اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

تبدیل یک ایده مستند و تاریخی به فیلمی داستانی و جذاب

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۲۶ ق.ظ

 

مل گیبسون سالها در هالیوود تحریم شد و مورد عناد قرار گرفت و در نتیجه با آنچه پیرامون وی به ویژه در ۱۵ سال اخیر بر پا شده آشنا است و می داند که مایل نیستند به او به خاطر ایده های سیاسی و مذهبی اش میدان بدهند و دقیقاً به همین سبب است که موفقیت فراوان هنری ـ حرفه ای و اقتصادی فیلم اخیر وی با نام «Hacksaw Ridge» اهمیتی مضاعف یافته و خنثی کننده اقدامات ضد وی بوده است. مدتها طول کشید تا دزموند داسی سربازی که در جنگ جهانی دوم فرامین صادره و توصیه های رسیده از مقام های ارشد را نادیده گرفت تا مانع از مرگ ۷۵ سرباز حاضر در جوخه خود طی مواجهه آمریکا با ژاپن شود، رضایت بدهد که داستانش به طور رسمی و در قالب یک کتاب بیوگرافی به اطلاع همگان برسد. در پی آن رابرت شنکن نویسنده ای دارای پیشینه فتح جایزه معتبر پولیتزر وارد ماجرا شد تا سناریویی را بر اساس این کتاب بنگارد و انتقال آن بر پرده های نقره ای به مدد بیل مکانیک یکی از تهیه کنندگان معروف هالیوود نیز ۱۰ سال زمان اضافی را در بر گرفت. با این حال تمامی این صبرها و رنج ها و دشواری ها ارزش اش را داشت زیرا فیلم حاصله که «Hacksaw Ridge» نامگذاری شده و با کارگردانی مل گیبسون معروف همراه است، به یکی از بهترین فیلم های جنگی چند سال اخیر دنیا تبدیل شده و اواخر سال پیش نامش جزو ۹ کاندیدای جایزه اسکار برترین فیلم سال هم آمده بود و دو اسکار جنبی شامل جایزه بهترین صدابرداری را به خانه برد. این فیلم اندرو گارفیلد ایفاگر رل کمیک استریپی و فانتزی اسپایدرمن، در تریلوژی ثانوی این سری فیلم ها را در قالب دزموندداس به درجات بالاتری رساند و نشان داد او از عهده نقش های سخت دراماتیک و رئالیستی هم بر می آید. اما دومین عنصر موفقیت «Hacksaw Ridge» پس از کارگردانی متهورانه مل گیبسون، قصه پردازی هوشمندانه شنکن بنظر می رسد و با این اوصاف او که سابقه نگارش سناریوی فیلم ها و مجموعه های «پاسیفیک» و «تمامی راه» را هم دارد، بهترین فرد برای پاسخگویی به ابهامات مرتبط با فیلم تحسین شده جدید گیبسون است.
 آقای شنکن، چرا به مدت ۱۰ سال روی این پروژه کار و تحقیق و نگارش کردید؟
ـ چاره ای نداشتم. من در همان سال (۲۰۰۶) بیل مکانیک که تازه امتیاز ساخت فیلمی از روی این داستان را از دیوید پرموت خریده بود با من قرارداد بست و مسئولیت تنظیم یک سناریوی فراگیر را برای این فیلم به من سپرد و چون کار تصویربرداری زودتر از اوایل سال ۲۰۱۶ شروع نشد، طبعاً من نیز پا به پای سایرین و با تاخیر و وسواس به سوی پایان قضایا و شروع فیلمبرداری به حرکت در آمدم.


 آیا موفق شدید قبل از مرگ دزموند داس با خود وی دیدار و گفت و گویی هم داشته باشید؟
ـ‌ خیر، او در همان حول و حوش درگذشت و این قبل از امضا شدن قرارداد نهایی من به عنوان کارگردان فیلم بود. فکر می کنم زمان زیادی که صرف شد تا داس رضایت داد پس از مشورت با کلیسا به نوشته شدن داستانش تن بدهد و همچنین تاخیر در اعلام رضایت کلیسا و اقوام داس دست به دست هم داد تا ما بسیار دیر به داس و ماجرای او برسیم. پرونده ای که به دست من داده شد تا روی آن کار و تبدیل به یک فیلم داستانی کنم، به واقع نه یک سناریوی فیلم های فیچر و جذاب بلکه یک کار مستند و تاریخی و سیاه و سفید بود.
 آیا واقعاً حق مطلب درباره این داستان ادا شده و آنچه در قالب فیلم مل گیبسون ارائه گشته، همان چیزی است که باید شکل می گرفت؟
ـ هم من و هم اندرو نایت که بعداً دستی به سر و گوش نوشته من کشید تمامی تلاش خود را به کار گرفتیم تا در این میانه از دزموند داس یک قهرمان سازی افراطی صورت نگیرد و او را به مدارجی غیر واقعی نرسانیم. او یک انسان رئوف و فوق العاده بود اما طبعا اشتباهاتی هم داشت و ما نمی خواستیم و نباید از او چهره ای را می ساختیم که فراتر از یک انسان باشد. ما بر طبق آنچه در جبهه روی داده بود از او چهره یک قهرمان صرف را ترسیم کردیم. مرد جوانی که حتی در دل جنگ و شلیک تیر و خون ریزی به عقاید خود درباره لزوم عدم استفاده از سلاح پشت نکرد و با این وجود سربازان بسیاری را که چند کیلومتر دورتر تنها مانده بودند و در محاصره ژاپنی ها قرار داشتند و هر لحظه امکان داشت کشته شوند. از مرگ رهانید و آن هم در حالی که دستور صریح از مقام های بالا دست رسیده بود که همه سربازان آمریکایی با رها کردن جایگاه خود به سمت پایگاه اولیه شان عقب نشینی کنند.
 کارهای دیگرتان هم نشان می دهد که سخت دل در گرو جنگ جهانی دوم و ایده ها و داستان های جنگی دارید و این را در سری فیلم های پاسیفیک هم به چشم دیده ایم.
ـ نمی دانم. شاید هم دست تقدیر این طور می خواسته است زیرا مقدمات «Hacksaw Ridge» پیش از «پاسیفیک» گذاشته شد. چیزهای دیگری هم در این زمینه به من کمک کردند تا پایه گذار این کشش و داستان گویی های مکرر جنگی شوند. به عنوان مثال پدر من در جنگ جهانی دوم در منطقه دریای پاسیفیک به خدمت پرداخت و وقتی چشم باز کردم و در و دیوار خانه ام را دیدم، متوجه شدم که سرشار از عکس ها و یادبودهای آن حضور است. من همیشه و به نحوی از انحا در محاصره نشانه های این جنگ خانمان سوز (اما تذکر دهنده ارزش های انسانی) قرار داشته ام.
 اما ماجرا به همین جاها ختم نمی شود و شما چه در تدوین نمایش «تمامی راه» و چه در ارائه آن در قالب یک فیلم سینمایی هم دست داشته اید. کاملا مشخص است که شما دلباخته تاریخ و لحظات تلخ و سخت آن هستید.
ـ اگر بخواهید از این دیدگاه صحبت و نتیجه گیری کنید، باید بگویم من شیفته داستان هایی هستم که تک قهرمان آن درگیر با ستیزهای درونی و مشغول تسویه حساب با خودش پیش از ورود به مهلکه ای برزگتر است. حالا اگر این مورد اصلی را در دل جنگ ها و سوانح واقعی قرار بدهید، به نتیجه ای برسید که کاراکتر کاری مرا در ذهن شما شکل می دهد. تاریخ سرشار از مواردی است که یک تصمیم گیری درست یا غلط فردی بر سرنوشت یک جمع اثر مثبت یا سود گذاشته و اطرافیان آن فرد را به دنیایی کاملا متفاوت سوق داده است. هر انسانی می تواند نشانه و نماینده یک تغییر مهم باشد، منوط به این که خود بخواهد و شرایط اطرافش این را برای وی ایجاب کند.
 «Hacksaw Ridge» با این نگاه و امکانات چه بهره هایی را به سینما و هنردوستان رسانده است؟
ـ‌ ما یک واقعه تاریخی حقیقی را که نسل جوان و مردمان کنونی از آن بی اطلاع بوده اند، در قالب یک فیلم واقع گرا و بدون افراطی گری در تشریح داستان به آنها ارائه و شرح دقیقی را بر آن آورده ایم. تماشاگران این فیلم از هر قماش که باشند، به آرامی می پذیرند که دزموند داس مردی معتقد به اصول بود و برای کمک به همنوعانش وارد مهلکه ای شد که با طبایع ذاتی او در تعارض کامل قرار داشت. وی برای انجام این مهم باید تمام آموزه ها و تلاطم های درونی اش را مهار می کرد و بر احساسات ضد جنگی اش فارغ می آمد و آن کار را با زجر فراوان اما با موفقیت انجام داد تا به جایی برسد که دیدیم. او به قضاوت تاریخ و صدور رای درباره جنگ نپرداخت و فقط به تفکر پرداخت و شرایط را سنجید و بر اساس آن اقدام کرد و تبدیل به یک قهرمان جنگی شد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی