تفاوت سینماهای ایران و آمریکا در پرداختن به نقش «ارتش»
در هیچ جای دنیا نمیتوان نمونهای از هماهنگی سیاست و فرهنگ برای ریلگذاری برای اهدافی مشخص، جز آمریکا پیدا کرد. نظام هماهنگ جبهههای فرهنگی در آمریکا برای تصاحب افکار عمومی با سیاستهای جهانخواری آمریکا چنان است که هنرمندان این کشور هر کدام تفنگدارانی متخاصم و تحت فرمان سیاستمداران خود هستند.
این مسئله چنان روشن است که بخش مهمی از هالیوود عملا پیشقراولان پنتاگون هستند. هالیوود در اغلب فیلمهایش چهرهای قدسی از رییسجمهور خود ساخته و میسازد و با تصویر کردن ارتشی پولادین، به مردم آمریکا میگوید ایالات متحده آمریکا یعنی «رییسجمهور» و در عین حال به مردم دنیا میگوید دنیا یعنی «ایالات متحده امریکا».
نوع تصویرسازی از ارتش در سینمای آمریکا با همه دروغین بودنش و در حقیقت مزدور بودنش، دروغ نمیگوید. چنانکه در فیلم «غلاف تمامفلزی» میبینیم تفنگدار دریایی بدون اجازه مافوقش حق مردن ندارد. آنها از آدم بودن یگ گام بیشتر برداشتهاند؛ چرا که لیاقت پیدا کردهاند تفنگدار دریایی باشند.
در این فیلم سرباز بیلیاقتی مثل «پایل» سرنوشتی جز این ندارد که خودکشی کند. در مقابل «ژوکر» حتی مریم مقدس و مسیح را قبول ندارد، او فقط میخواهد سرباز باشد و کتک خوردنش توسط گروهبان نمیتواند در نوع تفکرش تغییری دهد. او آمده تا آدم بکشد و همین امر برای او در ارتش آمریکا یک فضیلت محسوب و باعث پیشرفتاش میشود.
جالب اینکه همین سرباز است که شاهد خودکشی فجیعانه سرباز «پایل» است. در این فیلم دختر 13 ساله ویتنامی را میبینیم که با یک اسلحه به جنگ ارتش آمریکا رفته و حاضر به تسلیم نیست، با این حال بییننده حس نمیکند که قهرمان دخترک ویتنامی است. بلکه او ارتش آمریکا را محق میداند و دوست دارد که دختر ویتنامی کشته شود؛ چرا که این دختر با همان اسلحهاش تعدادی از قهرمانان فیلم را کشته است.
هرچند در آثار هنری تولید شده در آمریکا میبینیم که حتی رییسجمهور به راحتی نقد میشود؛ اما در عمل چنین نیست؛ بلکه بسیاری از هنرمندانی که به حمله آمریکا به ویتنام معترض بودند، محاکمه و از آمریکا اخراج شدند.
در فیلم «نجات سرباز رایان» روحیه سلحشوری، آرمانخواهی و هراس نداشتن از مرگ را شاهد هستیم. مفاهیمی که هیچ قرابتی با سیاستهای حاکم بر ارتش امریکا را ندارد. پنتاگون نه نتها در تبلیغ ارتش، بلکه در ایجاد رعب و وحشت با رونمایی از توان تسلیحاتی خود نیز از سینما کمک میگیرد.
به تعبیر دیگر این پنتاگون است که سناریوی برتریجویی آمریکا را مینویسد. واشنگتن طی جنگ جهانی اول، کمیته اطلاعات عمومی را با هدف تدوین فرمول و دستورالعمل برای تمام رسانهها جهت ترویج رویکردهای خود تأسیس کرد. دولت آمریکا از طریق به تصویر کشیدن دیدگاهی مثبت درباره ارتش این کشور از طریق فیلمهای هالیوودی، در تلاش است تا نوجوانان را به عنوان سربازان آینده ارتش جذب کند.
پنتاگون دو خواسته از فیلمسازان دارد؛ دائماً به کارگردانها و فیلمسازها تذکر داده میشود که استفاده بیش از حد از حرفهای رکیک، استعمال مواد مخدر و الکل، روابط جنسی، نژادپرستی و تعصب در میان نیروهای ارتش باید کمتر به تصویر کشیده و به جای آنها ویژگیهای مثبت نشان داده شود.
اصلاً بعید نیست که پنتاگون در یک فیلم خواستار حذف کامل یک سکانس و یا حتی یک شخصیت اصلی شود. به دلایلی نظیر آنچه در بالا گفته شد، بعد از افشای اطلاعات درباره زندان ابوغریب، مردم آمریکا در شوک فرو رفتند.
خواسته و هدف دوم پنتاگون این است که ارتش و مشاغل نظامی را در نظر جوانان جذاب جلوه دهند و از این طریق ثبتنام در ارتش را بیشتر کنند. دخالت پنتاگون در فیلمهای سینمایی آمریکایی امروزه آنقدر عمیق شده که بسیاری از این محصولات عملاً در هالیوود به دنیا نمیآیند، بلکه در پنتاگون ساخته میشوند. ممکن است این فیلمها در فروش هم موفق باشند، اما آنچه برای سازندههای آنها مهم است، صرفاً دلار نیست، بلکه تعداد سربازان جدیدی است که فیلم میتواند به ارتش بیاورد.
«جورج لیتل» معاون سابق روابط عمومی وزیر دفاع آمریکا در خصوص ارتباط با افرادی که به هر نحوی به ارتش مرتبط هستند، میگوید: «به نظر من باید مسیر دیگری را در پیش بگیریم. باید با همه افرادی تعامل کنیم که به آنچه وزارت [دفاع] انجام میدهد، علاقه دارند. به نظر من ما نیازمند همکاری بیشتر هستیم؛ نه کمتر.
باید با سهامداران خود دیدار کنیم، هر کجا که هستند. برای آنکه بتوانیم پیام خود را به شکلی مؤثر منتقل کنیم، باید از همه بسترها استفاده کنیم، چه جدید و چه قدیمی. با ایجاد محتوای غنیتر و جذابتر میتوانیم با عموم مردم آمریکا ارتباط عمیقتری داشته باشیم و به نوبه خود اشتهای خبری روبهرشد را تقویت کنیم.»
پنتاگون ابدا اجازه ساخت هیچ فیلمی درباره ارتش را نمیدهد؛ مگر اینکه خود در نوشتن فیلمنامه دخالت مستقیم داشته باشد. حتی آثاری که اشارههای ضمنی به ارتش دارند، باید کاملا مورد بازبینی قرار بگیرند. با همه سفارشی بودن آثار سینمایی هالیوود ـ پنتاگون بیننده متوجه شعارزدگی آن نمیشود.
با همه این تفاسیر نکته تاسفبار حادثه این است که ارتش آمریکا به مدد سینمای آن چهرهای وجیه و آبرومند اما دروغین کسب کرده است. هرچند که دنیای اخبار چیزی دیگری بگوید. نکته در همین جاست که مردم راستیِ اخبار را زودتر فراموش میکنند تا دروغ داستانپردازی سینما را.
سینما و ارتش ایران باید بدانند ـ که البته میدانند ـ تقابل ارتشها این بار در میدان جنگ، بر پرده نقرهای است. اگر پنتاگون میتواند با دروغهایش برای حضورش در ویتنام، عراق، افغانستان و سوریه و جاهای دیگر مشروعیت ببخشد و در افکار عمومی این نکته را اثبات کند که برای صلح میجنگد، پس چرا سینما و ارتش ایران با همه توان نگوید برای این نمیجنگد که دیگر جنگی نباشد و اگر در زمانی دست به اسلحه برده برای حفظ خاک دفاع کرده است.
چرا باید سینمای ایران آنقدر در تصویر کردن نقش ارتش در هشت سال دفاع مقدس فقیر باشد که برای یادآوری آن باید به آرشیوها و فرهنگها رجوع کرد. توان رزمی ارتش در نیروی هوایی آنقدر قوی و سوژههای بکر به قدری متنوع است، که میتواند سالها مورد استفاده قرار بگیرد.
همه مفاهیم انسانی که پنتاگون و هالیوود به دروغ به سربازان خود نسبت میدهند ارتشیان جمهوری اسلامی همه را دارا هستند. اگر سربازان آمریکا برای رییس جمهور خود را فدا میکنند، سربازان ایرانی به امر ولی، خود را فدای اسلام میکنند.
با این همه در روز ارتش، سینمای ایران نمیتواند ادعا کند دِین خود را به خدمات ارتش ادا کرده است.
منبع:دفاع پرس