اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

کویدا گوردون جونز1 
«قهرمان» در افسانه‌ها و اسطوره‌شناسی به شخصی گفته می‌شود که به واسطه شجاعت، شاهکارهایی را می‌آفریند یا اهدافی فداکارانه و بزرگ‌منشانه را دنبال می‌کند. هرچند جوامع غربی معتقدند که دیگر به داستان‌های اسطوره‌ای نیازی نیست، اما امروزه به دلیل وجودِ نمایش‌های رسانه‌ای، استفاده از قهرمانان اساطیری از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌گردد. 
آرت سیلوربلات معتقد است اسطوره، «داستانی خیالی یا واقعی، مضمونی تکرارشونده یا شخصیتی است که از عواطفی عمیق و مشترک سخن به میان می‌آورند».(88) به اعتقاد وی، «مخاطب بدون هیچ پرسشی، این برنامه‌های اسطوره‌ای را طبیعی می‌پندارد».(89) 
سیلوربلات اظهار می‌دارد که یکی از کارکردهای اسطوره، «دمیدن ترسی همراه با احترام است ...
اسطوره می‌تواند افراد را از تجربه‌های روزمره جدا و وارد حوزه امور غیر طبیعی کند. از آنجا که رویدادهای خارق‌العاده و ماجراهای قهرمانانه جزو امور طبیعی زندگی نیستند، برای تأیید امکان‌پذیر بودن امور غیر طبیعی، اساطیر را جست‌وجو می‌کنیم».(90) شخصیت‌ها در جریان فرآیند اساطیری به افرادی افسانه‌ای بدل می‌شوند. در چنین بستری است که یکی از نمایش‌های تلویزیونی در شبکه ان. بی. سی. به نام قهرمانان،2 داستان‌هایی را درباره مردمی عادی مطرح می‌کند که قادرند در فرهنگ توده‌ای و غیر شخصی ما تأثیرگذار باشند. 
همین ‌که شخصیت‌های نمایش قهرمانان معرفی می‌شوند، حسی همراه با هیجان سرتاسر وجود بیننده را فرامی‌گیرد؛ چراکه شخصیت‌ها افرادی عادی از تمام اقشار جامعه هستند. 
کمبل در کتاب قدرت اسطوره، اذعان می‌دارد که
در داستان‌های اسطوره‌ای، قهرمان در بدو امر، شخصیتی ناقص است: «تنها راه حقیقی برای معرفی انسان، توصیف نقصان‌های اوست. انسان کامل جذابیت ندارد ... نقصان‌های زندگی دوست‌داشتنی هستند ... بشریت، آن چیزی که شما را انسان جلوه می‌دهد و نه موجودی فناناپذیر و فراطبیعی، همان [چیز] دوست‌داشتنی است».(91) 
از این روی، در قسمت‌های مختلف برنامه قهرمانان با شخصیت‌های چندگانه یک رقاص اینترنتی روبه‌رو می‌شویم: مردی با سابقه جنایت‌کارانه که از قدرتش برای بیرون آمدن از زندان استفاده می‌کند؛ مردی که درگیر انتخاب نیروی شر در برابر نیروی خیر است؛ و تشویق‌کننده‌ای با قدرت احیاگری و حیات‌بخشی، که به نوعی تمام شخصیت‌ها را با یکدیگر پیوند می‌زند. در جریان بازگویی روایت، هر یک از شخصیت‌ها، نیروی خیر (و/یا نیروی شر) درون خویش را بازمی‌شناسند و قادرند کارهای بزرگ قهرمانانه‌ای انجام دهند. 
کمبل در کتاب قهرمانِ هزار چهره3 معتقد است که ماجراجویی‌های قهرمان همواره از سه مرحله تشکیل می‌شود: 

مرحله عزیمت با فراخواندن قهرمان به ماجراجویی یا سفری کاوش‌گرانه سروکار دارد. 
مرحله شروع به رویارویی قهرمان با آزمایش‌ها و دردسرها بازمی‌گردد. 
مرحله بازگشت به تصمیم قهرمان برای بازگشت (یا ‌بازنگشتن) به خانه با کوله‌باری از مهارت‌ها و دانش کسب‌شده در جریان سفر گفته می‌شود.(92) 

سریال قهرمانان، شخصیت‌ها را در مراحل مختلف سفرشان به نمایش می‌گذارد. برخی شخصیت‌ها در مقایسه با دیگران، دعوت به ماجراجویی را با آمادگی بیشتری می‌پذیرند. برای نمونه، هیرو ناکامورا4 (اهل توکیو، ژاپن) قادر است در زمان و مکان سفر کند. 
در فصل نخست از این سریال، هیرو شخصیتی ساده و بدون اعتماد به نفس معرفی می‌شود. وی‌ را می‌توان احمقی آرمان‌گرا، بی‌عرضه و با صدایی زیر توصیف کرد. با این حال، در فصل چهارم با عنوان «برخورد»5 و فصل پنجم با عنوان «هیروس»،6 وی از آینده بازمی‌گردد تا درباره اهمیت نجات تشویق‌کننده‌ای به نام کلر بِنِت،7 به پیتر پترِلی8 هشدار دهد. ناگهان برای مخاطب آشکار می‌گردد که این شخص که برای هشدار دادن به پیتر پترلی آمده است، آن هیرو ناکامورایی نیست که در ابتدا با آن آشنا شده بود. این هیرو، در رفتار، حرکت‌های و لحن صدا، فردی مطمئن به نظر می‌رسد. دیگر خبری از عینک ـ که مشخصه برجسته وی به حساب می‌آمد ـ نیست و هیرو یک شمشیر در دست دارد. با توجه به این عوامل، مخاطب به نشانه‌هایی از پیشرفت در شخصیت هیرو (هیروی آینده) در جریان سفر پی می‌برد. به عبارت دیگر، مخاطب می‌بیند که مرحله شروع، چگونه هیرو را به بلوغ می‌رساند. البته مخاطب هنوز از آزمون‌های ویژه وی آگاهی ندارد. هیرو با آگاه ساختن پیتر، مقدمات بازگشت را فراهم می‌آورد، هرچند این مرحله در بستر خویشتنِ آتی او شکل می‌گیرد. همچنین آشکار است که سفر وی کامل نشده است. گفتنی است نمایش قهرمانان از ساختار روایی غیر خطی پیروی می‌کند. در نتیجه، هیرو به دلیل توانایی سفر در زمان، هر سه مرحله را پشت سر می‌گذراند، البته میان هر سه در نوسان است. 
عناصر اسطوره‌ای نمایش قهرمانان در واقع، از قدمتی چند صدساله برخوردارند. جوزف کمبل، در میان اساطیر جهان به الگویی بنیادین دست یافته است. وی این الگو را تک‌اسطوره9 می‌نامد. کمبل در کتاب قهرمانِ هزارچهره می‌گوید: «در سرتاسر جهان، در تمام دوران‌ها و تحت هر شرایطی، اساطیر بشری شکوفا شده‌اند؛ این اساطیر به یک منبع الهام‌بخشِ زنده برای تمام کنش‌های ذهنی و جسمی‌ بشر تبدیل شده‌اند. سخنی به گزاف نخواهد بود اگر اساطیر را سرآغازی مرموز بخوانیم ... نمادهای اساطیری، ساختگی نیستند؛ نمی‌توان آنها را ابداع کرد، سفارش داد یا برای همیشه مخفی نگه‌داشت».(93) 
فصل اول نمایش قهرمانان، آشکارا در یک دقیقه و سی ثانیه آغازین، برای بازگویی داستان این قهرمانان اسطوره‌ای از عناصر اساطیری بهره می‌گیرد. صحنه‌های نخست پر است از نمادگرایی اسطوره‌ای. در آغاز نمایش، صفحه‌ای سیاه با حروفی سپید پیش روی مخاطب چشم می‌بندد: 
به تازگی و در ظاهر، به‌ طور تصادفی، گروهی از افراد با ویژگی‌هایی خاص پدیدار گشته‌اند که می‌توان آنها را افرادی با توانایی‌های «ویژه» خواند. 
هرچند هنوز شناخت کاملی از این توانایی‌ها نداریم، اما باید توجه داشت که این افراد، منجی جهان نیستند، بلکه برای همیشه آن (جهان) را تغییر می‌دهند. این دگردیسی از امور عادی به امور غیر عادی در شب رخ نخواهد داد. هر داستان یک پیش‌درآمد دارد. بخش نخست داستان‌های حماسی این افراد از این‌جا آغاز می‌شود.(94) 
تصویر قطع شده و صحنه‌ای از سیاره زمین را می‌بینیم که به آرامی در حال گردش است؛ خورشید در پشت آن می‌درخشد و سپس کسوف رخ می‌دهد (نمادی که در عنوان سریال‌های این مجموعه نیز از آن استفاده شده است). بعد صدای راوی به گوش می‌رسد: «از کجا آمده است؟ این کاوش باید از رازهای زندگی پرده بردارد؛ زمانی که حتی برای ساده‌ترین پرسش‌ها نیز نمی‌توان پاسخی پیدا کرد. چرا ما اینجا هستیم؟ روح چیست؟ چرا رؤیا می‌بینیم؟ شاید اگر هرگز به چیزی ننگریم، وضع بهتری داشته باشیم. نه تحقیقی و نه اشتیاقی. ذات بشر این‌گونه نیست. قلب انسان نیز این‌گونه نیست. به دلیل این موضوع این‌جا نیستیم».(95) 
«در اسطوره‌شناسی و ادبیات فرهنگ‌ها و زمان‌ها مختلف، اغلب شاهد حضور کسوف هستیم؛ این پدیده در بیشتر موارد، نمادی است از نابودی، ترس و سرنگونی نظم طبیعی امور. واژه «کسوف» از معادلی یونانی به معنی رها کردن، برگرفته شده است. به معنای واقعی کلمه، کسوف یعنی اینکه خورشید از زمین رخت بر می‌بندد». پیام نهفته‌ای که برای مخاطب باقی می‌ماند، این است که مشکلاتی در مقیاس جهانی رخ خواهد داد؛ مشکلاتی که تمام بشریت را تهدید می‌کند. آیا قهرمانان، زمین را تنها خواهند گذاشت؟ 
کسوف در اسطوره‌شناسی از جایگاه خاصی برخوردار بوده و در سرتاسر دنیا داستان‌هایی با محوریت آن شکل گرفته است. در اساطیر هندوستان، راهو، خدایان را فریب می‌دهد و سرانجام به دلیل اقدامات خیانت‌کارانه‌اش، سر از بدنش جدا می‌شود. در نتیجه، اعتقاد بر این است که راهو هر چند سال، خورشید را «می‌خورد». در افسانه‌های چین، علت وقوع کسوف این‌گونه معرفی شده است که اژدهایان، خورشید را بلعیده‌اند. اصطلاح خوردن خورشید، یک معادلِ چینی برای کسوف است. در اساطیر افریقایی، صحبت از ماری است که از دریاها سر برآورده و آن‌قدر بزرگ شده است که به سمت آسمان خیز برداشته و خورشید را بلعیده است.(96) 
بررسی داستان‌های اسطوره‌ای مختلف درباره وقوع کسوف، نظریه اسطوره‌شناختی کمبل را تقویت می‌کند. مشخص است که این داستان‌ها هرچند به مناطق مختلف جهان تعلق دارند، اما از مضمونی مشترک بهره می‌برند. 
همان طور که پیش‌تر گفته شد، نمایش قهرمانان از ساختاری غیر خطی بهره می‌برد. شخصیت‌های این نمایش از مناطق مختلف جهان (ژاپن، هندوستان و ایالات متحده) انتخاب شده‌اند. پس از پخش هر قسمت از این مجموعه، مخاطب و شخصیت‌های داستان درمی‌یابند که بشریت در خطر است. دستاورد شخصیت‌ها این است که در قالب گروهی منسجم و برای نجات جهان، در کنار یکدیگر قرار بگیرند. 
در جریان داستان، بسیاری از شخصیت‌ها در رؤیاهای خویش، شرایطی دیگرگون را تجربه می‌کنند. مخاطب در بخش آغازین داستان وارد پرواز پیتر پترلی در رؤیا می‌شود. هم‌زمان، مخاطب با راوی همراه می‌شود و درمی‌یابد که عنوان فصل اول، «پیدایش» است و پیتر روی بام ساختمان ایستاده است. پیتر چنان از بام ساختمان پایین می‌آید که گویی دارد پرواز می‌کند. هرچند مخاطب هرگز پرواز پیتر را نمی‌بیند، اما دوربین، حرکت‌های پرواز را تقلید می‌کند. مخاطب برای لحظه‌ای با دوربین همراه می‌شود و به یک سواری می‌رود. پرواز در نهایت به خورشید درخشان ختم می‌شود. سپس مخاطب به واقعیت بازمی‌گردد و درمی‌یابد که پیتر در حال خواب دیدن بوده است. 
استفاده از رؤیا در مجموعه قهرمانان رایج بوده و در اساطیر نیز از اهمیت برخوردار است. رابرت سِگال10 در کتابش با عنوان دیدگاه یونگ در باب اسطوره‌شناسی11 چنین اظهار می‌دارد که به اعتقاد یونگ، میان رؤیا و اسطوره باید تمایز قائل شد، اما این دو شباهت‌هایی هم دارند. در واقع، رؤیاها در بازگویی اساطیر نقشی مهم بر عهده دارند: «در بسیاری از رؤیاها و برخی روان‌پریشی‌های خاص، به دفعات با عناصر کهن‌الگو روبه‌رو می‌شویم؛ به عبارتی، عقاید و پیوندهایی که هم‌تراز دقیقشان را باید در اساطیر جست‌وجو کرد. من از این شباهت‌ها به این نتیجه رسیدم که سطحی از ناخودآگاه دقیقاً شبیه همان ذهن باستانی ـ خالق اساطیر ـ عمل می‌کند. ... اساطیر با اندیشه‌ای خیال‌گونه، فراتر از رؤیاها، به جهان خارج می‌نگرند. اندیشه اساطیری به جهان می‌اندیشد؛ جهانی که به خیالی رؤیاگون بدل گشته است».(97) 
از این روی، محبوبیت مجموعه قهرمانان را تا اندازه‌ای باید به عناصر اسطوره‌ای مورد استفاده در این مجموعه نسبت داد. در واقع، محبوبیت این مجموعه تا به آنجا پیش رفت که شبکه سی. ان. ان. در نمایش اندرسون کوپر 36012 قسمتی شبانه به نام قهرمانان به برنامه افزود. این بخش چنان میان مخاطبان مقبولیت یافت که به افتخارِ دست‌اندرکاران این مجموعه، مراسم قدردانی برگزار شد. در متن این مراسم آمده است: «قهرمانان سی. ان. ان.: پیش‌کشی از سوی تمام ستاره‌ها. افرادی عادی که به دلیل اقدامات خارق‌العاده از آنها قدردانی می‌شود».(98) مجموعه قهرمانان فارغ از مرز‌بندی‌های نژادی، پیشینه اقتصادی و اجتماعی، سنی و جنسیتی، سعی دارد انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند. محبوبیت این مجموعه را می‌توان به لزوم آگاهی از این مطلب نسبت داد که ما در مقام انسان، چرا این‌جا هستیم و هدفمان چیست. این لزومِ آگاهی آشکارا از مرز‌بندی‌های نژادی و فرهنگی فراتر می‌رود. باید بدانیم که نیاز به اساطیر و قهرمانان آن، به طور مستقل از یکدیگر وجود ندارند، بلکه این دو در هم تنیده‌اند. برای بیان ماجراهایی از درگیری‌ها و پیروزی‌های خود، به اساطیر و قهرمانان اساطیری نیازمندیم. اساطیر به صورت‌های مختلف به روح ما طراوت می‌بخشند، حضور ما را تأیید و تصدیق می‌کنند و زندگی ما را در این جهان ـ در مقام انسان ـ هدفمند می‌سازند. چه در قرن‌های گذشته و چه در آینده، یک چیز ثابت باقی خواهد ماند؛ اساطیر و قهرمانان اساطیری همواره به ما امید می‌دهند تا قهرمان خویش را بیابیم ... قهرمان درون خویش.

1. Quida Gordon Jones.
2. Heroes.
3. Hero With Thousand Faces.
4. Hiro Nakamura.
5. Collision.
6. Hiros.
7. Claire Bennet.
8. Peter Petrelli.
9. Monomyth.
10. Robert Segal.
11. Jung On Mythology.
12. Anderson Cooper 360.

برای ادامه مقاله و پی نوشت ها رجوع شود به

 

منبع: مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی