نصرالله قادری «قربانی همیشه» را اقتباسی از خطبه «شقشقیه» نهجالبلاغه امام علی(ع) دانست و به هنرآنلاین گفت: نمایشنامه درباره کشوری با رهبری آزاده است و چهار گروه مارقین، قاسطین، ناکثین و قاعدین در برابر او ایستادند.
او با این توضیح که نمایشنامه «قربانی همیشه» قسمت اول یک چهارگانه است، افزود: جلد دوم «تنهاترین مظلوم، مظلومترین تنها» به زندگی شهید بهشتی اختصاص دارد. جلد سوم «راه طی شده» زندگی شهید آوینی است. چهارمین نمایشنامه نیز درباره شهید مطهری است. تمامی متون مستقل هستند و دلیل چهارگانه بودن آنها اقتباس از خطبه «شقشقیه» است.
کتاب با مقدمه قادری با عنوان «تمنای تابشی از انور نو النور» آغاز شده و نمایشنامه در چهار بخش «رخدادگاه»، «سفر اول»، «سفر دوم» و «مولا در مواجهه با گروه اربعه» روایت شده است
توئیت زیبای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دکتر سیدعباس صالحی:
«امام علی(ع) حقیقت اساطیری است، اسطورهای که در چارچوب زمان تاریخی نبود.
او سرچشمه اسطورههای ماست.
اسطوره عدالت، حکمت، شجاعت، عبادت، معنویت، مجاهدت، انسانیت، کرامت و...
این روزها در سوگ اسطورههایمان عزاداریم.»
اگر امروز مفاهیم حقّ و عدل و انسانیّت با ارزش است و این مفاهیم زنده مانده و روزبه روز قوی تر و راسخ تر شده است، به خاطر همان مجاهدت ها و فداکاری هاست. اگر امثال علی بن ابی طالب - که در طول تاریخ بشر بسیار نادرند – نمی بودند، امروز ارزش های انسانی وجود نداشت؛ عنوان های جذاب برای بشریت، جذابیّت نداشت؛ بشر زندگی و تمدن و فرهنگ و آمال و آرمان و اهداف والا نداشت؛ و بشریت به یک حیوانیت وحشی و درنده تبدیل می شد. بشریّت به خاطر حفظ آرمان های والا، مرهون امیرالمؤمنین و انسان های والائی در حد اوست.
یکى از طلبه هاى حوزه نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟ !شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند.
غذای اضافی
دخترک تلویزیون را روشن کرد و بی درنگ کنار اعضای خانواده بر سر سفره افطار نشست. مجری برنامه گفت: [امیرالمؤمنان، علی (علیه السلام)، به دخترش که برای افطار به خانه اش رفته بود، فرمود: «دخترم! کی دیده ای که پدرت بر سر سفره، بیش از یک نوع غذا خورده باشد! من همین نان جو برایم کافی است؛ مابقی را بردار].
دختر کوچک با شنیدن این جمله از پدر و مادرش اجازه گرفت و غذای اضافی را از سر سفره برداشت و به در خانه همسایه برد. همه اهل محل می دانستند که آن همسایه، مدتی است تنگ دست شده.
قدرت بدنی بی نظیر حضرت علی علیه السلام را باید در ردیف معجزات و کرامات به حساب آورد. تاریخ جهان هیچ شخص دیگری را با چنین نیروی جسمانی فوق العاده سراغ ندارد. توانایی بدنی آن حضرت، همان گونه که خود آن بزرگوار فرمودند، یک قدرت عادی و معمولی نبوده، بلکه قدرت الهی و خدایی بود که از ایمان نیرومند او به خدا نشات می گرفت. شاید خداوند خواسته از طریق این قدرت بدنی فوق طبیعی، ارتباط آن حضرت با عالم فوق طبیعت را به مردم بفهماند و آن ها را متوجه شایستگی او برای زمام داری و رهبری جامعه اسلامی پس از رسول خدا علیه السلام سازد، زیرا کسی می تواند جانشین پیامبر عظیم الشان شود که همانند وی با عوالم بالا در ارتباط بوده و از هر جهت، توان فوق بشری برای اداره جوامع انسانی داشته باشد؛ و چنین شخصی- بدون تردید- کسی جز علی علیه السلام نبوده است.
بی شک قدرت بدنی حضرت علی علیه السلام یکی از فضایل آن حضرت بود. همین نعمت بود که به وی امکان آن همه خدمت به اسلام عزیز را بخشید و اگر این نعمت بزرگ نبود، اسلام آن چنان که باید پا نمی گرفت و یا به طور کلی نابود می گردید. پیامبر بزرگ خدا، حضرت محمد علیه السلام در مقام ارزیابی، یک ضربه شمشیر حضرت علی السلام را از مجموع عبادات جنّ و انس، برترو ارزشمندتر می شمارد. به واسطه همین قدرت و شجاعت ناشی از همین ایمان بی نظیر و راسخ آن حضرت به خدا و رسولش بود که ملقّب به "اَسَدُ اللهِ الغالِب" (یعنی شیر همیشه پیروز خدا) گردید.
در این جا توجه شما را به چند ماجرای تاریخی در مورد قدرت بدنی آن حضرت در سنین کودکی و بزرگ سالی جلب می کنم:
و تو خیبر را که نه، دری گشودی از کهکشان ایمان به وسعت قرنها و هزارهها!
داوود میرباقری درباره بازی بیاد ماندنی مرحوم علی آزاد در سریال امام علی(ع) در گفتگویی توضیح داده است: «حالتی منقلب داشت و خود را به شکلی وامدار علی بن ابیطالب میدانست. چهره رنگ پریده و دگرگونش که گویی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم میزد، دیگران را نیز به خود جلب کرده بود. در یکی از صحنهها قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی(ع) بشود و بیرون آید. قبل از رفتن، او گفت: داوود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم، نمیشود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه.
و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که بازگردد، دقایقی گذشت، خبری نشد، او را صدا کردیم، خبری نبود. داخل چادر شدیم؛ علی آزاد داخل چادر جانبهجان آفرین تسلیم کرده بود... و صحنههای باقیمانده را فرد دیگری به جای آن مرحوم بازی کرد.»
کشتی پهلوگرفته، پرفروشترین اثر سید مهدی شجاعی و همچنین پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران – طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار – ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا(س)، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است.
اقتدار امام علی از دیدگاه امام خامنه ای:
«اقتدار» آن حضرت، عبارت است از قدرت او در اراده پولادینش، در عزم راسخش، در اداره مشکلترین عرصههای نظامی، در هدایت ذهنها و فکرها بهسوی عالیترین مفاهیم اسلامی و انسانی، تربیت انسان های بزرگ - از قبیل مالک اشتر و عمّار و ابنعبّاس و محمّدبنابیبکر و دیگران- و ایجاد یک جریان در تاریخ بشری. مظهر اقتدار آن بزرگوار، اقتدار منطق، اقتدار فکر و سیاست، اقتدار حکومت و اقتدار بازوی شجاع بود. هیچ ضعفی از هیچ طرف، در شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیست. در عین حال یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ است و مظلومیت در همه بخش های زندگیش وجود داشت. در دوران نوجوانی، مظلوم واقع شد. در دوران جوانی -بعد از پیامبر- مظلوم واقع شد. در دوران کهولت و خلافت، مظلوم واقع شد. بعد از شهادت هم، تا سال های متمادی بر سر منبرها از او بدگویی کردند و به او نسبت های دروغ دادند. شهادت او هم مظلومانه است.
قنبر، جوان کافری بود که عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود .
جوان نزد عمو رفت و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری .
پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم.
شاه گفت: در شهر بدی ها !! (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟
گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فوراً اسب را زین کرده با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد.
به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟
گفت: تو را با علی چکار است؟
گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمی شوی.
گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: آری هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم.
گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟
گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من.
گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست.
مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا علی را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان.
گفت: پس آماده باش.
جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش.
شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست؟
مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست؟
گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر علی را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر.
پرسید: مگر تو که هستی؟ گفت: منم اسداللّه الغالب، علی بن ابیطالب. که اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود...
جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی...
بدین گونه بود که "فتاح" شد "قنبر" غلام علی بن ابیطالب.
بحارالانوار ج۳ ص ۲۱۱
.............
تماشای دوباره سریال «امام علی (ع)» به کارگردانی داود میرباقری نشان دهنده ساختار منسجم، فیلمنامه قوی و بازیهای به یادماندنی آن است.
سریال «امام علی (ع)» را باید اولین سریال عظیم تاریخی تلویزیون نامید. پیش از ساخت سریال «امام علی (ع)» چند سریال درباره تاریخ اسلام تولید شده بود اماهمه ساختاری ساده و حتی برخی در دکور فیلمبرداری شده بودند. درواقع این سریال اولین تجربه تلویزیون برای تولید سریالی فاخر با مضمون مذهبی و تاریخی بود و راه را برای ساخت سریال های دیگر با همین مضامین باز کرد. هنوز هم پس از ساخت سریال های خوب دیگر در مورد ائمه اطهار(ع) و سریال های قرآنی سریال «امام علی (ع)» جایگاه ویژه در بین مخاطبان دارد و با اینکه کیفیت تصویری آن پس از بیش از بیست سال از پخش قابل مقایسه با سریالهای جدید نیست، هنوز هم از محبوبیت فراوانی برخوردار است. راز ماندگاری این سریال در چیست؟
طراحی صحنه و لباس خوب
دیالوگ ماندگار:
مالک اشتر: ای کاش می توانستم علی را به روزگاری ببرم که مردم قدرش را بدانند
علی حقیقتی بر گونه اساطیر