چهره متناقض خشایارشاه در دو فیلم هالیودی!!!
فیلم شبی با پادشاه و فیلم 300
چهره متناقض خشایارشاه در دو فیلم هالیودی!!!
فیلم شبی با پادشاه و فیلم 300
ملکه صحرا(Queen of the Desert) یک درام تاریخی است که داستان آن در دوران فروپاشی امپراتوریها و تشکیل دولت-ملتها در خاورمیانه می گذرد که بر اساس زندگی«گرترود بل» با بازی نیکول کیدمن ساخته شده است.
معمولاً فیلمهای ورنر هرتزوگ به صورت مواجهه یک شخص یا فرهنگ با فرهنگ و مردمانی دیگر است که به نوعی زمینه اصلی فیلمهای این کارگردان است.
این فیلم نخستین چیزی که به یاد انسان میآورد، فیلم «لورنس عربستان» است که یک فیلم با شکوه و ساخته دهه ۶۰ میلادی است و به نظر میرسد کارگردان سعی کرده بر اساس همان قواعد حرکت کند که البته شکست خورده است.
فیلم سال ۲۰۱۵ منتشر شده و شخصیت «گرترود بل» با بازی نیکول کیدمن همانند «کلنل لورنس»، یک شخصیت مرموز در تاریخ انگلستان است و با وجود اینکه غرب معتقد است این دو نفر تشکیلدهنده خاورمیانه جدید هستند، فیلم سعی میکند از «گرترود بل» شخصیت یک فردی که شکست عشقی خورده را نشان دهد که به شرق هزار و یک شب سفر کرده و با حافظ و خیام آشنا میشود.
معلوم نیست ورنر هرتزوگ با وجود اینکه خودش به ایران سفر کرده است چرا ایرانیها را مردمی نشان میدهد که به عربی صحبت میکنند و کلاه مصری به سر دارند، ایران در این فیلم فارغ از وضعیت سیاسی و جغرافیایی، صرفاً یک باغ است و به جرأت میتوان گفت کارگردان یک ایران جعلی به نمایش گذاشته است.
در این فیلم با شخصیتها و فضاهایی مواجه هستیم که عمیق نبوده و تصویر درستی به ما ارائه نمیدهند و تمام فیلم تحت تأثیر شخصیت اصلی داستان قرار دارد به طوری که اگر این شخصیت اصلی را از فیلم بگیریم، این فضاها میتوانند هر جای دیگری باشند و داستان میتواند هر جایی اتفاق بیفتد.
قطعاً این فیلم سفارش شده است و به نظر میرسد مدیران کمپانی هالیوودی سازنده یا نویسندگان و دستاندرکاران اصلی این فیلم مدیران مایل به تطهیر شخصیت اصلی این فیلم بودهاند.
شخصیت اصلی این فیلم در تاریخ خوشنام نیست و بیشتر از اینکه به یک مستشرق معروف باشد، او را به عنوان یک جاسوس انگلیس میشناسند همانطور که در مورد کلنل لارنس هم همین حرف زده میشود و این دو نفر وارد شرق شده و اقدام به توطئه میکنند که در این مورد هیچ شکی نیست.
در رابطه با قسمت جدید 300 یعنی Rise of an Empire وقتی 7 سال پیش فیلم “300” توسط زاک اسنایدر و فرانک میلر و همکارانشان درباره نبرد تاریخی ارتش اسپارت در مقابل سپاه خشایارشا در تنگه ترموپیل بر پرده سینماها رفت، اگرچه فیلم های ضد اسلامی هالیوود وارد فاز دیگری گردید اما آثار ضد ایرانی این کارخانه به اصطلاح رویا سازی هنوز از انگشتان یک دست فراتر نمی رفتند که آنها نیز بیشتر وجه ضد اسلامی داشتند و فیلم هایی همچون “اسکندر” (الیور استون) و “شبی با پادشاه” (فرانک او سیبل) همچنان بر بستر روایتی مجعول و ساختگی از مغلوبان تاریخ جاری بود. شگفت آنکه در مقابل نمایش تصویری تحریف شده و غیر منصفانه از ایرانیان باستان، بسیاری از هموطنان داخل و خارج کشور متحدانه و متفقانه برآشفتند و برای اولین بار همگی به انحاء مختلف اعتراض خود را نسبت به هالیوود ابراز داشتند. فی المثل ایرانیان مقیم نیویورک همزمان با جشن نوروز، کارناوالی در خیابان های آن شهر به راه انداخته و نسبت به آنچه گستاخی هالیوود نسبت به تاریخ ایران تلقی کرده بودند، شدیدا معترض شدند. مقالات مختلفی در فضای وب انتشار یافت و حتی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی در اقدامی پسندیده و در نامه ای به کلاوس ادر ، رییس فیپرشی (اتحادیه جهانی منتقدان سینمایی) خواستار عکس العمل جامعه جهانی منتقدان نسبت به فیلم های نژادپرستانه هالیوود شد.
چندی پیش خبری کنجکاو برانگیز در فضای رسانهای منتشر شد: عربستان درحال ساخت انیمیشنی علیه ایران است؛ انیمیشنی که مردم در آن یک جنگ تمامعیار علیه ایران را شاهد خواهند بود.
روزنامه الریاض با انتشار انیمیشن ویدئویی پنج دقیقهای، بهنام «بازدارندگی عربستان» مدعی شد این انیمیشن حاوی اطلاعات مهمی درباره سیستم بازدارندگی عربستان در زمین، آسمان و دریاست. نشاندهنده بخشی از عملیات واقعی! نامیده است. کار جوانان سعودی است و آن را از یک حساب توئیتر برداشته است.
در این میان دو نکته مهم وجود داشت؛ یکی علاقه محمدبن سلمان، ولیعهد 32 ساله سعودی به بازیهای رایانهای بود و دوم، یک بازی آمریکایی با نام call of duty با انیمیشن و ساختاری نسبتا قوی که در آن نیروهای آمریکایی به ایران حمله میکردند .
فیلم پلیس آهنی که در آغاز با حمله ارتش امریکا به تهران شروع میشود و پایان فیلم تبلیغ سیاسی دولت امریکا است در حالی که خود فیلم هنوز راه حلی را برای کش مکش های رسیدن به راه حلی برای تبدیل انسان به ربات را بررسی می کند.
به گزارش سرویس هنر و سینمایی ۸دی، فیلم سینمایی RoboCop (پلیس آهنی) محصول ۲۰۱۴ به کارگردانی خوزه پادیلا بوده و متناسب با سال تولید این فیلم، جدای از ابعاد سینمایی و فنی هنری، لایه های سیاسی و اعتقادی زیرکانه ای را در خود جا داده است.
ابتدا به نقد فنی و هنری فیلم می پردازیم و در ادامه ابعاد محتوایی را که یک فیلم تولید شده در سینمای غرب می تواند داشته باشد را مورد بررسی قرار می دهیم.
نفد فنی:
هالیوود به عنوان بزرگترین کمپانی فیلمسازی جهان، همواره تاثیر و تاثرات فراوان و عمیقی در مناسبات فرهنگی _ سیاسی ملل مختلف داشته است تا آنجا که به جرات می توان گفت بزرگترین جریان تاثیرگذار فرهنگی دنیاست یا دست کم در تحولات منطقه ای و بین المللی، نقشی کلیدی دارد.
از سوی دیگر، فرق و ادیان و نحله های مختلف اعتقادی و فکری نیز در طول تاریخ، جریانات قدرتمندی را ایجاد و رهبری کرده و بر جهت گیری های جوامع بشری سایه انداخته اند.
ناگفته پیداست که هیچ یک از این دو جریان قدرتمند فرهنگی (مذهب و رسانه هالیوود) نمی توانند نسبت به یکدیگر بی تفاوت باشند و همپوشانی قلمرو آنها، مجبورشان میکند تا هر از گاهی در کوچه های باریک شده ی دهکده جهانی با هم برخورد کنند. تلاش ما در این مجموعه مقالات آن است که با نگاهی گذرا به برخی محصولات کمپانی هالیوود، نوع نگاه این غول فرهنگی را به واکاوی نماییم.
شروع فیلم [جنگ] با صدای اذان و پایان فیلم [پیروزی] با نمایش پرچم آمریکا؛ به عبارت دیگر، اسلام و مسلمانان آغازگر جنگ و آمریکا خاتمه دهنده، صلح طلب و پیروز جنگ است. این پیام کلی فیلم تک تیرانداز آمریکایی است. فیلمی که در آن تک تک مسلمانان، چهره یک تروریست شرور را به نمایش می گذارند؛ انسان هایی که فرزند کوچک خود را با یک بمب به سمت نیروهای آمریکایی هدایت می کنند.
اما در نقطه مقابل، سربازان آمریکایی کسانی هستند که حاضر نیستند حتی به سگی که در انجام ماموریت آنها اخلال ایجاد کرده، شلیک کنند. آمریکایی ها افراد انسان دوستی هستند که تمام دغدغه شان برقراری صلح جهانی و حفظ امنیت مردم آمریکا است!
قهرمان فیلم (کریس کایل) گاوچرانی است که با دیدن صحنه حملات به سفارت خانه های آمریکا در برخی کشورها، متوجه می شود که امنیت کشورش در خطر است. او برای حفظ امنیت مردم آمریکا، به ارتش ملحق شده، ماه ها و سال ها دور از همسر و فرزندان خود به جنگ در عراق مشغول میشود و نهایتا به یکی از اسطوره های جنگ با عراق مبدل می گردد.
"کایل" هرگز به خاطر انسان هایی که کشته ابراز تاسف نمی کند و تمام حسرتش، ناتوانی از نجات جان همرزمان کشته شده اش است.
صحنه های هدف گیری و تیراندازی در فیلم، برای علاقه مندان به بازی های کامپیوتری، یادآور بازی های سبک جنگی و تیراندازی است و همچنین مشوق آنها برای ملحق شدن به ارتش و تجربه بازی در زندگی واقعی.
همچنین استفاده از نام مصطفی، به عنوان خطرناک ترین تروریست فیلم و هدف اصلی کریس کایل، نمی تواند صرفا یک انتخاب نام اتفاقی باشد.
فیلم تک تیرانداز آمریکایی نماد بارز ترویج مسلمان کشی و معرفی کننده مسلمانان به عنوان بزرگترین خطر تهدید کننده امنیت جهانی است و مانند بسیاری از فیلم های دیگر هالیوود، پیام آور این معناست: «حفظ و تامین امنیت مردم آمریکا» مهمترین اصل وجود عالم هستی است!
انتقاد رهبر انقلاب از «تکتیرانداز آمریکایی»
مقام معظم رهبری دام ظله العالی:
یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم یونان؛ ما را به مراکز گردشگری گوناگون میبردند و آنها را به ما نشان میدادند؛ از جمله به نقطهای بردند، گفتند اینجا همانجائی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند. مردم را به یک بیابان خالی میبرند و نشان میدهند که اینجا آنجائی است که ایرانیها در آن دوره لشکرکشی کردند و در اینجا شکست خوردند.
یک فضای خالی را نشان میدهند، یک مدّعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند. خب، اینجا نزدیکی کازرون -آنطوری که شنیدم- مجسمهی والرین است، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خب، اینجا را بروید نشان بدهید؛ این به آن در! این همه نقاط مثبتی که میتواند گذشتهی ما را نشان بدهد.
نظر مقام معظم رهبری درباره تخت جمشید
زانو زدن امپراتور روم در مقابل پادشاه ایران را نشان دهید
سخنان رهبر انقلاب درباره تخت جمشید و آثار باستانی استان فارس
داستان فیلم
«الموت» شهری است زیبا و باستانی که شاهدختی به نام «تهمینه» بر آن فرمانروایی میکند. «توس»، ولیعهد امپراتور ایران، به پیشنهاد «نظام»، وزیر شاه، به شهر الموت حمله کرده و آن شهر مقدس را پس از هزار سال تسخیر میکند. کاهنان الموت قرنهاست خنجری پنهان نگه میدارند که هر کس به این خنجر اسطورهای دست یابد، میتواند زمان را به عقب برگرداند و سرنوشت جهان را دگرگون کند.
آکاایران: لوکیشن فیلم: شاهزاده ایرانی
درآمد
در هالیوود ابتدا در کنار تبلیغ و ترویج فرهنگ غرب آمریکایی اعم از کابالیسم، گنگستریم، میکی ماسیسم، آخرالزمانیسم، داروینیسم و مانند آن، علاقه ای کاذب نسبت به داستان ها و شخصیت های شرق باستان و غرب آسیا و خاورمیانه پیدا شد که در این قصه ها همواره انسان شرقی، موجودی شرور و خبیث و دغل بوده، که با فقر و بیچارگی دست و پنجه نرم می کند و زندگی خویش را از راه خلاف و قانون گریزی به پیش می برد.
دوربین سینمایی غرب سعی کرده است شرق اسلامی را با شکل و شمایل غربی و یا با برج های تخیلی هزار و یک شبی، همراه با مردمی فقیر و بزه کار نشان دهد! از این دسته فیلم ها می توان: دزد بغداد،[2] پسر شیخ،[3] مراکش،[4] دروغ های راست،[5] افشاگر،[6] تصمیم اجرایی،[7] جاسوس بازی،[8] حکومت نظامی،[9] دراکولای برام استوکر،[10] ال سید،[11] سالت،[12] فرانتیک،[13] بدون دخترم هرگز، شن قرمز، قفسه درد، منطقه سبز، امگا کد 2، اجرا،[14] و قربانی[15] را نام برد.
در این فیلم ها شرق راکد و یک نواخت است و قادر به تعیین هویت خود نیست و بیشتر وابسته و فرمانبردار می باشد. در همین نگاه، غرب دچار خشونت فرهنگی شده و هر آن چه را که نمی تواند با آن منطبق شود را بر نمی تابد و سعی می کند آن را نابود سازد! آنچه از مسلمانان ارایه می دهد، بدویت و عقب ماندگی و هرزگی است و در آن خشونت و تروریسم موج می زند! مسلمانی که در او مبانی بنیادگرایی، رادیکالیسم، خشونت، عدم عقلانیت و جنون، و تند روی دیده می شود و او مروج و مؤید تروریسم است.
سریال آمریکایی آشوب (CHAOS) از شبکه سی بی اس در قسمت اخیر خود به امام خمینی (ره) و حزب الله لبنان پرداخته و طوری از آنها یاد می کند که به عنوان مروجین و عاملان تروریسم شناخته شوند.
سریال CHAOS، مخفف Clandestine Homeland Administration and Oversight Services یا خدمات سری مدیریت و نظارت ملی به سفارش شبکه تلویزیونی CBS آمریکا تولید می شود.
داستان قسمت هفتم از سریال آشوب از آنجا حائز اهمیت است که ابتدا با پخش یک مکالمه ضبط شده و بردن نام امام خمینی «ره» و القای حضور مأمور حزب الله در کشور فرانسه شروع می شود. در ادامه گروه ویژه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برخلاف تمایلات بروکرات ها به فرانسه سفر می کند. در اینجا نقش دون و تمسخرآمیزی برای سازمان امنیت فرانسه در نظر گرفته می شود و تا آنجا که ممکن است با بی چاره جلوه دادن آنها سعی در بهتر نمودن جلوه آمریکایی ها و تغذیه حس خود برتر بینی آنها می شود.
در قسمت هفتم سریال آشوب شاهد درگیری میان دو نوع تفکر هستیم. از یک سو تفکر شیعه حزب الله لبنان که از آمریکا کینه دیرینه ای دارد و از طرف دیگر سازمان اطلاعات آمریکا CIA که گویا توانایی اش در یک گروه کوچک از قهرمانان ساختگی خلاصه شده است.
قهرمانان آمریکایی این داستان به گونه ای معرفی می شوند که گویا با عشق به وطن و در نهایت مشکلات توانایی های ویژه ای را به منصه ظهور می رسانند و علی رغم مشکلات بروکراتیک اقدام به انهدام دشمن می نمایند. در طرف مقابل مبارزین حزب الله افرادی ترسو و ضعیف معرفی می شوند که علی رغم برخوردار بودن از موقعیت بهتر راهبردی به سادگی در مقابل مأمورین سازمان CIA تسلیم و نابود می گردند.
شیعیان با دارا بودن ویژگیهایی همچون پیروی از سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع)، اجتهاد علمای وارسته، عقلانیت مبتنی بر وحی و حدیث و... طی تاریخ اسلام در عرصههای سیاسی، علمی، فرهنگی، ادبی و اجتماعی جهان اسلام حضور فعال و تأثیرگذاری داشتند. این تأثیرگذاری در قرن اخیر با انقلاب اسلامی ایران و تأسیس حکومت اسلامی، ابعاد گسترده و عمیقتری یافته است. در سالهای گذشته، برخی از حاکمان منطقه و نویسندگان مغرض با طرح «هلال شیعی» کوشیدهاند حضور فعال شیعیان در عرصۀ سیاسی و اجتماعی جهان اسلام را هراسآمیز نشان دهند که این امر یا از کینهورزی آنان ناشی میشود یا نتیجۀ نشناختن واقعی و درست عقاید و سیرۀ فردی و اجتماعی شیعیان است.
به منظور بررسی این مفهوم و سهم شیعیان در شکوفایی فرهنگی و سیاسی منطقه و جهان اسلام گفتوگویی با جناب آقای دکتر خواجه سروی ترتیب داده شده است که حاصل آن را در ذیل مطالعه خواهید فرمود.
جناب آقای دکتر خواجه سروی برای شروع بحث مفهوم هلال شیعی را بیان کنید؟
اصطلاح «هلال شیعی» (Shiite Crescent) اصطلاحی است با سابقهای آکادمیک در ادبیات علمی آلمانیزبان که نخستینبار در حوزۀ مباحث استراتژیک، ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، آن را در دسامبر سال 2004م در گفتوگو با روزنامۀ «واشنگتنپست» هنگام دیدارش از امریکا مطرح کرد. کاربرد این واژه، مقارن با به قدرت رسیدن شیعیان در انتخابات عراق، پس از حملۀ ایالات متحده امریکا در سال 2003م به این کشور بود. بر این اساس به قدرت رسیدن شیعیان در عراق، تکمیلکنندۀ هلالی از حوزههای نفوذ شیعی بود که کشورهای لبنان، سوریه، عراق، ایران، پاکستان و افغانستان را دربرمیگرفت؛ به این معنا که نه تنها در ایران، شیعیان در قالب جمهوری اسلامی و در لبنان در مقام جنبشی مقتدر و پیشرو، بلکه در عراق و سوریه نیز، که دولت را در اختیار دارند، از جایگاه تعیینکنندهای در منطقه برخوردارند.
همچنین از منظری دیگر و با نگاه به پراکندگی شیعیان در سطح جهان، اصطلاح هلال شیعی به نوعی درصدد تداعی و القای معادلی شیعی برای «دایسپورای یهودیان» است که به اشغال فلسطین انجامید و درواقع این نگاه درصدد است نفوذ شیعیان در محدودۀ غرب و جنوب غرب آسیا را به قدرتهای مختلف هشدار دهد.
این مفهوم از یکسو نشاندهندۀ افزایش وزن شیعیان در عرصۀ سیاست بینالملل و خاورمیانه است و از سوی دیگر نوعی جهتدهی به حساسیتهای منفی فضای رسانهای بهشمار میرود.
فیلم سینمایی اورشلیم: شمارش معکوس/ 2011
کارگردان:هارولد کرنک
بازیگران:دیویدای آر وایت، آنا زیلینسکی، استیسی کیچ، رندی تراویس
باز هم آمریکا و باز هم توهم اینکه ایران، بمب اتمی در اختیار دارد. اورشلیم:شمارش معکوس، براساس کتابی به همین نام ساخته شده و ضدبرنامههای هستهای ایران است. قصه تخیلی فیلم درباره هفت ایرانی مسلمان به نام گروه هفت شگفتانگیز است که میخواهند با بمبگذاری و عملیات خرابکارانه، کشور آمریکا را نابود کنند! نتیجه این نگاه توهمی و خنده دار و به شکل بسیار بدی سیاست زده، با خواندن همین خلاصه قصه و موضوع، واضح و مبرهن است و اصلا نیاز به دیدن فیلم نیست.
فیلم شبی با پادشاه | 2006
کارگردان:مایکل سجبل
بازیگران:تیفانی دوپونت، لوک گاس، جان ریس دیویس، عمر شریف
باز هم یک فیلم تاریخی دیگر و باز هم درباره دوران خشایارشاه. اینبار هالیوود سراغ بخشی ضربه پذیر درباره یهودیان در دوران پادشاهی ایران میرود و سعی میکند با معادل سازیهای تمثیلی و هنرمندانه، بحث مظلومیت یهودیان در ایران و جهان را در طول تاریخ مطرح کند. در واقع جریان صهیونیستی و اسرائیلی پشت پرده این فیلم، و سیستم هالیوود، تلاش میکند با روایت این قصه و شاخ و برگ دادن بیش از حد به آن، نوشابهای برای خودش باز کند. هامان، وزیر خشایارشاه، روزی از جایی عبور میکند، همه بهجز فردی به نام مردخای به او تعظیم میکنند.
این موضوع برای هامان قابل هضم نیست، برای همین با ترفندی حکم قتل عام یهودیان را از شاه ایران میگیرد. ولی دختری یهودی به نام استر که تحت سرپرستی مردخای بوده، نزد خشایارشاه میرود و او را از این کار منصرف می کند. در واقع با فداکاری، جلوی ادامه نابودی و کشتار یهودیان را میگیرد. این فیلم صرفا نشانه واضح دیگری از دشمنی آمریکا و صهیونیستها با ایران است و هیچ امتیازی در آن مشاهده نمیشود.
در سال های پیش از انقلاب اسلامی، تصویر چندانی از ایران یا پرشیا در فیلم های هالیوودی وجود ندارد. علی رغم این که عناصری از شرق مثل صحرا، شتر، نفت، اهرام مصر یا شخصیت هایی مثل علاالدین و علی بابا در هالیوود شناخته شده اند، از فرهنگ و تمدن ایرانی نشانه بارزی به چشم نمی خورد.
علت این امر شاید به منفعل بود ایران در روابط بین الملل باز گردد. اما دلیل مهمتر این است که در بسیاری از فیلم های این دوره، ایرانی ها را با اعراب یکسان فرض می کردند. کاراکترهایی با مشخصه شیوخ ثروتمند، مالک چاه نفت، لوده، علاقه مند به خوشگذرانی و بسیار حریص به زنان برای نمایش فرد عرب – ایرانی یا خاورمیانه ای به طور کل در این فیلم ها مورد استفاده قرار می گرفت. با این حال، کاراکتر ایرانی ها در کل، حضوری در قالب نقش های کمرنگ و فرعی در فیلم های هالیوودی داشتند.
فیلم « اوکلاهاما» ساخته 1955 جزء استثناهایی است که نقش اصلی آن درباره فردی با ملیت ایرانی است که در قالب کمدی موزیکال و به دور از هر گونه پیام سیاسی ساخته شده است .هر چند فیلمی جز مورد مذکور با اشاره مستقیم به ایران در این دوران ساخته نشد، اما لاجرم تصویر ایرانیان جدا از تصویرسازی کلیشه ای که در آن سال ها از شرق ارایه می شده است، نیست؛ تصویری رمز آلود، ناشناخته و «دیگر انگار» که بدون ارجاعات تاریخی و پیشینه تمدنی راجع به خاورمیانه ارائه می شود.
دکتر بشیر اسماعیلی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد: نکته قابل توجه درباره دوران پس از انقلاب اسلامی تا یازده سپتامبر 2001 آن که، حتی در این فاصله زمانی هم با وجود رخ دادن حوادث بسیار مهمی مثل گروگانگیری، ماجرای ایران کنترا و رویارویی ایران و آمریکا در خلیج فارس در سالهای پایانی جنگ تحمیلی،هالیوود خلاف انتظار، فیلمهای معدودی درباره ایران تولید میکند.
هدف اصلی ترامپ کسب سود و منفعت از بازارهای جهانی است. برای به دست آوردن زمینه های تجارت، در گام اول با اتکا به اختلافات منطقه ای، خاورمیانه را به عنوان بازار هدف انتخاب کرده و با سفر به کشورهای عربی حداکثر استفاده را از فروش اسلحه می برد چون بدون شک در شرایط حاضر ایران هراسی برای آمریکا درآمدزایی دارد.
رییس جمهور آمریکا از برجام برداشت خسران می کند چون نه تنها از طریق برجام نتوانسته درآمدی برای آمریکا حاصل کند بلکه مجبور شده براساس توافق پول های مصادره شده ایران را بازگرداند و همین معادله به معنای زیان برای ترامپ تفسیر می شود و در نتیجه از آن ناراضی، ناراحت و عصبانی است.
علی اصغر ضیاچی، مدیر سرمایه گذاری شرکت امین توان آفرین ساز با بیان مطلب فوق به دشمنی دیرینه آمریکا نسبت به ایران اشاره کرد و به پایگاه اطلاع رسانی بازار سرمایه (سنا)، گفت: دشمنی امریکا علیه ایران سبقه تاریخی و ایدئولوژیک دارد که هیچ گاه نمی توان انتظار داشت حرفهایی که از سوی این کشور مطرح می شود مطابق میل ما باشد.
فیلم گلاب/ 2014
کارگردان:جان استوارت
بازیگران:گائل گارسیا برنال، شهره آغداشلو، گلشیفته فراهانی، کامبیز حسینی، هالوک بیلجینر
فیلم ضد ایرانی، ماجرای فتنه و درگیریهای سال 88 را دستمایه خود قرار میدهد و این کار را هم به بدترین و غیرهنرمندانهترین و شعاریترین شکل ممکن میکند. فیلمنامه، شیوه روایت، ساختار و بازیهای بد، «گلاب» را به نمونهای ابتر از سینمای فرمایشی غرب و آمریکا تبدیل میکند. فیلم براساس نوشته و اظهارات مازیار بهاری، خبرنگار بیبی سی ساخته شده است.
فیلم سپتامبرهای شیراز/ 2015
کارگردان:وین بلر
بازیگران:آدرین برادی، سلما هایک، شهره آغداشلو، آنتونی عزیزی
فیلم سپتامبرهای شیراز
سپتامبرهای شیراز که براساس کتابی به همین نام نوشته دالیا سافر ساخته شده، جدیدترین فیلم ضد ایرانی هالیوود است. فیلم، قصه یک خانواده یهودی را روایت میکند که پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 57، شرایط زندگی را برای خود دشوار میبینند و برای همین دست به مهاجرت میزنند. اتهام رفتار نامناسب نظام جمهوری اسلامی ایران با اقلیتها از جمله یهودیان، از آن برچسبهای خنده دار و غیرقابل باوری است که فقط آمریکا، صهیونیستها و همتایانشان، قابلیت طرح و ادعای آن را دارند.
فیلم با بهرهگیری از دو ستاره مشهور سینما، برادی و هایک و قصه مثلا پرفراز و نشیب و مهیجش، میخواهد تماشاگر را با خود همراه کند و هر طور که هست به بیننده بقبولاند که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، چه به روز اقلیتها آمده است. اما تماشای فیلم و نگاهی گذرا به واقعیات تاریخی و زندگی مسالمتآمیز پیروان همه ادیان در ایران، نیت نادرست سازندگان فیلم را خیلی زود برملا میکند. خانم آغداشلو هم با حضور در این فیلم، نام خود را بهعنوان رکورددار بازی در فیلمهای ضد ایرانی جاودانه کرد.
فیلم آرگو/ 2012
کارگردان:بن افلک
بازیگران:بن افلک، برایان کرانستون، آلن آرکین، جان گودمن
بن افلک، سال 2010، اولین فیلمش را ساخت؛ فیلم «شهر» با روایتی نفس گیر، ما را با گروهی سارق بانک همراه میکرد و بیم و تباهی و تردیدهای شخصیشان را به خوبی پیش روی تماشاگر قرار میداد.
اما افلک در دومین گام فیلمسازیاش، هنرش را به سیاستمداران آمریکایی فروخت و البته پاداشش را هم دریافت کرد؛ این فیلم اسکار گرفت و کارگردان آن، به وسیله ی همسر باراک اوباما، جایزه را دریافت کرد، ولی اعتبارش بهعنوان یک هنرمند زیر سوال رفت. آرگو پس از سالها دوباره سراغ ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا میرود و به خوبی نشان میدهد که چقدر آن زخم کهنه، هنوز تازه است و نظام سلطه را میآزارد.