اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه» ثبت شده است

«بهرام بیضایی» از جمله سینماگران مشهور ایرانی است که به اساطیر توجه ویژه داشته و با به‌کارگیری اساطیر و آئین نه تنها بر زیبایی اثرش می‌افزاید بلکه بر آن است تا با مفهوم و معنای نهفته آنها، ناخودآگاه ذهن انسان امروز را بیدار کند.

«مریم افشار» در کتاب «تحلیلی بر بازتاب اسطوره در سینمای بهرام بیضایی» تلاش کرده ضمن اشاره به اساطیر و آیین‌های به‌کاررفته در پنج فیلم غریبه و مه، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، شاید وقتی دیگر و مسافران، چگونگی بازتاب ساختاری آنها را بر اساس نظریات ساختارگرایان بزرگی چون «لوی استروس»، «رولان بارت»، «کلود برمون» بررسی کند.

تحلیلی بر بازتاب اسطوره در سینمای بهرام بیضایی

کتاب در ۴ فصل  توسط مریم افشار نوشته شده است. فصل اول به تعریفِ اصطلاحات اسطوره، آیین و نمایش براساس دیدگاه‌های مختلف می‌پردازد. در فصل دوم ضمن تحلیل علمی و ساختاری سینمای بیضایی بر اساس الگوی «کلود برمون»، اسطوره‌ای شدن زمان در سینمای بیضایی براساس الگوی منتقدان ساختارگرا بررسی می‌شود.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۵:۵۵

جی.کی.رولینگ دست از سر کاراکتر هری پاتر که وی و استودیوهای سینمایی سازنده آثاری تصویری از روی کتاب های ۷ گانه وی را میلیاردر ساخته، بر نمی دارد.
 به گزارش سینماخبر، این نویسنده زن میانسال بریتانیایی در جدیدترین اقدامش در این راه می خواهد در سه جلد کتاب کوچک و کوتاه که به صورت ایمیلی در صفحات مجازی و برخی سایت های منتخب وی می آید، به حوادث تازه ای در زندگی هری پاتر، این نوجوان عاشق سحر و جادو و محصل ماجراجوی مدرسه خیالی هاگ وارتز بپردازد. پیشتر هم قطعاتی از این مجموعه داستان های کوتاه در سایت اینترنتی پاترمور که متعلق به کاراکتر هری پاتر است، آمده بود. هنوز معلوم نیست از این قطعات کوتاه تا چه حد می توان برداشت های سینمایی داشت اما در این مسئله تردیدی نیست که تعداد محصولات و برنامه ها و فیلم های جدید مرتبط با هری پاترها به شکلی محسوس در حال افزایش است و ردپای رولینگ و مخلوق معروف او به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تعداد قابل توجهی از آثار هنری این روزهای جهان مشاهده می شود. یکی از بارزترین و بزرگترین آنها فیلم سینمایی جدید «هیولاهای فوق العاده و کجا آنها را پیدا کنیم» است که در آن به گذشته سفر می شود تا مسایل مرتبط با هری پاتر و دنیای سحر و جادو سالها قبل از این که هری و دو دوست نزدیکش ران و هرمیون در مدرسه هاگ وارتز گرد آیند تشریح شود. این به واقع اولین فیلم گذشته نگر مرتبط با پاتر است و بعید می نماید که تک فیلم این پروسه باشد و در صورت توفیق این فیلم کارهای دیگری از این قبیل که آنها را در دنیای فیلمسازی Prequel می نامند، در مسیر تولید قرار خواهند گرفت. هر یک از کتاب های جدید پیرامون پاتر که به روش «ای.بوک» عرضه می شوند، مشتمل بر ۱۰ هزار کلمه هستند و هم قطعات قدیمی در آنها به کار رفته و هم عبارات و ماجراهایی تازه، در همه حال این کتاب ها سبب می شوند نکات بیشتری درباره پاتر و مرتبط با دنیای غیرمتعارف او روشن و بیان شوند. این در حالی است که رولینز طی سالهای اخیر به دفعات تاکید کرده که دنیای پاتر برای او تمام شده و مایل نیست آنها را کش بدهد اما کارها و اقدامات او چیزهای دیگری را می گوید و وی همچنان در دنیای آشنای پاتر چرخ می زند. سه کتاب ای بوکی در راه از این قرار هستند: «هاگ وارتز: یک راهنمای نامطمئن» که توضیحات تازه ای را درباره محل تحصیل هری پاتر عرضه می کند، «داستان هایی کوتاه از هاگ وارتز و قدرت ها و سیاست های آن» که متمرکز بر زندان ازکابان خواهد بود و کاراکتر پرطرفدار هوریس اسلاگ هورن (با بازی جیم برودبنت) را نیز تشریح خواهد کرد و سرانجام «داستان هایی کوتاه از هاگ وارتز و دشواری ها و خطرات» که کاراکترهای جالبی چون مینروا مک گاناگال را در مرکز توجه قرار خواد داد. سردمداران تبلیغات هری پاتری توصیه کرده اند که دوستداران پاتر حتماً این سه کتاب را بخوانند تا محصولات بعدی تصویری و مکتوب پاتر، برایشان بیشتر قابل فهم باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۶ ، ۱۶:۱۵

داستان مجموعه"کارآگاه گجت" 2 همچون سری قدیمی، به دشمنی دکتر کلاو با کارآگاه گجت برمیگردد. در هر قسمت دکتر کلاو اقدامی شرورانه را در دست اجرا دارد و مأموریت کارآگاه گجت خنثی سازی این اقدامات است. در این مسیر پنی (برادر زاده گجت) بهمراه بِرِین (سگ پنی) در حل مشکلات نقش اصلی را ایفا می کنند و گجت به صورت کاملا تصادفی هر بار بعنوان قهرمان قصه و فرد پیروز معرفی می گردد.
تفاوت این سری جدید با سری قدیمی علاوه بر سه بعدی بودن، نفوذ برادرزاده دکتر کلاو بنام «تالون» به دستگاه پلیس و جاسوسی برای دکتر کلاو می باشد.
مجموعه کاراگاه گجت به سفارش شبکه کودک سیما آماده سازی شده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۱

مروری بر تاثیر سریال یوسف پیامبر در جهان عرب

تعداد دفعات مشاهده شدن هر قسمت از بیش از 300 هزار تا بیش از یک میلیون و پانصد هزار به تفاوت معروف بودن کانال یوتیوپی نوسان دارد. اگر جمع همه بازدیدها را در همه کانالها محاسبه کنیم صدهامیلیون بار فقط از طریق شبکه یوتیوپ به زبان عربی مشاهده شده است.
مروری بر تاثیر سریال یوسف پیامبر در جهان عرب
مشرق- خدا رحمتش کند، او سفیر ایران در همه کشورهای عربی بود…

این جمله سید امین یکی از مصریهای علاقمند به مرحوم سلحشور است. سفیر فرهنگی ایران در همه کشورهای عربی. عبارت زیبایی بود از زبان جوانی مصری که هر چه می خواستم در این مقاله بنویسم را در خود خلاصه کرده بود.

می خواستم بگویم سریال «یوسف پیامبر» فتح المبین سینمای ایران در مصر بلکه در تمامی جهان اسلام به ویژه کشورهای عربی بود؛ گفتم شاید برخی این توصیف را مبالغه و زیاده گویی بپندارند.

حمید رضا غریب رضا: در صفحه شخصی ام در شبکه فیس بوک به زبان عربی تسلیتی را به همراه تصاویری از سریال و مرحوم سلحشور نوشتم و از دوستان مصری و تونسی و عرب زبانم از بقیه کشورها خواستم دل گویه ها و خاطرات شان را برایم بنویسند. این شد که می بینید. ترجمه سخنانشان را برایتان آورده ام. بعد هم اندکی تحلیل و واکاوی چرایی این پیروزی فرهنگی…

Adel Abd Elaal: در منزلش با ایشان دیدار کردیم. خدا رحمتش کند. برایش بسیار مهم بود که بداند نگاه مردم مصر به سریال چگونه است. وقتی فهمید که ما و بسیاری از مصریها این سریال را دیده ایم خیلی خوشحال شد.  بسیاری از مردم مصر داستان حضرت موسی را به شکل ساده و زیبایی یاد گرفتند. درباره بازیگری نقش پیامبران در سینما با گفتگو کردیم. ایشان در این باره دیدگاهی داشت که همه به آن احترام گذاشتیم.

گفتیم: با اینکه الازهر فتوا به حرام بودن بازیگری در نقش پیامبران داده است، توجه به این سریال و مشاهده اش نسبت بسیار بالایی در بین مردم مصر داشت. لبخند زیبایی زد و گفت: ما در قرن ۲۱ زندگی می کنیم باید برای این نسل داستان های پیامبران را به شکل روان و ساده بیان کنیم . دیدن بازیگر، توجه بیننده را خیلی بیشتر جلب می کند تا اینکه فقط صدایی بشنود.

گفت: برای مثال در فیلمهای شما مثل فیلم محمد رسول الله برای نشان دادن پیامبر فقط نور نشان داده می شد. حتی صدا هم نداشت. این روش توجه کافی بیننده را به ابعاد شخصیتی پیامبر جلب نخواهد کرد. حتی در تعامل با غرب هم ما باید بتوانیم زندگی پیامبران را ارایه کنیم تا همه دنیا بتواند حقیقت حضرت محمد که رحمت خدا بر جهانیان است را مشاهده کنند.

سلحشور کارگردانی بود که فیلمهایش را نه فقط به جهان عرب و مسلمانان ارایه کرد بلکه باعث شد جهان انسانیت با حقیقت پیامبران الهی آشنا بشود.

محمد حسن: هر کس سریال یوسف پیامبر را می دید، به خوبی تفسیر سوره یوسف را یاد می گرفت و دیگر تفسیر این آیات از ذهنش بیرون نمی رفت.

Tasbeeh Elzahraa: شاید نتوانیم بگوییم خاطراتمان از فیلم. چون من و خانواده ام تا الان هم سریال یوسف پیامبر را با همان لذت بار اول می بینیم. بعد از دیدن این فیلم سوره یوسف را به روانی می خوانم و تک تک کلمات آن را می فهمم و توانسته ام بیشتر آیات این سوره را حفظ کنم چون معانی آن را درک می کنم.

یوسف پیامبر

 خدا رحمتش کند.

Alaa El Sonoty    حقیقتا و واقعا دلهای ایرانی ها و مصریها را به هم نزدیک کرده بود.

دیدگاه برخی دوستانم را وقتی که برای اولین باری این سریال در یکی از شبکه های مصری پخش شده بود، به خاطر می آورم. واژه معروفی را برای توصیف سریال به کار می بردند: «این سریال ایرانی است». همین عبارت کافی بود  که برخی انسانهای ساده و جاهل را از دیدن سریال متنفر و پشیمان کند ولی تاثیر سریال قوی تر بود به دلیل اینکه بیشتر مردم مصر یوسف پیامبر را مشاهده کردند. بسیاری از مصریها عکس یوزارسیف را به عنوان تصویر صفحه شخصی خودشان در فیس بوک گذاشتند.

این دیدگاه یکی از مصریها بعد از دیدن فیلم بود:

اسماعیل توفیق:  انصافا نکته ای را باید اعتراف کنم اینکه: دیدگاه من نسبت به شیعه خیلی بد بود ولی بعد از اینکه درباره این سریال مطالبی را شنیدم و فهمیدم تولید ایران است همچنین بعد از اینکه مدتی است وارد این صفحه (صفحه سریال در شبکه اجتماعی فیس بوک) شدم تلاش میکنم حقایق را بهتر بفهمم. خداوند بین دلهای مسلمانان الفت برقرار نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۰۷:۴۲

پادشاهی روزی به وزیر خویش گفت:
چه خوبست اگر پادشاهی جاودانه باشد
 و 
 وزیر گفت:
اگر جاودانه بود،
نوبت به تو
نمی‌رسید

#شیخ_بهائی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۰۹:۰۹

توریست استرالیایی در شیراز:

این شهید دیدگاه بد من را نسبت به اسلام و ایران عوض کرد
این شهید همسن پسر من است
وقتی به استرالیا برگردم حتما به پسرم می‌گویم؛ مسلمانها آن چیزی که به ما می‌گویند نیستند

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۱:۲۶

روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند: آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! موسی با حیرت می پرسد: آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد: او مرد قصابی است در فلان محله، موسی می پرسد: میتوانم به دیدن او بروم؟ خطاب میرسد: مانعی ندارد !
فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم ، موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و...
کنار گذاشت. ساعاتی بعد قصاب می گوید: کار من تمام است برویم، سپس با موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه، رو به موسی کرده و می گوید: لحظه ای تامل کن !

موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد. شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر موسی را به خودجلب کرد، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به  او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت : مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید: پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی . سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم  و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با موسی همنشین شوی ! " 
چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با موسی! 
موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید: من موسی هستم و تو یقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۶:۲۴

💭 ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …
ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ …
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!

💭 ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…
ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …

💭 ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ .
دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۲:۲۱

قنبر، جوان کافری بود که عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود . 

جوان نزد عمو رفت و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری . 
پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم.
شاه گفت: در
شهر بدی ها !! (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟
گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فوراً اسب را زین کرده با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد.
به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟
گفت: تو را با علی چکار است؟ 
گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. 
گفت: تو حریف علی نمی شوی.
گفت: مگر علی را میشناسی؟ 
گفت: آری هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم.
گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را  از تن جدا کنم؟
گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من. 
گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست.
مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا علی را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. 
گفت: پس آماده باش. 
جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش.
شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست؟
مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست؟
گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر علی را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر.
پرسید: مگر تو که هستی؟ گفت: منم اسداللّه الغالب، علی بن ابیطالب. که اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود...
جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم  یا علی...
بدین گونه بود که "
فتاح" شد "قنبر" غلام علی بن ابیطالب.

  بحارالانوار ج۳ ص ۲۱۱

.............

متن و پاسخ شایعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۲:۱۵

صاحب کارخانجات بیسکوئیت تینا در خاطراتش آورده است:

یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است.
مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.
با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود،
دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت: 
بله درست است، در دستگاه های ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد.
نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر ماشین پرسیدم:
این برای چه است؟ 
گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون. 
نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود.

به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۱:۱۹

وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. 
ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.

ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...

"شهید حسین خرازى"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۰

او نیز مانند صدها زن و مرد و پیر و جوان، دسته گلی در دست داشت و منتظر مسافری غریب بود. نیم ساعتی انتظار کشید. تک تک مسافران که پیاده می شدند یک حلقه گل به گردنشان آویخته میشد و به روی شانه های مردم از ایستگاه دور می شدند.

زن جوان اما، ... انتظارش به ثمر نرسید. یعنی وقتی همه اسرای آزاد شده همراه خانواده شان رفتند، او باز هم مثل همه ی ۵ سال گذشته تنها و ناامید به سوی خانه راه افتاد تا دوباره منتظر بماند...

ـ رعنا...

ابتدا فکر کرد دچار توهم شده. اما نه، واقعا کسی او را صدا میزد. وقتی رو برگرداند مردش را دید که پشت سرش قرار داشت. زن از فرط هیجان نمی توانست حرف بزند. مرد اما گفت:" گفتم بهتره در تنهایی منو ببینی که اگر پشیمان شدی، جلوی مردم خجالت نکشی." مرد آزاده این ها را در حالی که روی ویلچر نشسته بود و دو پایش را سالها قبل از اسارت، در میدان مین جا گذاشته بود گفت.

زن اما... مرد را که دید و حرفش را شنید، اشکهایش را پاک کرد و صدایش را انداخت ته گلو و رو به مردمی که جلوتر از او ایستگاه را ترک کرده بودند فریاد زد:" آهای مردم، بایستید...قهرمان من هم آمده!"...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۳:۵۱

یوسفعلی میرشکاک در مقاله" فروبستگی ما و غیاب اسطوره /تأملی در نسبت عالم شرق و غرب با اسطوره" به واکاوی پردازش ضعیف ما به اسطوره پرداخته است.

اشــــاره
رأی مشهور این است که مدرنیته دامان خود را از اساطیر زدوده است و آنچنان که اسطوره‌پژوهانِ تحصل‌گرا می‌گویند، با آمدن علم و صدرنشینی آن، دیگر چه جایی برای اسطوره باقی می‌ماند؟ اما نویسنده‌ی مقاله‌ی زیر معتقد است که از قضا
بنیان‌های تصرف مدرنیته در جهان کنونی، همچنان اساطیری‌اند! یعنی نه تنها مدرنیته رابطه‌ی خود را با اسطوره نزدوده است که عالم غربی بیش از عالم شرقی جدید در مسیرِ سیر خود اسطوره را به خدمت گرفته است و این عالم شرقی است که نهان‌روشانه از اسطوره روی‌گردان است؛ چرایی این نکته را می‌توان در این مقاله دریافت.
انسان با اسطوره نه‌تنها نسبت خود را با ازل و مبدأ معلوم می‌کند، بلکه تاریخ سرشت و سرنوشت خود را پی می‌افکند و به سکونت ناگزیر خود در زمین معنا می‌بخشد و هویت قومی ویژه‌ای پیدا می‌کند؛ به زبان خاصی و در پی آن به چشم‌انداز خاصی از صورت و معنای زندگی و اخلاق و منش و بینش می‌رسد که نه‌تنها به او شکل می‌دهند بلکه نسبت او را با گذشته و آینده معلوم می‌کنند.
گستره‌ی اقتدار و اختیار اقوام مختلف و میزان تصرف آن‌ها در عقول و نفوس وابسته به میزان نسبتی است که با اسطوره دارند.
هر اندازه بنیان هستی فرد و جمع یک قوم اسطوره‌ای‌تر باشد، توان‌مندی آن قوم بیش‌تر است و هر جا که این هستی از حیث نسبت با ساحت اسطوره فقیرتر باشد، فقر مادی و معنوی بیش‌تر و توان‌مندی ناچیزتر و احساس ضعف و محرومیت افزون‌تر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۴

برای بسیاری از بزرگسالان تماشای برنامه‌های کودکان از جمله کارتون جذابیتی ندارد و تنها در صورتی که مجبور به همراهی با کودکان باشند، به تماشای این برنامه‌ها می‌نشینند.
به گزارش یورونیوز، اما برخی دیگر از دیدن کارتون لذت می‌برند و تصمیم آنان برای تماشای کارتون مستقل از همراهی یا عدم همراهی با کودکان است. در این نوشتار به اختصار به برخی از دلایل این علاقه بزرگسالان به کارتون می‌پردازیم:
کارتون‌ها سرشار از آزادی هستند.
در پردازش شخصیت و فضای کارتون‌ها مطلقا هیچ محدودیتی وجود ندارد. شخصیت‌ها می‌توانند کارهایی را انجام دهند که در دنیای واقعی امکان ناپذیر است. آنان می‌توانند با وجود جثه بزرگ از مسیرهای باریک رد شوند، بارها بمیرند و زنده شوند، به فضا سفر کنند و بدون نگرانی از سلامت هرچه می‌خواهند بخورند. این عدم محدودیت به افراد این امکان را می‌دهد تا ساعاتی غرق در این زندگی متفاوتی که محدود به زمان و مکان نیست، شوند.
در تولید کارتون‌ها از هنر بهره گرفته شده است.
هنر طراحی و نقاشی، رنگبندی و در مدل‌های جدیدتر طراحی‌های سه بعدی از دیگر عوامل جذب بزرگسالان به کارتون است. جادوی رنگ می‌تواند بسیاری را مسحور خود کند. علاوه بر این بسیاری از کارتون‌ها داستان‌هایی را در دل خود دارند که نشات گرفته از آثار ادبی برجسته است.
دیدن کارتون به بزرگسالان کمک می‌کند تا درک بهتری از دنیای کودکان داشته باشند.
گرچه همه افراد جامعه ممکن است فرزند نداشته باشند، اما این امکان وجود دارد که با کودکان فامیل، آشنایان و همسایگان در تماس قرار گیرند. تماشای کارتون به بزرگسالان کمک می‌کند تا با درک بهتر دنیای کودکان، با آنان ارتباط بهتری برقرار کنند.
کارتون می‌تواند حس خوب دنیای کودکی را در بزرگسالان زنده کند.
با افزایش سن و درگیر شدن با مسائل جدی زندگی، بزرگسالان به مرور از دنیای شیرین کودکی فاصله می‌گیرند. خاطرات خوب کودکی کمرنگ می‌شوند و مزه‌های دوست داشتنی در ذهنشان رنگ می‌بازند. تماشای کارتون کمک می‌کند تا خاطرات شیرین کودکی که در ذهن بزرگسالان بایگانی شده، برایشان زنده شود.
البته باید توجه کرد که آنچه در این باره گفته شد مربوط به کارتون‌هایی است که برای کودکان تهیه و تولید می‌شوند. در دنیای امروز کارتون‌هایی برای گروه سنی بزرگسالان نیز تهیه می‌شوند که به مسائل مربوط به آنان می‌پردازد. دلایل علاقمندی به این قبیل تولیدات با کارتون‌های مخصوص کودکان می‌تواند متفاوت باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۶

 

مل گیبسون سالها در هالیوود تحریم شد و مورد عناد قرار گرفت و در نتیجه با آنچه پیرامون وی به ویژه در ۱۵ سال اخیر بر پا شده آشنا است و می داند که مایل نیستند به او به خاطر ایده های سیاسی و مذهبی اش میدان بدهند و دقیقاً به همین سبب است که موفقیت فراوان هنری ـ حرفه ای و اقتصادی فیلم اخیر وی با نام «Hacksaw Ridge» اهمیتی مضاعف یافته و خنثی کننده اقدامات ضد وی بوده است. مدتها طول کشید تا دزموند داسی سربازی که در جنگ جهانی دوم فرامین صادره و توصیه های رسیده از مقام های ارشد را نادیده گرفت تا مانع از مرگ ۷۵ سرباز حاضر در جوخه خود طی مواجهه آمریکا با ژاپن شود، رضایت بدهد که داستانش به طور رسمی و در قالب یک کتاب بیوگرافی به اطلاع همگان برسد. در پی آن رابرت شنکن نویسنده ای دارای پیشینه فتح جایزه معتبر پولیتزر وارد ماجرا شد تا سناریویی را بر اساس این کتاب بنگارد و انتقال آن بر پرده های نقره ای به مدد بیل مکانیک یکی از تهیه کنندگان معروف هالیوود نیز ۱۰ سال زمان اضافی را در بر گرفت. با این حال تمامی این صبرها و رنج ها و دشواری ها ارزش اش را داشت زیرا فیلم حاصله که «Hacksaw Ridge» نامگذاری شده و با کارگردانی مل گیبسون معروف همراه است، به یکی از بهترین فیلم های جنگی چند سال اخیر دنیا تبدیل شده و اواخر سال پیش نامش جزو ۹ کاندیدای جایزه اسکار برترین فیلم سال هم آمده بود و دو اسکار جنبی شامل جایزه بهترین صدابرداری را به خانه برد. این فیلم اندرو گارفیلد ایفاگر رل کمیک استریپی و فانتزی اسپایدرمن، در تریلوژی ثانوی این سری فیلم ها را در قالب دزموندداس به درجات بالاتری رساند و نشان داد او از عهده نقش های سخت دراماتیک و رئالیستی هم بر می آید. اما دومین عنصر موفقیت «Hacksaw Ridge» پس از کارگردانی متهورانه مل گیبسون، قصه پردازی هوشمندانه شنکن بنظر می رسد و با این اوصاف او که سابقه نگارش سناریوی فیلم ها و مجموعه های «پاسیفیک» و «تمامی راه» را هم دارد، بهترین فرد برای پاسخگویی به ابهامات مرتبط با فیلم تحسین شده جدید گیبسون است.
 آقای شنکن، چرا به مدت ۱۰ سال روی این پروژه کار و تحقیق و نگارش کردید؟
ـ چاره ای نداشتم. من در همان سال (۲۰۰۶) بیل مکانیک که تازه امتیاز ساخت فیلمی از روی این داستان را از دیوید پرموت خریده بود با من قرارداد بست و مسئولیت تنظیم یک سناریوی فراگیر را برای این فیلم به من سپرد و چون کار تصویربرداری زودتر از اوایل سال ۲۰۱۶ شروع نشد، طبعاً من نیز پا به پای سایرین و با تاخیر و وسواس به سوی پایان قضایا و شروع فیلمبرداری به حرکت در آمدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۲۶

دکتر فاطمه نوری راد/ به کودکانمان کمک کنیم تا از طریق فیلم‌ها آینده‌ای زیبا و درخشان و بدون بدبینی و سوتعبیرها بسازند و خوشبین باشند و البته این امر تناقضی با آگاه و هوشیار کردن کودک نسبت به پیرامونش ندارد. فیلمسازان ما کاری کنند که نظام هستی در چشم کودک زیبا باشد. البته گاهی فیلمنامه‌نویسان قوه خیال خودشان بیمار است و نمی‌توانند ادای خوشبینی را نیز دربیاورند؛ افراد بدگمان کسانی نیستند که بتوانند برای کودکان خوش‌بینی و شوق بیافرینند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۵۲

جبار آذین منتقد و مدرس سینمای کشور در خصوص نبودن قهرمان درفیلم نامه ها گفت: قصه بدون قهرمان دیگر قصه نیست، شخصیت دراماتیک، یک قصه قهرمان است. اگر این قهرمان به درستی در یک اثر پرداخت نشود آن اثر فاقد جنبه های دراماتیک خواهد بود و مخاطب را جذب نمی‌کند.
وی ادامه داد: در واقعیت علی رغم وجود شخصیت‌های واقعی قهرمان در جامعه ما، این قهرمانان در آثار سینمایی ما به تصویر در نمی‌آیند. اگر هم این کار انجام می‌شود به شکل ناقص و کارآمد عرضه شده است.
وی عنوان کرد: ایران اسلامی پر از قهرمان است، قهرمانانی که بستر خیزش آنها دوران انقلاب و دفاع مقدس است. هر کدام قصه و غصه‌ای دارند و در راه اهداف و آرمان‌های ملی، دینی و ارزشی شهید، جانباز یا آزاده شده‌اند. نیاز است در عرصه هنر به ویژه سینما به این قهرمانان بپردازیم اما به دلیل غفلت مدیران سینما و کم کاری فیلم سازان همچنین اشباع بازار سینما از فیلم‌های سطحی و تجاری و تغییر ذائقه مخاطب به سوی فیلم‌هایی که جایگاه فرهنگی مناسب ندارد، آثاری بر مبنای شخصیت‌های قهرمانان در سینما ساخته نمی‌شود. این مجوزی نیست که بگوییم کوتاهی و کم کاری مدیران ما موجه است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۲۹

نویسنده برگزیده در جایزه ادبی جلال آل‌احمد می‌گوید که در نوشتن کتابش تلاش کرده قصه‌گو باشد.
آرش صادق‌بیگی نویسنده مجموعه داستان «بازار خوبان» و برگزیده نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان داشت: «بازار خوبان» و داستان‌های در یک دوره ده ساله سر صبر و حوصله نوشته شده است. علاقه من از ابتدای ورود به عرصه نوشتن به داستان کوتاه بود و به همین مساله نیز گرایش پیدا کردم ولی با این همه داستان کوتاه در مقایسه با رمان در ایران و جهان اقبال کمتری دارد. با این همه در ایران ما امروز نویسنده داستان کوتاه و نیز مجموعه داستان‌های کوتاه بیشتری نسبت به رمان نویس و آثار داستانی بلند داریم.

وی ادامه داد: به باور من و برخلاف باور رایج، داستان کوتاه نوشتن نیاز به پیچیدگی و اندیشه‌زدگی ندارد. داستان کوتاه موفق باید در وهله‌ی اول بتواند روراست قصه‌اش را تعریف کند، به زندگی آدم‌هایش نزدیک شود و لایه‌های اجتماعی درون آنها را باز کند. در داستان کوتاه بیشتر از اینکه به دنبال اندیشه و نوشتن تمثیلی باشیم باید سرراست حرف برنیم تا آدم‌های بیشتری بتوانند خودشان را در دل قصه‌های ما پیدا کنند و در نهایت مخاطب بیشتری نیز پیدا کنیم.

این نویسنده تصریح کرد: داستان‌های کتاب «بازار خوبان» با فاصله و در عرض نزدیک به ده سال نوشته شده و امیدوارم با خوانش آن یک اتفاق درونی برای مخاطبانم روی دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۶

جنگ ایران و عراق یکی از بزرگترین تراژدی‌های انسانی در تاریخ معاصر است. نزدیک به یک میلیون نفر در این جنگ کشته ویا شهید و هزاران نفر مجروح شدند. رژیم بعث عراق تهاجم تمام عیاری را در 31 شهریور 1359 بر ضد ایران شروع کردند. پیش از این حمله درگیری‌های مرزی وجود داشت. رژیم بعث عراق به پیروزی برق آسا بر همسایه‌ای امید داشت که به تازگی یک انقلاب مردمی را پشت سر گذاشته بود. اما به رغم پیروزی‌های اولیه، نیروهای جمهوری اسلامی ایران با بسیج نیروهای خود مناطق اشغال شده اولیه را آزاد کردند. سرانجام جنگ در 29 مرداد1367 پایان یافت. در این جنگ دست کم دهها کشور از لحاظ تجهیزات و ادوات جنگی و نیروی انسانی به رژیم بعث عراق کمک میکردند ولی جمهوری اسلامی ایران به تنهایی و با اتکال بر خداوند متعال و رهبری ولی فقیه زمان این واقعه عظیم را با پیروزی پشت سر گذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۴

کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد… 
 
پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
 
استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند.
 
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.
 
بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.
 
استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.
 
سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
 
سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود.
 
وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.
 
استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۸