انسانِ گذشته با برگزاری آیین هایی سعی در جلب نظر و رضایت خدایان داشته و از دل همین آیین ها و تصورات، داستان های اسطوره ای شکل گرفته و ثبت شده است. از سوی دیگر زمانی که انسان به عصر خردباوری میرسد با وجود اعتقاد نسل به نسل، وجود خدایان و اساطیر را به مرز انکار میکشاند و خود را موجودی دارای توان مبارزه با قدرت های گاه ظالمانه خدایان متعدد میبیند و در همین نقطه است که قهرمانی انسانی متولد میشود. انسان داستان پرداز برای قدرتمند شدن این قهرمان یا او را از نسل خدایان (نیمه خدا) میپندارد و یا قدرتهایی فرازمینی را به وی نسبت میدهد و البته همواره بر جنبهی انسانی قدرتمند او تاکید دارد. انسانها با وجود گرایش پیشینیان خود به داستانها، اسطوره و تمایل به باور آنها با دخالت علم در دوراهی باور یا عدم باورپذیری قرار میگیرند و شاید به همین سبب این فیلمها دارای جذابیت بالایی هستند. اگرچه در این دوره نیز شاهد هستیم که گاهی علم از توضیح بعضی مسایل ماوراءالطبیعه باز میماند و اساطیر، قهرمانان و یا حتی جادو، همچنان جایی در میان مردم دارند، با این وجود گویی مردم دیگر حاضر به پذیرش سلطه نیروهای مافوق طبیعی نیستند و وجود آنها را نفی میکنند.
سینما برای نمایش مضامین کهن در قالب انگاره های نیرومند معاصر از الگوهای زمینی کمک میگیرد؛ خدایان را به شکلی زمینی و گاه حتی با لباسهای امروزی نشان میدهد. البته نکته جالب توجه این است که در فیلم هایی با مضامین اسطورهای خدایان، به خصوص خدایان یونانی، با پوشش مخصوص دوران کهن، با زره، شنل و غیره نشان داده میشوند و فرقی نمیکند که بروز این اسطوره در زمان گذشته یا در زمان معاصر باشد.
سینما برای نشان دادن ابهت خدایان و تمایز آنها از انسانها، دست به دامان استفاده از جلوه های ویژه بصری و همینطور دکورهای عظیم و با شکوه شده است؛ مانند شکوه سرزمین اَسگارد در فیلم ثور. همچنین سینما بر طبق عادت خود به نمادپردازی اهتمام میورزد که این نمادپردازی را در اشکال مختلف دکور و وسایل سرزمینهای اسطوره ای تا رنگهای لباسهای شخصیتها میتوان دید. به عنوان مثال، استفاده مبرم از رنگهای طلایی، سرخ و نقرهای که به نوعی رنگهای سلطنتی به شمار میروند، برای قهرمانان مثبت فیلم ثور و غالب فیلمهای اسطورهای و رنگهای سرد، تیره و اشکال تیز و خشن برای مردم و سرزمینهایی که قرار است نقشی منفی را به عهده داشته باشند.
سینما تاثیر اسطوره را بر زندگی انسان اجتناب ناپذیر عنوان میکند و سعی دارد اتفاقات اساطیری را با زندگی امروزی پیوند بزند؛ در این فیلم نحوه حضور شخصیت ثور در زمین برای محققین به عنوان نوعی اتفاق جوی قلمداد شد که این موضوع در ذهن مخاطب جستجوگر و خلاق باعث ایجاد جرقهای میشود: هر اتفاق جوی در پشت خود نوعی اسطوره به همراه دارد که شاید عقلانی و منطقی نباشد، اما از آنجا که انسان همواره به داستان پردازی تمایل دارد، سبب میشود که حتی برای لحظهای این باور در ذهن مخاطب پرورانده شود.
استفاده از ابزار به عنوان عامل برتری و نیز جادویی در اساطیر همواره حضوری پررنگ دارد. این ابزار خاص است که به اسطوره جدید «اسپایدرمن» اعتباری قهرمانانه میبخشد. در داستان ثور، ابزار، چکشی است که مانند بومرنگ عمل میکند و قدرت تخریبی بسیار بالایی دارد. در اساطیر، قهرمانان دارای چنین ابزاری بوده اند. چکشِ میولِنِر از آنجا که به قهرمان باز میگردد، نشانه ای برای قدرت تحلیل نرفتنی محسوب میشود.
از طرفی دیگر میتوان مشاهده کرد که پیشرفت تکنولوژی به فیلمسازان امکان میدهد تا بتوانند هرآنچه را در اساطیر مییابند، به راحتی ساخته و تصورات خود را روی پرده بیاورند. در واقع سینما بهترین رسانه برای به تصویر کشیدن مقولاتی است که قرنها و نسلها در تصور مردمان جا خوش کرده است.
در این نوشتار تلاش شد تا به علل زنده نگه داشتن اسطوره و تلاش برای بازنمایی آن به شکلی گسترده، پرداخته شود. همانگونه که گفته شد اساطیر میراثی از گذشتگان هستند و پرداختن به آنها و شناسایی و باز نمایی آنها به نحوی که مخاطب را جذب کند، در این زمان شاید فقط از عهده رسانه ای مانند سینما برآید.
درپایان اینگونه میتوان نتیجه گرفت که اسطوره های اروپایی و اسکاندیناوی به دلیل بیشتر شناخته شدن به عنوان منابع پایان ناپذیری مورد استفادهی نویسنگان و سازندگان فیلم ها قرار گرفت تا اساطیر تبدیل به منابعی سرگرم کننده شوند که انسانها را برای لختی از زندگی روزمره دور کنند و در دنیای پر پیچ و خم خود غرق کند. اسطوره میتواند در لایه ای از حسی خوشایند و قهرمانپرور انسانها را به مفاهیم والای انسانیت از قبیل امید، عشق، خانواده، وطن و صلح که روز به روز در حال کمرنگ و فراموش شدن است، نزدیک کند و یادآور شود که انسانها برای چه هدف والایی به دنیا آمده اند و تنها راه جلوگیری از نابودی بشر، زنده نگه داشتن مفاهیم انسانی است.