حادثه تروریستی در لاس وگاس امریکا، شهری که نماد زندگی امریکایی است، علاوه بر شوکآور بودن، سؤالی را پیش آورده و آن واکنش سینمای امریکا به این اتفاق تروریستی است.
لاس وگاس و هالیوود وقتی در کنار دیزنیلند قرار میگیرند، مثلث زندگی امریکایی را میسازند؛ مثلثی که هر ضلع آن دیگری را پوشش میدهد و نمیتوان حیات هر کدام از آنها را بدون دیگری تصور کرد. شهید مرتضی آوینی در بخشی از مقاله ماندگار «انفجار اطلاعات» گریزی کوتاه به «لاس وگاس» نیز زده است. آوینی بعد از توصیف دهکده جهانی که با پدیده ماهواره خود را بیش از پیش نمایان کرده است، مینویسد: «این همان دهکده جهانی است که در نیمه شبهایش ماه، هم بر کازینوهای «لاس و گاس» تابیده است و هم بر حسینیه «دوکوهه» و گورهایی که در آن بسیجیانی از خوف خدا و عشق به او میگریستهاند. دنیای عجیبی است، نه؟»
هالیوود همیشه تصویری رؤیایی از «لاس وگاس» خلق کرده است، جایی که در آن میشود انواع خوشیهای دنیایی را تجربه کرد و آرزوی هر امریکایی است که بتواند آنقدر پولدار شود که در لاس وگاس خوش بگذراند و دلار خرج کند. فرانسیس فورد کاپولا در فیلم «پدرخوانده» داستان پیدایش «لاس وگاس» را این گونه روایت میکند. «یه بچهای بود که من باهاش بزرگ شدم. اون از من جوونتر بود. از من الگو میگرفت. ما اولین کارمون رو با هم انجام دادیم. تو خیابونا کار میکردیم. اوضاع خوب بود. تو دوران منع، ما شیره قند به کانادا صادر میکردیم. کار و بارمون گرفت. پدر تو هم همینطور. بیش از هر کس دیگهای دوستش داشتم و بهش اعتماد میکردم. بعداً اون مرد به فکر ساختن یه شهر افتاد. روی یه کویر خشک. در مسیر کسانی که به غرب سفر میکنن. اسم اون بچه، مو گرین و شهری که ساخت، لاسوگاس بود».
شهری که شاهد یکی از خونبارترین حادثههای تروریستی در امریکا بوده است، اما این بار هنوز مأموران اف بیآی نتوانستهاند آن را به عربها ربط بدهند!
خلاصه داستان:
در دوران حضور آمریکایی ها در عراق، دکتر مریم شیرازی راهی عراق می شود تا خواهر گمشده خود را بیابد ولی درگیر ماجراهایی می شود…
کارگردان: مجتبی راعی
بازیگران: احمد مهران فر، هانیه توسلی، صغری عبیسی، زهره حمیدی، آرش اسبقی، عطاءاله مرادی، جواد عاقبت بین، عبدالرضا الطائی و سلیمه رنگزن
رییس جمهوری اسبق آمریکا قرارداد فروش امتیاز رمانش را برای ساخت تریلی درباره کاخ سفید امضا کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آسوشیتدپرس، حقوق ساخت تلویزیونی رمان در دست انتشار رییس جمهوری پیشین آمریکا بیل کلینتون توسط شبکه شوتایم خریداری شد. این شبکه تلویزیونی کابلی قصد دارد تا فیلمی برمبنای این رمان بسازد.
شبکه شوتایم این رمان را که با همکاری جیمز پترسون نویسنده پرفروش آمریکایی نوشته میشود «پرقدرت، و یک تریلر حسابی» خواند.
کلینتون با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: واقعا از نوشتن این کتاب و کار کردن با جیم لذت بردم.
وی افزود: دیگر نمیتوانم بیشتر از این منتظر بمانم تا شخصیتهای این کتاب جان بگیرند.
این شبکه تلویزیونی اعلام کرد این رمان با عنوان «پرزیدنت گم شده» جزییاتی را ارایه میکند که تنها کسی که در این دفتر بوده میتواند از آنها اطلاع داشته باشد.
دیوید نوینس رییس ومدیرعامل شبکه تلویزیونی شو تایم حقوق ساخت فیلمی بر مبنای این رمان را خریده است.
این رمان قرار است ژوئن۲۰۱۸ منتشر شود.
پترسون گفت: «کاخ سفید» به خودی خود واژه ای برای اکتشاف است چه برسد به این که با یک رییس جمهوری پیشین به اکتشاف آن بروی.
آمریکا از ابتدای انقلاب تاکنون با تولید فیلم و سریال جریان ایرانهراسی را ادامه داده، اما در این مدت سینمای ایران با بیتوجهی به تولید آثار ضدآمریکایی، دستبسته نظارهگر هجمه آثارضدایرانی بوده است.
آمریکا در پیش از انقلاب اسلامی به دنبال منافع خود در ایران بوده و برای رسیدن به اهداف خود باکی از ظلم به مردم ایران نداشته و این رویه را تا کنون نیز ادامه داده است؛ جالب آنکه حکومت آمریکا برای مشروعیت بخشیدن به رفتار ضدایرانی خود، سالها است که دست به تولید آثار هنری و رسانهای بهویژه فیلم و سریال در این موضوع زده، اما در مقابل جریان تولیدات رسانهای در ایران در حد توان خود به تولید آثاری که ماهیت آمریکا را نشان دهد، نپرداخته است.
سریالهای زیادی مانند هوملند، لیست سیاه، خانم وزیر و سریالهای دیگری نیز مانند اسکندل و معاون رییس جمهور، توسط ماشین فیلمسازی هالیوود ساخته شده که خط محور ضدایرانی را حتی اندک (در حد یک دیالوگ) در خود جای دادند تا جریان مخدوش شدن چهره ایران هیچگاه از رونق نیافتد؛ علاوه بر سریال، هالیوود فیلمهای سینمایی متعددی نیز مانند بدون دخترم هرگز، سیریانا، ۳۰۰، سنگسار ثریا، گلاب و سپتامبرهای شیراز تولید کرده که ایرانیها را وحشی و تروریست نشان میدهند.
در هیچ جای دنیا نمیتوان نمونهای از هماهنگی سیاست و فرهنگ برای ریلگذاری برای اهدافی مشخص، جز آمریکا پیدا کرد. نظام هماهنگ جبهههای فرهنگی در آمریکا برای تصاحب افکار عمومی با سیاستهای جهانخواری آمریکا چنان است که هنرمندان این کشور هر کدام تفنگدارانی متخاصم و تحت فرمان سیاستمداران خود هستند.
این مسئله چنان روشن است که بخش مهمی از هالیوود عملا پیشقراولان پنتاگون هستند. هالیوود در اغلب فیلمهایش چهرهای قدسی از رییسجمهور خود ساخته و میسازد و با تصویر کردن ارتشی پولادین، به مردم آمریکا میگوید ایالات متحده آمریکا یعنی «رییسجمهور» و در عین حال به مردم دنیا میگوید دنیا یعنی «ایالات متحده امریکا».
نوع تصویرسازی از ارتش در سینمای آمریکا با همه دروغین بودنش و در حقیقت مزدور بودنش، دروغ نمیگوید. چنانکه در فیلم «غلاف تمامفلزی» میبینیم تفنگدار دریایی بدون اجازه مافوقش حق مردن ندارد. آنها از آدم بودن یگ گام بیشتر برداشتهاند؛ چرا که لیاقت پیدا کردهاند تفنگدار دریایی باشند.
در این فیلم سرباز بیلیاقتی مثل «پایل» سرنوشتی جز این ندارد که خودکشی کند. در مقابل «ژوکر» حتی مریم مقدس و مسیح را قبول ندارد، او فقط میخواهد سرباز باشد و کتک خوردنش توسط گروهبان نمیتواند در نوع تفکرش تغییری دهد. او آمده تا آدم بکشد و همین امر برای او در ارتش آمریکا یک فضیلت محسوب و باعث پیشرفتاش میشود.
جالب اینکه همین سرباز است که شاهد خودکشی فجیعانه سرباز «پایل» است. در این فیلم دختر 13 ساله ویتنامی را میبینیم که با یک اسلحه به جنگ ارتش آمریکا رفته و حاضر به تسلیم نیست، با این حال بییننده حس نمیکند که قهرمان دخترک ویتنامی است. بلکه او ارتش آمریکا را محق میداند و دوست دارد که دختر ویتنامی کشته شود؛ چرا که این دختر با همان اسلحهاش تعدادی از قهرمانان فیلم را کشته است.
هرچند در آثار هنری تولید شده در آمریکا میبینیم که حتی رییسجمهور به راحتی نقد میشود؛ اما در عمل چنین نیست؛ بلکه بسیاری از هنرمندانی که به حمله آمریکا به ویتنام معترض بودند، محاکمه و از آمریکا اخراج شدند.
در فیلم «نجات سرباز رایان» روحیه سلحشوری، آرمانخواهی و هراس نداشتن از مرگ را شاهد هستیم. مفاهیمی که هیچ قرابتی با سیاستهای حاکم بر ارتش امریکا را ندارد. پنتاگون نه نتها در تبلیغ ارتش، بلکه در ایجاد رعب و وحشت با رونمایی از توان تسلیحاتی خود نیز از سینما کمک میگیرد.
به تعبیر دیگر این پنتاگون است که سناریوی برتریجویی آمریکا را مینویسد. واشنگتن طی جنگ جهانی اول، کمیته اطلاعات عمومی را با هدف تدوین فرمول و دستورالعمل برای تمام رسانهها جهت ترویج رویکردهای خود تأسیس کرد. دولت آمریکا از طریق به تصویر کشیدن دیدگاهی مثبت درباره ارتش این کشور از طریق فیلمهای هالیوودی، در تلاش است تا نوجوانان را به عنوان سربازان آینده ارتش جذب کند.
پنتاگون دو خواسته از فیلمسازان دارد؛ دائماً به کارگردانها و فیلمسازها تذکر داده میشود که استفاده بیش از حد از حرفهای رکیک، استعمال مواد مخدر و الکل، روابط جنسی، نژادپرستی و تعصب در میان نیروهای ارتش باید کمتر به تصویر کشیده و به جای آنها ویژگیهای مثبت نشان داده شود.
نگاهی به هالیوود و دفاع مقدس، با بررسی تطبیقی فیلم های سقوط شاهین سیاه (ریدلی اسکات) و غلاف تمام فلزی (استنلی کوبریک)
کشور آمریکا از جمله کشورهایی است که تاریخ خود را با جنگ و خونریزی آغاز کرده است. قاره آمریکا که بومیان سرخپوست فراوانی را داشت در آشنایی اروپاییان در قرن شانزده میلادی با این قاره، که اسم جهل خودشان را نسبت به دیگر مکان ها و ساکنان غیر خودشان را کشف می گذارند، آشنا شدند. بعد از نسل کشی که در قاره آمریکا صورت گرفت و اکثریت بومیان، فرهنگ و تمدن آن قاره از بین رفت، شهروندان درجه دو و سه اروپایی به ویژه از نژاد آنگلوساکسونها و مذهب پورتستانیزم و پیوریتن ها وارد قاره آمریکا شدند. مردم آمریکا در تاریخ خود جنگ های فراوانی را تجربه کرده اند. از جنگ که برای استقلال خود به ویژه با بریتانیا داشتند. تا جنگ های داخلی که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بین ایالت های شمالی و جنوبی داشتند که از خونین ترین جنگ های آمریکا به شمار می رود و بیشترین کشته های آمریکا هم در جنگ داخلی اتفاق افتاده است.
آمریکا در جنگ با دیگر کشورها، پیشتاز بوده و هست. جنگ با مکزیک که نتیجه آن کشتار مکزیک ها و اضافه شدن ایالت مکزیکو سیتی به آمریکا می باشد. ورود به جنگ های جهانی اول و دوم با توجه به اینکه به هیچ عنوان به مرزهای آمریکا تجاوزی صورت نگرفته بود، بلکه اکثراً محقیقن بر این اعتقادند که انگیزه ورود به جنگ جهانی بحران بزرگ اقتصادی معروفی است که آمریکا دست به گریبان آن بود، و از جنگ بهترین استفاده را کند، درست چیزی شبیه به همین وضعیتی که امروز آمریکا دچار آن است که بحران اقتصادی که از مدتها پیش آن را پیش پینی می کرده است با جنگ عراق و افغانستان در پی کاهش و مهار بحران بوده اند. با این پیش فرض که هر عملی منفعت اش باید بیش از ضررهایش باشد و اگر آمریکا لشکر کشی می کند به دنبال پرداخت هزینه نیست، بلکه باید سودی را به همراه داشته باشد.
با توجه به این که کشورهای پر قدرت آن روزها دوران جنگ جهانی بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی آسیب های فراوانی از جنگ دیده بودند و کشور آمریکا کمترین هزینه را در جنگ های جهانی پرداخته بود چرا که به کشور آسیبی نرسید و بیشترین سود را نیز کرده بوده اند، کشور خود را به عنوان قطب قدرت جهانی مطرح کنند. جنگ مکزیک، جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام، جنگ خلیج فارس، جنگ افغانستان، جنگ عراق و عملیات های جنگی که در کشورهای مختلف از قبیل کره، کوبا، ایران، بوسنی، لبنان، سومالی و... نیز بخشی از کارنامه نظامی آمریکا می باشدکه اهدافی جز افزایش مداخلات اقتصادی، سیاسی نداشته است. لذا برای چنین کشوری که دائماً ارتش خود در کشوری درگیر عملیات های نظامی و جنگی می بیند، سینما جنگ یکی از مهم ترین موضوعاتی است که باید بدان پرداخت شود.
پشتیبانی هالیوود از جنگ های آمریکا
هالیوود به عنوان مهم ترین سازمانی که وظیفه کنترل اذهان عمومی مردم را منطبق با سیاستهای قدرمتندان آمریکا داشته است در این امر پیشقدم بوده است و بهترین کمک را پیشبرد اهداف نظامی آمریکا داشته است به گونه ای که حتی بازیگران و کارگردانان مشهوری مانند کلارک گیبل، جیمز استوارت، ویلیام وایلر و فرانک کاپرا به جبهه فرستاد و یا برای انجام خدمت سربازی فرا خوانده شده بودند را مجبور کردندکه در جنگ جهانی شرکت کنند. ارتش آمریکا نیز بطور رسمی از مدیران هالیوودی مثل آدولف زوکر تقدیر و تشکر کرد و به آنها مدال شجاعت نیز اعطا کرده است.
آنچه میخوانید مبانی قانونی است که این روزها و سالها به سختی میتوان آمریکایی بودن آن را باور کرد. این مطلب، متن قانونی است که حدود ۹۰ سال پیش هالیوود آن را در چارچوب «اتحادیه تهیه و توزیعکنندگان فیلم آمریکا» نوشته و ابلاغ نموده است. در ابتدای این متن آمده است: «قانون تهیه و تولید فیلم، که نظامی برای اِعمال نظارت و قانونمندی درون سازمانی۲ در صنعت فیلم و سینماست، از ابتدای سال ۱۹۳۴ قاطعانه و باجدیت به مرحلۀ اجرا درخواهد آمد، و تا پایان دهه ۱۹۵۰ بر تمام تولیدات هالیوود نافذ خواهد بود.»
یقیناً ساختار حاکم بر این روزهای هالیوود، بسیار متفاوت با آن دوران می باشد. اما آنچه در ادامه خواهید خواند نمونهای از یک برنامهریزی دقیق و حساب شده برای حذف اثرات ضد اخلاقی در سینماست که هم از این حیث که روزی در آمریکای ینگه دنیا چنین دغدغههایی تبدیل به منشور تولید فیلم شده است، جالب است و هم از این جهت که میتواند خلا چنین متن دقیقی را در میانه هیاهوهای فرهنگی علیه ممیزی در ایران، نشان دهد.
بخش نخست: اصول کلی
فیلمهای تماشاخانهای۳
به آن دسته از فیلمهایی اطلاق میشود که برای اکران در سالنهای نمایش۴ تهیه میگردند و با فیلمهایی که برای پخش در کلیساها، مدارس، سالنهای سخنرانی، جنبشهای آموزشی و تربیتی، جنبشهای اصلاحطلبانۀ اجتماعی و مواردی از این دست ساخته شدهاند، اساساً متفاوت هستند. از این رو در ذیل تعریف «سرگرمی» ۵ مینشینند. اهمیت سرگرمی و ارزش آن در تجدید قوای روحی و جسمی انسانها از دیرباز برای بشر امر معلوم و مقبولی بوده است؛ اما جنبههای زیانآور آن نیز برای نژاد بشر از نظر آنها پنهان نمانده و از این رو سرگرمی را مشخصاً بر دو نوع تقسیم کردهاند
دبیر سیوششمین دوره جشنواره فیلم فجر نداشتن سهم در بازار جهانی را مهمترین مشکل امروز سینمای ما دانست و درباره تعامل با حوزه هنری گفت: «آمادگی مناظره با حوزه هنری را داریم.»
به گزارش خبرآنلاین،ابراهیم داروغه زاده دبیر سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر دوشنبه ۲۷ شهریور با حضور در برنامه «تهران ۲۰» به گفت و گو با محمد دلاوری درباره مشکلات و نیازهای امروز سینمای ایران پرداخت.
او در ابتدای برنامه درباره روند تولید محتوای فرهنگی در دهه گذشته گفت: «از ١٠ سال گذشته روند رو به رشدی در پرکردن اوقات فراغت داشتیم. سریالهای تلویزیونی به شکل ٣٠٠ قسمتی نداشتیم که امروز مخاطب زیادی پیدا کرده، سریال های آمریکایی با زیرنویس زیاد شده است. این آثار، آسیبهایی به کشور ما وارد می کند که از جمله آن، این است که اغلب نوجوانان، تولیدات خارجی را میبینند و سبک زندگیشان تغییر میکند.»
داروغه زاده ادامه داد: «وقتی ١٠ سال مخاطب سریالهای آمریکایی باشیم، ناخداگاه به آن کشور علاقه پیدا میکنیم و وقتی لازم داریم مردم پشت دولت باشند، متوجه می شویم، آنها با آن دولت متخاصم مشکلی ندارند.»
او با اشاره به اهمیت بازار جهانی در حوزه سینما و تلویزیون توضیح داد: «باید رقابت کنیم تا سهمی در بازار جهانی داشته باشیم. از نظر کیفی باید پاسخگوی نیاز مخاطبان باشیم و نیاز مخاطب به فیلمها و سریالهای خارجی را کم کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم و سینما را صنعتی کنیم.»
این مدیر سینمایی با بیان اینکه دچار نواقصی در تولیدات فرهنگی خود هستیم، گفت: «از نظر فرهنگی نمیتوانیم با فرهنگ بیگانه رقابت کنیم و این موضوع بسیار خطرناک است. ما در تولیداتمان نقایصی داریم که باید آنها را برطرف کنیم.»
داروغه زاده افزود: «در جمهوری اسلامی عمر مدیریتها کوتاه است و باید ثبات مدیریتی در حوزه فرهنگ داشته باشیم. باید راهبرد ثابت داشته باشیم.»
دبیر جشنواره فجر در ادامه درباره میزان مخاطبان سینما در ایران گفت: «در کشور ما زیر سه میلیون نفر به سینما می روند و این بیانگر این مسئله است که نتوانستهایم سینما را برای اکثریت مردم کشور قابل استفاده کنیم.»
شرکت آمریکائی و صهیونیستی «بلک واتر» برای نخستین بار به صراحت،تمایل خود را برای دستیابی به منابع معدنی افغانستان اعلام کرد.
" اریک پرنیس" مدیر شرکت آمریکائی - صهیونیستی «بلک واتر» قصد دارد با فرسایشی شدن جنگ افغانستان، از این طریق به منابع نادر معدنی افغانستان که بیش از ۳ هزار میلیارد دلار ارزش دارد، دست پیدا کند.
دستیار استنلی کوبریک در فیلم «غلاف تمام فلزی» می گوید به جای رفتن به ویتنام برای فیلمبرداری این پروژه مربوط به جنگ ویتنام، دست اندرکاران فیلم به کارخانه تولید گاز بِکتون در لندن رفتند.
به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین، در ادامه صحبت های یکی از ستاره ها و همچنین مسئول انتخاب بازیگر و دستیار کارگردان در فیلم محبوب «غلاف تمام فلزی» را می خوانید که در سال ۱۹۸۷ با بودجهای ۱۷ میلیون دلاری توسط استنلی کوبریک ساخته شد.
متیو مودین که نقش سرجوخه جی تی دیویس ملقب به «جوکر» را بازی کرد
من فیلمنامه این پروژه را از طریق پست در نیویورک با نامه ای دریافت کردم که در آن استنلی خودش را معرفی کرده بود: «سلام، اسمم استنلی کوبریک است. فیلمی دارم می سازم درباره جنگ ویتنام و امیدوارم بازی کردن در آن را در نظر بگیری.» نگفت می خواهد من را برای نقش سرجوخه جوکر انتخاب کند و درست پیش از آن فیلمی به نام «بِردی» را به پایان رسانده بودم. بنابراین وقتی فیلمنامه را خواندم، با خودم فکر کردم که شاید می خواهد برای نقش سرجوخه پایل تست بدهم چون شخصیتش شکننده است. اما هرگز مطمئن نبودم چون استنلی نگفته بود.
دکتر ابراهیم فیاض در ویژه برنامه شبکه افق امپراطوری آنمریکا رو رسانه ای و دروغین عنوان کرد
امپراطوری آمریکا امپراطوری رسانه ای است نه واقعی
آنجیلیا جولی به درخواست فرزند خوانده اش درباره کشور وی فیلم ساخت.
جولی گفت: دلم می خواست در این فیلم نه فقط بر جنگ که به عشق به خانواده و زیبایی این کشور تمرکز کنم و نیز این حقیقت که میخواستم زادگاه فرزندم را بشناسم.
وی افزود: میخواستم او را بهتر بشناسم و کشور او را بهتر بشناسم.
این بازیگر سینما از همراهی این فرزندش در ساخت فیلم سخن گفت و افزود: او کسی بود که از من خواست این فیلم را بسازم و آماده بود تا در این کار با من همراهی کند و در مراحل تولید با من حضور داشت.
سامی یوسف در نامهای به قانون وضعشده از سوی رییسجمهوری جدید آمریکا اعتراض کرده و نوشته است که این ترامپ است که برای آمریکا خطرناک است نه مسلمانان.
به گزارش مهر، سامی یوسف خواننده مسلمان که در جهان شهرت دارد در نامه ای اعتراض خود را به قانونی که دونالد ترامپ به تازگی وضع کرده و در آن ورود مردم ۷ کشور مسلمان را به مدت ۹۰ روز به آمریکا ممنوع اعلام کرده است، اعلام کرد.
متن نامه وی به شرح است: «من یک مسلمان و یک غربی هستم. من در خاورمیانه متولد شدم و در کودکی همراه با خانوادهام به انگلستان آمدم. من در آنجا با ارزشهای مثبتی که بین [فرهنگ] غرب و دین من مشترک بود، بزرگ شدم: برابری، آزادی دین، آزادی بیان، شمولیت، احترام به تنوع [فرهنگی] و توجه به افرادی که کمتر خوشبخت هستند. من با آن ارزشها شکل گرفتم؛ آنها ارزشهای من هستند. به عنوان یک مسلمان که در غرب زندگی و کار میکند، هرگز نیش تبعیض را حس نکردم، هرگز احساس نکردم که کنار گذاشته شدهام. تا الان.
با وجود اینکه با تحلیل های حسن عباسی همیشه مشکل داشته و دارم اما اینجا 20 نکته نقل شده از ایشون در نقد سریال لاست "گمشدگان" جالبه نگاه تحلیل اسطورهای به لاست داره
امروز یک ناتوی فرهنگی بوسیله سریال های تلویزیونی در حال شکل گیری است. امروز در ایران جوانان صرفاً به پای فیلم سینمایی نمینشینند، بلکه سریالهای بالای 40،50 قسمت میبینند. دانشجوی ما میآید میگوید سه شب غذا نخوردم، 86 قسمت سریال لاست (Lost) دیدم.
1- در سریال لاست که هم، گمشده معنا میدهد و هم گمشدهها، 47 نفر زنده می ماند؛ که به تمدن های مختلف از تمامی قاره ها تعلق دارند. آنجایی هم که سقوط میکنند در جزایر هاوایی است که عین بهشت است، یعنی تمام این فیلم که کارت پستال است. القای اینکه بهشتی که مدنظر بود، همین است. در این فیلم برای شما یک بهشت ترسیم می شود برای تمامی تمدن های انسانی
2- از تمدن اسلامی با یک میلیارد و 300 میلیون نفر یک نفر را آورده است. یک افسر شکنجهگر عراقی زمان صدام. اسم آن سعید جراح (Sayid Jarrahh) که یک هنرپیشه بسیار فاسد آمریکایی است. این هنرپیشه یک رگش هندی است، یک رگش غربی است، همانند سلمان رشدی؛ این در زندگی خانوادگیاش یکی از فاسدترین هنرپیشههای غرب است. یعنی بکگراندی که مخاطب از او دارد، این را انتقال میدهد به جامعه اسلامی. یعنی نمایندهی یک میلیارد و 300میلیون مسلمان، در آن جزیره جهانی این آدم است.
3- نماینده کل 2میلیارد نفر شرقی "چینیها، ژاپنیها، ویتنامیها، لائوسیها و کرهایها" یک زوج کرهای هستند.
4- برای تمدن آمریکای لاتین اسپانیولی زبان هستند یک زنی را در فیلم به نام آنالوسیا (Ana Lucia Cortezz) قراردادهاند که این زن در خود امریکا در ایالت کالیفرنیا پلیس بوده است.
5- برای تمدن آفریقایی 3، 4 سیاه پوست گذاشته، اما پنبه کار آنها را زده! یعنی اصلاً حل شدند در فرهنگ امریکایی. میماند بقیه که همه آنگلوساکسون (Anglo-Saxons)هستند.
6- از روسها یک نفر منفی که یک چشمش بسته است.
7- از فرانسویها یک زنی به عنوان نماد فرانسه ایفای نقش میکند.
8- بقیه دو قطب اصلی هستند؛ یهود که نماینده اصلی آن بنجامین (Benjamin Linus) است و بازیگر آن اصلاً یهودی است، از یهودیان اشکنازی که قیافهاش کاملاً یهودی است و اسمش هم یهودی است. این از یکی دستور میگیرد بنام جکوب (Jacob) که ما به آن یعقوب میگوییم. یک اسم یهودی است. یعنی پشت صحنه اداره جزیره جهانی، یهود است. بازیگران اصلی همه آنگلوساکسون هستند، همه انگلیسی تبار هستند. یعنی آمریکایی، کانادایی و استرالیایی.
9- جان لاک (John Locke) پدر لیبرالیسم است. نفر سوم این فیلم جان لاک است. تمام نکات اصلی کتابهای فلسفه لیبرالیسم را درآوردند و در دهان این آدم قرار دادند، درتمام این 86 قسمت. مثلاً جمله معروف دارد که میگوید "این تو نیستی که میتوانی به من بگویی که چکار نمیتوانم بکنم" ببینید جمله پیچیدگی دارد. این تو نیستی که به من بگویی چکار نمیتوانم بکنم. این را در این فیلم تا شماره 5 آن 5 بار تکرار میکند. یعنی شما از پای فیلم بلند میشوید بدون اینکه خودتان متوجه شوید دوره ایدئولوژی لیبرالیسم را گذراندید.
10- نقش اول فیلم یک آمریکایی است به نام "جک شفرد"(Jack Shephard)یعنی چوپان.مسیحیها معتقدند که هرکسی مسئولیت دارد، چوپان گله است. یعنی از اول صحنه که هواپیما سقوط کرده، چوپانی گله را شروع میکند. اسم پدرش "کریستین شفرد" است. کریسیتین (Christian) یعنی مسیحی. چوپان مسیحی. این انسانِ تراز لیبرالیسم است. انسان باکلاس لیبرالها. بلافاصله انسان منفی لیبرالها را معرفی می کند. یعنی ساویر (Sawyer). از داستان "تام ساویر" این عنوان را گرفته است. ساویر، انسان تراز پایین است.
در جهان امروز بسیاری از قدرتها در تلاش هستند با استفاده از ابزارهای رسانه ای که در اختیار دارند نهایت استفاده را در راستای جهت دهی به افکار عمومی دنیا صورت دهند و در این مسیر به دنبال آن هستند که با دست گذاشتن روی اعتقادات و تفکرات دینی ملت ها ، حقایق را در نزد ملل مختلف سبک شمارند و از هر طریقی که شده است افکار عمومی این کشورها را به آن چیزی که مدنظرشان است سوق دهند.
با توجه به منابع معرفتی در دین اسلام می توان دریافت که آخرالزمان صحنه نبرد میان جبهه خیر و جبهه شر است و آماج فتنه ها به حساب می آید. در عصر کنونی بهترین روش جنگ و ضربه به دشمن در جنگ نرم و اصول عملیات روانی است که بهترین و اثرگذارترین سلاح و ابزار آن رسانه است و امروزه بدون اغراق شاهد آماج فیلم ها و سریال هایی از سمت غرب هستیم که تفکر و مفهوم مهدویت را هدف گرفتند و آن را به هر شکل ممکن تخریب و تحریف می کنند.
در این میان پرورش نسل منتظر با اعتقادات ناب و خالص کاری مهم و به مراتب مشکل است که به عهده مومنان منتظر در هر عصر قرار دارد. از سمتی دیگر دشمن با حمله به ذهن کودکان با استفاده از رسانه، فیلم، انیمیشن، بازی، اسباب بازی و... در تلاش است تا ذهن پاک این کودکان را نسبت به مفاهیم اصیل آخرالزمان و مهدویت، مهندسی و به سمت و سویی خاص بکشاند، لذا بررسی تفکرات سازنده محصولات رسانه ای در پیشگیری و واکسینه کردن جامعه به ما کمک شایان توجهی خواهد کرد.
اهمیت رسانه
نیل پستمن در کتاب زندگی در عیش ، مردن در خوشی می گوید:
انتقال معلومات سه دوره دارد: ۱- گفتار ۲-نوشتار ۳-تصویر که دشمن برای انتقال و فرهنگ خود با استفاده از تمام امکانات از این ابزارها استفاده کرده است. امروزه آثار فرهنگی، رسانه ای و هنری متعدد عهده دار مباحث آخرالزمان شده اند. نگاه به این آثار بیان گر تلاش غرب در قالب ارائه محتوایی با ظاهری متفاوت و جذاب است که صحبت از پایان تاریخ و خطراتی دارد که بشریت را تهدید می کند.
اغلب در پایان این آثار، نجات بخشی یا منجی گرایی از دل غرب بر می خیزد و بشریت و جهان را نجات می دهد؛ با یک نگاه اجمالی در می یابیم که حجم فیلم های سینمایی و برنامه های تولیدی در شبکه های رسانه ای غربی در این سال ها در موضوع مهدویت و آخرالزمان شیعی با قبل از آن قابل مقایسه نیست، البته نگاه همه ی این برنامه ها و هدف آن ها تخریب و تحریف این اندیشه نجات بخش را دارند و جهان غرب با استفاده از این رسانه ها تلاش می کند تا بعد از تخریب و تحریف، مفاهیم مورد نظرخود را در جهت بهره برداری خاص به مخاطبش القا کند.
دو استراتژی صهیونیسم رو در رو با مهدویت
غرب و به ویژه صهیونیسم در خصوص جریان رسانی آخرالزمانی دو استراتژی را دنبال می کند؛ این دو استراتژی خط مشی مهم برنامه های آن ها برای جهان را دنبال می کند که اگر این دو استراتژی به طور دقیق تبیین شود می توان آنتی دکترین هایی طراحی و ارائه کرد که بی تردید توطئه های آن ها را خنثی خواهد کرد.
استراتژی اول: اسطوره سازی
صهیونیسم برای مشروعیت بخشیدن به کارهای شیطانی خود و همچنین ایجاد خط قرمز و تشکیل تفکرات تهاجمی از سال ها قبل با توجه به تاریخ بنی اسرائیل اسطوره هایی را برای خود قرار داده است که در فیلم ها به طور مستقیم و غیرمستقیم از آن ها دفاع می شود و ذهن مخاطبان را با استفاده از تکنیک های رسانه ای و فنون عملیات روانی مهندسی و مسموم می سازند تا چهره ای مطلوب و نجات بخش از خود به جهان معرفی کنند.
استراتژی دوم: بدل مباحث مهدویت
همزمان با استراتژی اول یعنی معرفی اسطوره ها، در استراتژی دوم بدل زدن مباحث مهدویت را پیش می برن؛ در آثار موجود بطور مثال تحریف و خدشه دار کردن مسائلی مانند:رجعت، ظهور، پساظهور و پسا آخرالزمان ، چهره منجی و توهین و افترا به انبیا و ائمه(علیهما السلام) قابل مشاهده است و متاسفانه برای تمامی سنین این کارها ساخته شده است.
می توان گفت اکثر انیمیشن های تولید شده دارای مفاهیم آخرالزمانی هستند که در این مقاله به سه گانه ی پاندای کونگ فو کار خواهیم پرداخت.
این خبر در تاریخ ۱۳م دیماه ۱۳۹۱ بە نقل از منبع ذکر شده، در پرتال خبری ممتاز نیوز منتشر گردیده است
کمپین تبلیغاتی «چرا اسلام» بە همت محفل اسلامی شمال آمریکا (ICNA) در نیویورک با هدف تلاش برائ از بین بردن تصورات نادرست در مورد اسلام، با آغاز سال نو میلادی در ایالت فلوریدای آمریکا بە فعالیت درآمد.
به گزارش اسطوره سازان این کمپین تبلیغاتی با همکاری سازمانهای اسلامی شهر «لانگوود» (Longwood)، مرکز اسلامی شهر «اورلاندو» (Orlando) و بنیاد متحده مسلمان در شهر «لیک مری» (Lake Mary) ایالت فلوریدا برگزار شده است.
این کمپین با هدف افزایش شناخت مردم آمریکا نسبت بە دین اسلام و از بین بردن سوءتعبیرات و تصورات نادرست در مورد این دین، در شب سال نو میلادی در شهرهای «اورلاندو» و «دیتونا بیچ» فلوریدا راهاندازی شد.
۲۹ بیلبورد تبلیغاتی نصب شده در بزرگراهها و خیابانهای پرتردد، با ارائه شعارهایی در مورد اسلام، بینندگان را بە بازدید از پایگاه اطلاعرسانی whyislam.org که از سوی محفل اسلامی شمال آمریکا راهاندازی شده است و بە معرفی اسلام و دیدگاههای اسلامی میپردازد، دعوت میکنند.
«ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص)؛ یک خانواده، یک پیام»، «اسلام: پیام ابراهیم، موسی، عیسی و محمد» و «محمد(ص): رحمتی برائ جهانیان» از جمله شعارهایی می باشند که بر روی این بیلبوردهای تبلیغاتی درج شدهاند.
«Who is Hussain» نام کمپینی جهانی است که می خواهد امام حسین (ع) را به جهانیان معرفی کند. سراغ جمعی از اعضای این کمپین در تورنتو رفتیم تا درباره آن بیشتر بدانیم.
«Who is Hussain»عبارتی است که وقتی آن را به زبان خودمان ترجمه میکنیم برای بسیاری از ما یادآور شعر محتشم است روی کتیبههای محرمی، کتیبههایی که مدام توی کوچه پس کوچههای شهرمان این عبارت را فریاد میزنند که «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟» امام حسین(ع) فارغ از یک شخصیت مذهبی بین ما شیعیان، یک شخصیت بینظیر در تاریخ بشریت به حساب میآید، شخصیتی که هنوز هم بعد از ۱۴۰۰سال قیامش انقدر برای عدهای از آدمهای روی زمین تازگی دارد که هنوز هم به یادش سیاهپوش میشوند و اربعین هرسال با بزرگترین جمعیت میلیونی دنیا داستانش را مرور میکنند تا به دنبال آن از «آزادگی» و «عدالت» حرف زده باشند. اما با همه اینها هنوز هم کسانی هستند تو دنیا که از «امام حسین(ع)» چیزی نمیدانند و هنوز هم قصهاش را نشینده اند. مردمانی که شاید هنوز هم پیشفرضشان از اسلام کشت وکشتارهای وحشیانه داعش باشد. کمپین «who is Hussain» حالا یک کمپین جهانی است که چند سالی است در گوشه کنارههای جهان امام حسین(ع) را به مردم دنیا معرفی میکنند و از عدالت اجتماعی حرف میزنند به همین بهانه به سراغ اعضای این کمپین در تورنتوی کانادا رفتیم تا آنها برایمان از کارها و اتفاقاتی حرف بزنند که در طول این یک سال آن را تجربه کردهاند.
"فرشتگان قصاب" یکی از بهترین فیلم هایی است که درباره جنگ در افغانستان و نیروهای آمریکایی در افغانستان ساخته شده است، پیش از آین فیلم های خوبی از سینمای ایران چون" آخرین ملکه زمین" محمدرضا عرب نیز در موضوع افغانستان ساخته شده است.
«فرشتگان قصاب»اکران سینمایی نشد و فقط اکران و پخش تلویزیونی را انتخاب کرد اما ای کاش این فیلم اکران سینمایی داخلی و خارجی می شد. ضعف شبکه توزیع و پخش همیشه مشکل اصلی سینمای ایران بوده و هست