کویدا گوردون جونز1
«قهرمان» در افسانهها و اسطورهشناسی به شخصی گفته میشود که به واسطه شجاعت، شاهکارهایی را میآفریند یا اهدافی فداکارانه و بزرگمنشانه را دنبال میکند. هرچند جوامع غربی معتقدند که دیگر به داستانهای اسطورهای نیازی نیست، اما امروزه به دلیل وجودِ نمایشهای رسانهای، استفاده از قهرمانان اساطیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد.
آرت سیلوربلات معتقد است اسطوره، «داستانی خیالی یا واقعی، مضمونی تکرارشونده یا شخصیتی است که از عواطفی عمیق و مشترک سخن به میان میآورند».(88) به اعتقاد وی، «مخاطب بدون هیچ پرسشی، این برنامههای اسطورهای را طبیعی میپندارد».(89)
سیلوربلات اظهار میدارد که یکی از کارکردهای اسطوره، «دمیدن ترسی همراه با احترام است ... اسطوره میتواند افراد را از تجربههای روزمره جدا و وارد حوزه امور غیر طبیعی کند. از آنجا که رویدادهای خارقالعاده و ماجراهای قهرمانانه جزو امور طبیعی زندگی نیستند، برای تأیید امکانپذیر بودن امور غیر طبیعی، اساطیر را جستوجو میکنیم».(90) شخصیتها در جریان فرآیند اساطیری به افرادی افسانهای بدل میشوند. در چنین بستری است که یکی از نمایشهای تلویزیونی در شبکه ان. بی. سی. به نام قهرمانان،2 داستانهایی را درباره مردمی عادی مطرح میکند که قادرند در فرهنگ تودهای و غیر شخصی ما تأثیرگذار باشند.
همین که شخصیتهای نمایش قهرمانان معرفی میشوند، حسی همراه با هیجان سرتاسر وجود بیننده را فرامیگیرد؛ چراکه شخصیتها افرادی عادی از تمام اقشار جامعه هستند.
کمبل در کتاب قدرت اسطوره، اذعان میدارد که در داستانهای اسطورهای، قهرمان در بدو امر، شخصیتی ناقص است: «تنها راه حقیقی برای معرفی انسان، توصیف نقصانهای اوست. انسان کامل جذابیت ندارد ... نقصانهای زندگی دوستداشتنی هستند ... بشریت، آن چیزی که شما را انسان جلوه میدهد و نه موجودی فناناپذیر و فراطبیعی، همان [چیز] دوستداشتنی است».(91)
از این روی، در قسمتهای مختلف برنامه قهرمانان با شخصیتهای چندگانه یک رقاص اینترنتی روبهرو میشویم: مردی با سابقه جنایتکارانه که از قدرتش برای بیرون آمدن از زندان استفاده میکند؛ مردی که درگیر انتخاب نیروی شر در برابر نیروی خیر است؛ و تشویقکنندهای با قدرت احیاگری و حیاتبخشی، که به نوعی تمام شخصیتها را با یکدیگر پیوند میزند. در جریان بازگویی روایت، هر یک از شخصیتها، نیروی خیر (و/یا نیروی شر) درون خویش را بازمیشناسند و قادرند کارهای بزرگ قهرمانانهای انجام دهند.
کمبل در کتاب قهرمانِ هزار چهره3 معتقد است که ماجراجوییهای قهرمان همواره از سه مرحله تشکیل میشود:
مرحله عزیمت با فراخواندن قهرمان به ماجراجویی یا سفری کاوشگرانه سروکار دارد.
مرحله شروع به رویارویی قهرمان با آزمایشها و دردسرها بازمیگردد.
مرحله بازگشت به تصمیم قهرمان برای بازگشت (یا بازنگشتن) به خانه با کولهباری از مهارتها و دانش کسبشده در جریان سفر گفته میشود.(92)