نمایش یک ایران جعلی در ملکه صحرا | نقد و رمزگشایی فیلم Queen of the Desert
ملکه صحرا(Queen of the Desert) یک درام تاریخی است که داستان آن در دوران فروپاشی امپراتوریها و تشکیل دولت-ملتها در خاورمیانه می گذرد که بر اساس زندگی«گرترود بل» با بازی نیکول کیدمن ساخته شده است.
معمولاً فیلمهای ورنر هرتزوگ به صورت مواجهه یک شخص یا فرهنگ با فرهنگ و مردمانی دیگر است که به نوعی زمینه اصلی فیلمهای این کارگردان است.
این فیلم نخستین چیزی که به یاد انسان میآورد، فیلم «لورنس عربستان» است که یک فیلم با شکوه و ساخته دهه ۶۰ میلادی است و به نظر میرسد کارگردان سعی کرده بر اساس همان قواعد حرکت کند که البته شکست خورده است.
فیلم سال ۲۰۱۵ منتشر شده و شخصیت «گرترود بل» با بازی نیکول کیدمن همانند «کلنل لورنس»، یک شخصیت مرموز در تاریخ انگلستان است و با وجود اینکه غرب معتقد است این دو نفر تشکیلدهنده خاورمیانه جدید هستند، فیلم سعی میکند از «گرترود بل» شخصیت یک فردی که شکست عشقی خورده را نشان دهد که به شرق هزار و یک شب سفر کرده و با حافظ و خیام آشنا میشود.
معلوم نیست ورنر هرتزوگ با وجود اینکه خودش به ایران سفر کرده است چرا ایرانیها را مردمی نشان میدهد که به عربی صحبت میکنند و کلاه مصری به سر دارند، ایران در این فیلم فارغ از وضعیت سیاسی و جغرافیایی، صرفاً یک باغ است و به جرأت میتوان گفت کارگردان یک ایران جعلی به نمایش گذاشته است.
در این فیلم با شخصیتها و فضاهایی مواجه هستیم که عمیق نبوده و تصویر درستی به ما ارائه نمیدهند و تمام فیلم تحت تأثیر شخصیت اصلی داستان قرار دارد به طوری که اگر این شخصیت اصلی را از فیلم بگیریم، این فضاها میتوانند هر جای دیگری باشند و داستان میتواند هر جایی اتفاق بیفتد.
قطعاً این فیلم سفارش شده است و به نظر میرسد مدیران کمپانی هالیوودی سازنده یا نویسندگان و دستاندرکاران اصلی این فیلم مدیران مایل به تطهیر شخصیت اصلی این فیلم بودهاند.
شخصیت اصلی این فیلم در تاریخ خوشنام نیست و بیشتر از اینکه به یک مستشرق معروف باشد، او را به عنوان یک جاسوس انگلیس میشناسند همانطور که در مورد کلنل لارنس هم همین حرف زده میشود و این دو نفر وارد شرق شده و اقدام به توطئه میکنند که در این مورد هیچ شکی نیست.
ملکه صحرا، یک فیلم درام به کارگردانی Werner Herzog است. این فیلم با بازی نیکول کیدمن در نقش گرترود بل، نویسنده و مأمور مخفی بریتانیا در اوایل قرن در کشورهای عربی، قصههای زیادی را حول و حوش ایران روایت میکند و در واقع چهل و پنج دقیقه ابتدایی فیلم در تهران میگذرد.
– موضوع عجیب دیگر، نوع نگاه هرتسوگ به ایران است. این درست است که در اغلب فیلمهای آمریکایی و اروپایی به ایران، فضاسازیهای غلط صورت میگیرد و نوعاً ایران را به شکل یک جامعهی بدوی عربی ترسیم میکنند، اما میدانیم که هرتسوگ بیست سال قبل سفری به ایران داشته است (اگر از خوانندههای قدیمیتر مجلهی «فیلم» باشید، لابد گفتوگوی خواندنی او و محسن مخملباف را در قهوهخانهی سنتی میدان راهآهن به یاد دارید) و لااقل میداند که زبان رسمی ایران فارسی است و نه عربی! منتها در این فیلم وقتی نیکول کیدمن وارد بازار تهران عصر قجری میشود، پوشش و گویش فروشندگان رسماً عربی است. اینجا است که باید به سبک هوشنگ گلمکانی که سه دهه قبل در نقدی بر یک فیلم بد، تیتر بهیادماندنی «این چی بود همولایتی؟» را نوشت و از هرتسوگ آلمانی/ آریایی پرسید که این چی بود همنژادی؟!
مقایسهی فیلم باشکوه لورنس عربستان اثر دیوید لین با این فیلم نحیف و شلخته (که از شکوه فیلمهای تاریخی همچون اثر لین، تنها نماهای کارتپستالی از بیابان و دشت و کوه را درک کرده است) نشان میدهد که ساخت اثر بیوگرافیک تاریخی صرفاً نمایش چند فقره لباس و ساختمان و گویش قدیمی نیست. هرتسوگ که زمانی با خلاقیتهای جنونآمیزش در سینما آثاری بهیادماندنی در حوزهی سینمای متفاوت از خود به جای گذاشت، حالا با تن دادن به بدترین و پیشپاافتادهترین الگوهای سینمایی، ملکهی صحرایی ساخته است که نه ملکهاش جاه دارد و نه صحرایش راز و رمز. جلال و راز، از آن فیتزکارالدویی بود که در مقام خدایگان، ابهت و جنون خلاقهی هنر را به درون دل طبیعت وحشی و باکرهای برد تا ماندگاری و ابدیت خویش را در گمشدهترین نقطهی جهان اعلام کند.
تحلیل اثر:
تحریف تاریخ جاسوسی با کمک «نیکول کیدمن»
غربیها صد سال قبل با کمک جاسوس زن انگلیسی به نام “گرترود بل” معروف به ملکه صحرا با تجزیه منطقه غرب آسیا، مرزهای جدیدی میان ملتها کشیدند؛ امری اکنون غرب با کمک داعش در حال انجام آن است.
اکثر اخباری که از دهههای گذشته از رسانهها در رابطه با منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه) منتشر شده، همیشه از آشوب و جنگ خبر داده و این منطقه اکنون نیز به علت درگیریهای مسلحانه به یکی از ناامنترین نقاط جهان تبدیل شده است. مردم جهان آنقدر نام غرب آسیا یا خاورمیانه را در کنار مفاهیمی مانند کشتار و خونریزی شنیدهاند که به سختی این سوال برایشان مطرح میشود که از چه زمانی و چگونه این منطقه به داغترین نقطه در تحولات جهان امروز تبدیل گشته است؟ بازخوانی تاریخ و بررسی نقش زنان و مردان جاسوس غربی میتواند تا حدودی به این سوال پاسخ دهد.
از چه زمانی و چگونه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه) به داغترین نقطه در تحولات جهان امروز تبدیل گشته است؟
فاتح اصلی جنگ جهانی اول، معمار جدید غرب آسیا
جنگ جهانی اول که در سال 1914 شروع و در 1918 به پایان میرسد، در تعریف غرب آسیا یا خاورمیانه جدید نقش اساسی دارد؛ این جنگ بین ملل مختلف به بهانه قتل ” آرشیدوک فرانسوا فردیناند” ولیعهد امپراتوری اتریش و مجارستان و فرمانده کل نیروهای مسلح، به همراه همسرش هنگام دیدار از شهر (سارایوو) در یوگسلاوی فعلی در روز بیست وهشتم ژوئن 1914 شروع شد.
در این جنگ امپراتوریهای تزار روسیه، آلمان، اتریش – مجارستان، عثمانی و انگلیس به همراه دیگر کشورها با یکدیگر به جنگ پرداختند که در پایان جنگ فقط امپراتوری انگلیس باقی ماند و امپراتوری روسیه به دلیل انقلاب بلشویکی 1917 و سه امپراتوری دیگر به علت شکست نظامی، در پایان جنگ از بین رفته بودند.
جنگ جهانی اول به بهانه قتل ” آرشیدوک فرانسوا فردیناند” ولیعهد امپراتوری اتریش و مجارستان شروع شد
در طول این چهار سال جنگ، که بیش از 20 میلیون نفر کشته و معلول بهطور مستقیم برجای گذاشت و به استناد کتاب «قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران» نوشته حمد قلی مجد، حدود هشت میلیون کشته در ایران بهطور غیرمستقیم (بر اثر قحطی و انتشار بیماریهای واگیردار) برجای گذاشت، انگلیس و متحدانش به عنوان فاتحان جنگ، مرزهای جدیدی که به خون میلیونها انسان رنگین شده بود، در دنیا میکشند و کشورهای جدید تاسیس میکنند.
یکی از مناطقی که توسط انگلیس و متحدانش آن را با ترسیم مرزهای جدید بین خود تقسیم کردند، سرزمینهای تحت تسلط امپراتوری عثمانی بود؛ در واقع با سقوط حکومت عثمانی، این امپراتوری به بیش از 18 کشور تجزیه شد و خاورمیانه جدید در 100 سال پیش توسط انگلیسیها بوجود آمد.
یکی از مناطقی که توسط انگلیس و متحدانش آن را با ترسیم مرزهای جدید بین خود تقسیم کردند، سرزمینهای تحت تسلط امپراتوری عثمانی بود. نقشه مناطق تحت حکومت عثمانی را نشان میدهد
نقش استراتژیک نفوذیهای انگلیس در تجزیه عثمانی و ایجاد خاورمیانه جدید
انگلیس قبل از جنگ جهانی عواملی را روانه سرزمینهای حکومت عثمانی کرده بود تا علاوه بر کسب اطلاعات، تجزیه از درون این امپراتوری را کلید بزند که اکنون با گذشت بیش از 100 سال از جنگ جهانی اول، نقش جاسوسانی چون ادوارد لورنس، گرترود بل و همفر به تدریج در این رابطه آشکار شده است.
همفر که در اقدامی بر پایه سیاستهای استعماری انگلیس دست به توطئه مذهبی زد و با کمک به محمدبنعبدالوهاب، پایههای مذهب جعلی وهابیت را بنا نهاد تا تکفیریهای تروریست امروزی از دل آن بیرون بیایند و منطقه را به هرج و مرج بکشند.
توماس ادوارد لورنس افسر نظامی – اطلاعاتی انگلیس نیز یکی از مشهورترین جاسوسان عملیاتی انگلیس در عمق خاک عثمانی بود؛ وی با عنوان باستانشناس و علاقهمند به تاریخ بینالنهرین وارد سرزمینهای عربی شد. علاوه بر مطالعه و تحقیق گسترده در خصوصیات قومیتها و ارتباط با بزرگان و روئسای قبایل عرب، زمینههای شورش اعراب بدوی و صحرانشین را ضدحکومت عثمانی را رقم زد. لورنس در قامت مستشار نظامی قبایل را آرایش نظامی داد و قبایل را در کنار هم در خدمت اهداف استعماری انگلیس قرار داد. در واقع لورنس موفق شد اعراب را ترغیب به قیام مسلحانه و برضد عثمانی سازماندهی کند و با کمک آنان عثمانی را براند. لورنس فرهنگ اعراب را مطالعه میکرد و نه تنها زبان عربی را بلکه لهجههای قبایل مختلف را هم آموخته بود. او لباس عربی میپوشید و با مردان قبایل بیابانی زندگی میکرد و به همین دلیل لقب لورنس عربستان به او داده شد.
توماس ادوارد لورنس (سمت چپ) معروف به لورنس عربستان افسر نظامی – اطلاعاتی انگلیس، یکی از مشهورترین جاسوسان عملیاتی انگلیس در عمق خاک عثمانی بود
اما یکی دیگر از نفوذیهای بسیار مهم انگلیس در عمق سرزمینهای عربی حکومت عثمانی، خانمی به نام “گرترود بل” (Gertrude Bell) بود که کمتر در رابطه با او در رسانهها صحبت شده است. گرترود بل شاگرد نخست تاریخ اکسفورد، جغرافیادان، ادیب، عکاس، نقاش، باستان شناس، بیابانگرد و کوهنورد بود و در 1913 و یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول ماموریت پیدا کرد تا در سفری دشوار و خطرناک و در پوشش پژوهش باستانشناسی به صحرای نجد عربستان برود و برای ارزیابی قدرت آل رشید حاکم حجاز تا منطقه حائل که تا حالا پای هیچ اروپایی به آن منطقه باز نشده بود، سفر کند.
“گرترود بل” یکی دیگر از نفوذیهای بسیار مهم انگلیس در عمق سرزمینهای عربی حکومت عثمانی بود که کمتر در رابطه با او در رسانهها صحبت شده است
او در تصمیمگیری انگلیس بعد از جنگ جهانی برای منطقه، نقش اصلی را بر عهده داشت: جابجایی حمایت انگلیس در عربستان از آل رشید به آل سعود. زمانی که توماس لورنس در حال انجام ماموریت خود در جدا کردن حجاز از عثمانی و تشکیل کشور عربستان بود، “بل” نیز در حال برنامهریزی و اجرای طرح تجزیه کشور و مستقل عراق بود.
دو سال پیش در همین رابطه نشریه آمریکایی دیلی بیست در گزارشی با عنوان «گرترود عربستان، زنی که عراق را تاسیس کرد»، به شرح فعالیت این مامور اطلاعانی و جاسوس انگلیسی پس از 100 سال میپردازد.
گرترود بل در میان نظامیان انگلیسی در منطقه
دیلی بیست به ماجرایی اشاره میکند که به یکصد سال پیش و چند ماه پیش از آغاز جنگ جهانی اول، باز میگردد و مینویسد بغداد در محاصره یک رژیم وفادار به ترکهای عثمانی بود، و مقامات ترک در قسطنطنیه با بیمیلی به گرترود بل، یک زن ۴۵ ساله بریتانیایی که پس از گذراندان ماهها در یکی از ممنوعهترین صحراهای جهان همراه با دسته کوچکی از مردان وارد بغداد شده بود، اجازه دادند به سفر صحرایی خود ادامه دهد.
آنها بر این باور بودند که او یک باستانشناس و اندیشمند غربی بوده و مانند دیگر کاوشگران بریتانیایی است که آنها پیش از آن دیده بودند. اما آن گونه که درگزارش دیلی بیست میخوانیم، خانم گرترود در حقیقت جاسوس بود و روئسای انگلیسیاش به او گفته بودند اگر به درد سر بیافتد، آنها مسئول نخواهند بود.
نشریه آمریکایی دیلی بیست در گزارشی با عنوان «گرترود عربستان، زنی که عراق را تاسیس کرد»، به شرح فعالیت این مامور اطلاعانی و جاسوس انگلیسی پس از 100 سال میپردازد
کمتر از ۱۰ سال بعد، گرترود به بغداد بازگشت، در انتخابات دست کاری کرد، یک پادشاه وفادار به بریتانیا را برتخت نشاند، دولت را تجدید سازمان کرد، و مرزهای نقشه عراق امروز را مشخص ساخت.
در واقع بل با همکاری دیگر عوامل انگلیس، خاندان هاشمی را از حجاز به اردن کوچ داد و پس از جنگ جهانی اول، دو پسر حسین الهاشمی (معروف به شریف حسین) یعنی فیصل و عبدالله را به پادشاهی دو کشور عراق و اردن رساند. پس از آنکه در ۲۳ اوت ۱۹۲۱ فیصل در مراسمی در مرکز بغداد به عنوان پادشاه عراق منصوب شد، “بل” در جایی نوشت: «ما تاج را بر سر پادشاه خود گذاشتیم».
مراسم تاج گذاری “فیصل اول” پسر حسین الهاشمی (معروف به شریف حسین) که با هدایت گرترود بل به عنوان نخستین پادشاه عراق منصوب شد
“عبدالله اول”، برادر فیصل اول و پسر دیگر پسر حسین الهاشمی (معروف به شریف حسین)، که با هدایت گرترود بل به عنوان نخستین پادشاه اردن هاشمی منصوب شد
فیلم ملکه صحرا و تصویر انحرافی از گرترود بل جاسوس
سال گذشته میلادی “ورنر هرتزوک” کارگردان خوب آلمانی فیلم «ملکه صحرا» را بر اساس زندگی گرترود بل (1868 تا 1926 میلادی) که نقش او را نیکول کیدمن بازی میکرد، ساخت. این فیلم یک درام عاشقانه به مخاطب عرضه میکند تا جلوی هر تصویر دیگری از گرترود بل که همان جاسوسی است، گرفته شود. استفاده از نیکول کیدمن نیز برای ارائه چهرای بسیار مهربان و لطیف، و عاشق زیباییهای دنیا از گرتورد بل در همین راستا صورت گرفته است.
با این حال در سکانس ابتدایی فیلم نشان داده میشود که چطور چرچیل و دیگر مسئولان انگلیسی در حال کشیدن مزها و مناطق جدید تحت حکمرانی خود در کشور تجزیه شده عثمانی هستند است؛ در این سکانس از گرترود اسم برده میشود که او از همه بهتر این منطقه و مردمش را میشناسد.
فیلم «ملکه صحرا» یک درام عاشقانه به مخاطب عرضه میکند تا جلوی هر تصویر دیگری از گرترود بل که همان جاسوسی است، گرفته شود
جالب آنکه گرترود اولین سفر جدی خود را به ایران و تهران داشته که در این سفر زبان فارسی را یاد میگیرد و به شعر حافظ نیز علاقه زیادی نشان میدهد. البته متاسفانه هرتزوک با اینکه در این فیلم از موسیقی آواز ایرانی استفاده کرده، اما مردم ایران را با لباسهایی عربی به نمایش درمیآورد و فضای بازار ایران را نیز شبیه کشورهای عربی نمایش میدهد که بسیار جای تعجب دارد.
«ملکه صحرا» به طرز خیلی ناشیانهای اصرار دارد که بگوید گرترود جاسوس نیست و سه بار در فیلم، نیکول کیدمن این دیالوگ را که “من جاسوس نیستم” را به زبان میآورد و همچنین در ابتدای فیلم، گرترود و لارنس عربستان را باستانشناس معرفی میکند.
تناقض اصلی «ملکه صحرا» نیز در اصرار گرترود در سفرهایش به مناطق مختلف اعراب مبنی بر دیدار با امیران و یا شیخهای هر قوم و قبیله است که هیچوقت علت و ارتباط این ملاقاتهای او در فیلم پاسخ داده نمیشود
جالب آنکه در اواخر فیلم رابطه عاشقانه میانه سفیر انگلیس در دمشق و گرترود را به تصویر میکشد که در طول سفر با یکدیگر با نامه در ارتباط هستند و گرترود خاطراتش را برای او مینویسد؛ در این خاطرات گرترود میخواهد که اطلاعات استراتژیک بدست آمده از “ابن رشید” و “ابن سعود” را در اختیار کنسولگری قرار دهد!
تناقض اصلی «ملکه صحرا» نیز در اصرار گرترود در سفرهایش به مناطق مختلف اعراب مبنی بر دیدار با امیران و یا شیخهای هر قوم و قبیله است که هیچوقت علت و ارتباط این ملاقاتهای او در فیلم پاسخ داده نمیشود.
البته در آخر فیلم از زبان فیصل و عبدالله گفته میشود که گرترود بل در نقش یک عربشناس، آنها را پادشاه اردن و عراق کرد و در نوشته آخر فیلم آمده است که گرترود بل مرزهای پاداشاهی آنها را محدود کرد و با راهنمایی او، انگلیس به “ابن سعود” کمک کرد که حکومت عربستان را بدست بگیرد.
«ملکه صحرا» به طرز خیلی ناشیانهای اصرار دارد که بگوید گرترود جاسوس نیست و سه بار در فیلم، نیکول کیدمن این دیالوگ را که “من جاسوس نیستم” را به زبان میآورد
چرا غرب همچنان بهدنبال تجزیه بیشتر غرب آسیا است؟
100 سال پیش غرب به سردمداری انگلیس، حکومت عثمانی را که به اسم اسلام حکومت میکرد را برنتابیدند و تجزیه کردند و اکنون پس از یک قرن، غرب این بار به سردمداری آمریکا دوباره احساس خطر کرده و دنبال تجزیه بیشتر این کشورهای منطقه هستند تا هسته مقاومت اسلامی که این بار رهبری آن به دست ایران است، کوچک شود و در صورت امکان از بین برود. خاورمیانه جدید که از 100 سال پیش صورت گرفته، گام دومی دارد که اکنون بهوسیله تکفیریهایی که به دست خود غرب ساخته شده، در حال اجرا شدن است.
خاورمیانه جدید که از 100 سال پیش صورت گرفته، گام دومی دارد که اکنون بهوسیله تکفیریهایی که به دست خود غرب ساخته شده، در حال اجرا شدن است
غرب نگاه گالیوری به جهان و طرح تجزیه غرب آسیا را شروع کرده است. با توجه به این نگاه، غرب نمیخواهد قدرت بزرگی در منطقه غرب آسیا وجود داشته باشد و به همین دلیل از یک قرن پیش تا کنون به دنباله کوچکتر کردن مداوم کشورهای این منطقه است.
در این گام جدید، برای تجزیه کشورهایی مانند عراق و سوریه و لبنان، به مانند 100 سال پیش که از شورشیها و بادیهنشینها استفاده کردند، بازهم از این عناصر مانند تکفیریها برای پیشبرد تحقق اهداف استعماری در حال بهره بردن هستند. نیروهای خشن و بیرحمی که بر اساس نظام بدوی تربیت قبیلهای که با پول به راحتی خریداری میشوند و کمی هم از آموزههای وهابیت تاثیر پذیرفتهاند، به نیابت از استعمارگران هر جنایتی را انجام میدهند.
تکفیری که از تلاشهای جاسوسان انگلیس و مثلث ادوارد لورنس، گرترود بل و چرچیل (عکس بالا) بیرون آمده، اکنون بار دیگر برای غرب به دنبال کشیدن مرزهای جدید آغشته به خون میلیونها انسان بیگناه بین ملتهای منطقه هستند
در واقع مدل جنگ نیابتی را غرب صد سال قبل با نیروهای “ابن سعود” راه انداختند و الان هم با نیروهای تکفیری ادامه میدهند. این گروههای تکفیری مثل یک قرن پیش با اجرای همان خونریزیها و کشتارها در حال اجرای سیاستهای قدرتهای بزرگ مانند انگلیس و آمریکا هستند؛ تکفیری که از تلاشهای جاسوسان انگلیس و مثلث ادوارد لورنس، گرترود بل و چرچیل بیرون آمده و اکنون با خونریزی شبیه صد سال پیش، بار دیگر به دنبال کشیدن مرزهای جدید آغشته به خون میلیونها انسان بیگناه بین ملتهای منطقه هستند.
دانلود صوت 8 دقیقه ای بررسی استراتژی گالیوری کردن کشورها
منابع کمکی: مشرق نیوز – cinemacenter.ir