چگونه دخترکی روستایی با قدرت جادوی سینما و نیاز به هیجان و اسطوره تبدیل به نماد و هویت پرافتخار فرانسه می شود؟
فرانسه سال 1312. دختری به نام ژان در دورانی بسیار دشوار در روستای لورن فرانسه به دنیا میآید. جنگ صد ساله بین فرانسه و انگلستان آغاز شده بود. سربازها و شوالیههای انگلیسی در فرانسه جولان میدادند. ژان رفتهرفته به دختری بسیار مذهبی تبدیل میشود و روزانه چند بار اعتراف میکند. دست آخر دچار مکاشفهای میشود و کاترین مقدس را میبیند و این تصور برای او به وجود میآید که او همان دوشیزه اورلئان است که قرار است فرانسه را نجات بدهد. او به ملاقات شارل، نایب تاج و تخت میرود. او نتوانسته از فرانسه خوب دفاع کند و نمیتواند تاجگذاری کند و در وضعیت بدنظامی قرار دارد. به همین دلیل از پیشنهاد کمک ژان استقبال میکند و به او فرصت میدهد تا ماموریت الهیاش را انجام دهد.
پس از آزادی پیروزمندانه اورلئان و رنس، شارل طبق سنت رایج میتواند در کلیسای جامع رنس تاج شاهی بر سر نهد و به این ترتیب دیگر نیازی به ژان ندارد بلکه او را تهدیدی بر علیه تاج و تخت خود میبیند. بورگاندیها برای ژان دامی میچینند و او را اسیر میکنند و به زندان میاندازند. در دادگاهی بر اساس قوانین انگلستان ژاندارک را به جادوگری و الحاد متهم میکنند و در سن 19 سالگی او را به آتش میکشند.
تاکنون نسخههای متعدد سینمایی از این داستان ساخته شده است که از سری فیلم ها می توان به:
ژاندارک (ژرژ مه لیس. 1900)، مصایب ژاندارک (کارل تئودور درایر. 1928.صامت)،ژاندارک (ژاک ریوت ۱۹۹۴در۶ ساعت)، ژاندارک با بازی اینگرید برگمن(ویکتور فلمینگ. 1948)، ژاندارک در آتش (روبرتو روسلینی. 1954)، سنت ژان (اتو پره مینجر 1957)، محاکمه ژاندارک (روبر برسون ۱۹۶۲) ژاندارک (کریستیان درگه.1997)، سرگذشت ژاندارک (لوک بسون.1999) اشاره کرد.