وفیق السامرائی دیدار میکند. اینجا مواجهه این دو نظامی که روزی با هم دوست بودند و الان به عنوان دشمن در مقابل هم قرار گرفتهاند یکی از نقاط عطف و زیبای این مستند به شمار میرود.
قیصری در پاسخ به این سوال که چه شد به فکر ساخت یک مستند داستانی درباره خلبان محمدرضا صلواتی افتادید، تصریح کرد: متأسفانه تاکنون کار قابل ملاحظهای درباره خلبانانی که به مدت ده سال در جنگ اسیر بودند، انجام نشده است. از این جهت برای من یک جذابیتی داشت به خصوص زندگی ایشان که دستخوش حوادث و اتفاقات جالبی در دوران اسارتش بود. جای چنین پرداختهایی درباره انسانهای تأثیرگذاری که قهرمانان واقعی هستند ولی زندگی بیسر و صدایی دارند، خالی بود. «آخرین پرواز» میتواند شروعی باشد برای تداوم این نوع پرداختهای جذاب و تأثیرگذار که مردم خصوصاً نسل جدید با قهرمانان واقعی جنگ که خیلی آرام و گمنام در این جامعه زندگی میکنند. جالب است بدانید 57 خلبان جنگنده(فانتوم) در طول جنگ اسیر شدند که از این 57 نفر، هفت نفر آنها آسمانی شدهاند و 50 نفر در بین ما هستند و این فرصت مغتنم است که با ذوق و قریحه منحصر به فرد و بلامنازعی، هنرمندانه سبک زندگی این قهرمانان واقعی را به نمایش درآوریم تا این نوع فرهنگهای غنی در جامعه امروز گسترش پیدا کنند.
وی در خاتمه افزود: پس از پخش مستند «آخرین پرواز» که امشب ساعت 23:15 روی آنتن شبکه یک سیما میرود در روزهای آتی به شبکه مستند هم میرود. فقط زمان قطعی پخش آن اعلام نشده که به زودی اطلاعرسانی خواهد شد. امیدوارم پس از صلواتی نوبت به معرفی شخصیتهای بزرگ و وارسته دیگر که خلبانان بزرگ و تلاشگری بودهاند که زندگیهایشان مملوء از جذابیتها و زیباییهای درسآموز است. جامعه امروز ما نیازمند تماشای این قهرمانان و احیای اسطورهسازی است که تلویزیون مثل قبل باید
پیشقدم باشد. جوانان ما باید بدانند این سرزمین به واسطه بزرگمردیهای چه انسانهای بزرگی، حماسه بزرگ دفاع مقدس را آفرید و از تمامیت ارضی خودش دفاع کرد.
خلاصه داستان: همایون پسر نوجوان دلواری است که به عشق تصاحب جایزۀ برتر خاطره نویسی، عزم خود را برای تحقیق پیرامون شخصیت شهید رئیسعلی دلواری جزم می کند. تحقیق تاریخیِ همایون، ما و او را به دنیای شاد، پر حادثه و فانتزی این فیلم میبرد…
فیلم سینمائی «پینوکیو، عامو سردار و رییسلی» به کارگردانی رضا صافی و نویسندگی مریم رنجبر جوایز بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم و بهترین دستاورد فنی و هنری از بیست و نهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۴ و تندیس زرین بهترین فیلم بخش بینالملل و جایزه ویژه هیات داوران از چهل و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم رشد را بدست آورده است.
رهبر معظم انقلاب در جریان سفر خود در سال 1370 به استان بوشهر، درباره مبارزات ضد استعماری رئیس علی دلواری فرمودند:شهید رئیس علی دلواری قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس است.
۱۲ شهریور ماه سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روز ملی مبارزه با استعمار انگلستان است.
پویس مردمی افتخارم ایران توسط سازمان فضای مجازی سراج طراحی و اجرا شده است
بوی پیراهن یوسف نام فیلمی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و محصول سال ۱۳۷۴ میباشد. آهنگساز اثر مجید انتظامی و دستیار کارگردان فیلم آتیلا پسیانی هستند.
خلاصه داستان:
دایی غفور راننده یک تاکسی فرودگاه، با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده است و حتی حرف دامادش اصغر را که همرزم یوسف بوده قبول نمیکند. او با این که پلاک یوسف را هم در شکم یک کوسه یافتهاند، همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین آشنا میشود که برای یافتن برادرش خسرو که در جنگ گم شده از اروپا به ایران آمدهاست. یکی از آزادگان که در زندان با خسرو، برادر شیرین بوده و به ایران بازگشته، با شیرین تماس میگیرد و میخواهد اطلاعاتی بدهد. شیرین و دایی غفور به دیدن او میروند و آزاده به آنها میگوید که خسرو سالم است و به زودی بازمیگردد. اما پنهانی به دایی غفور میگوید که نتوانسته حقیقت را به شیرین بگوید، زیرا خسرو در جریان یک اعتصاب در اردوگاه اعدام شدهاست. اصغر، داماد دایی غفور که معالجه اش را در آلمان ناتمام گذاشته و برگشته، مانند دایی غفور فکر میکند یوسف زنده است. به همین دلیل به مرز قصرشیرین ـ محل ورود اسرا ـ میرود. شیرین در تدارک استقبال از خسرو است که از حقیقت آگاه میشود. او به دایی غفور اعتراض میکند که میخواسته او را هم مانند خودش، اسیر توهم بازگشت عزیزش کند. شبی که شیرین قصد رفتن به پاریس را دارد، اصغر تلفنی به دایی غفور خبر میدهد که اطلاعاتی از خسرو به دست آمده و او به زودی به ایران بازمیگردد. دایی غفور و شیرین شبانه به سمت قصر شیرین حرکت میکنند. صبح روز بعد، هنگامی که شیرین در میان آزادگان به دنبال خسرو میگردد، ناباورانه یوسف را میبیند و مژده بازگشت عزیز دایی غفور را به او میدهد.
مهدی طحانیان، بهعنوان جوانترین اسیر جنگی در زمان اسارتش بشدت مورد توجه بعثیها بود. از این نظر خاطرات او ماجراهای تلخ و شیرینی بههمراه دارد. در این کتاب، خاطرات دوران اسارت آزاده سرافراز، مهدی طحانیان در سنین نوجوانی در زندانهای رژیم بعث عراق (۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹) روایت شده است. در ادامه قسمتی از خاطرات وی را که برگرفته از کتاب سرباز کوچک امام استبا هم میخوانیم.
به یک ساختمان چند طبقه رسیدیم. صبرکردیم تا سرباز و درجهداری که دنبالمان راه افتاده بودند، بهمان برسند. سرباز که برای اولین بار میدیدمش نفسی چاق کرد و گفت: «ببین، حواستو خوب جمع کن! اینجا که داریم میریم، جای خیلی خطرناکیه. مواظب باش حرفی نزنی که اینا رو عصبانی کنیا! اینا دیگه واقعاً با کسی شوخی ندارن. از حرفات خوششون نیاد، میکشنت!»
مثل آب خوردن فارسی حرف میزد؛ بدون کوچکترین اشتباهی. درجهدار همانطور محکم مچ دستم را چسبیده بود و بیآن که بفهمد سرباز چه میگوید، نگاهمان میکرد. حواسم رفته بود پی چند کماندویی که کلاه کج سبز سرشان بود و نزدیکمان ایستاده بودند و داشتند سیگار میکشیدند. سرباز که از بیتفاوتیام حرصش گرفته بود، گفت: «با توام... این پدرسوختهها خیلی آدمای پستیان، حواست باشه الکی الکی سر تو به باد ندیها!»
دنبال درجهدارهای توجیه سیاسی وارد ساختمان شدم. با اینکه ظاهر ساختمان کمی تخریب شده بود اما در کل سالم و قابل استفاده بود. از جنس دیوارهای بتونیاش میشد حدس زد که باید جای مهمی باشد. سرپاترین ساختمان شهر، همین ساختمان بود. سمت چپ ورودیاش، فضایی شبیه زیرپله بود که پر از دوچرخه و لوازم خانگیای مثل یخچال و گاز و تلویزیون بود. سمت راست هم چند اتاق کنار هم قرار داشت که درهایشان بسته بود. کنار آخرین اتاق یک راهپله و یک آسانسور بود. چهارتایی جلوی آسانسور ایستادیم. سرباز دگمهاش را زد و آسانسور بالا آمد. اولین بار بود که سوار آسانسور میشدم؛ راه که افتاد قلبم هری ریخت. داشتیم پایین میرفتیم. نفهمیدم چند طبقه فقط میدانم که خیلی نشد. موقع بیرون آمدن سرباز دم گوشم گفت: «اگه گفتن به رهبرت فحش بده، فحش بدیها!»
منظورش را نمیفهمیدم؛ این دیگر چه حرفی بود که میزد! جلوی آسانسور درجهدارها و سرباز دستی کشیدند به پیراهن و شلوارشان و خودشان را مرتب کردند. من هم که تکلیفم معلوم بود. قبل از آمدن مرا بسته بودند به آتش عقبه کاتیوشا و حسابی از خجالت ریخت و قیافهام درآمده بودند! نمیدانستم پیش چه کسی میخواهیم برویم که آنها این همه استرس دارند. چند قدم جلوتر، یکی از درجهدارها در یک اتاق را زد. بلافاصله در باز شد و چند افسر عراقی از اتاق بیرون آمدند. آنها سلاح سرباز را گرفتند و اجازه دادند فقط او و من داخل اتاق شویم. در را هم پشت سرمان بستند.