آتنا تا نائل، فیلمی که واقعی شد!
طغیان خشم و بیعدالتی در فرانسه
قصه فیلم آتنا چیست؟ داستان در یک محله محروم فرانسوی به اسم آتنا اتفاق میافتد که پس از قتل وحشیانه یک نوجوان به نام ایدیر به دست پلیس به آشوب کشیده میشود. در این میان یکی از برادران مقتول به نام کریم، به خشم مهارنشده مردم و جوانان محله دامن میزند و رهبری این اعتراض و شورش را علیه پلیس فرانسه بهعنوان مقصر اصلی ماجرا بهعهده میگیرد. در نقطه مقابل هم یکی دیگر از برادران این خانواده یعنی عبدل (عبدا...) که خودش از افسران و نیروهای پلیس است، وظیفه مهار این خشم و اعتراض و دعوت مردم معترض به آرامش را دارد. چالش و نقطه عطف قصه درواقع، رویارویی دو برادر است. مواجههای ملتهب که سرنوشت همه برادران چه کریم و عبدل و چه مختار را تحت تاثیر قرار میدهد. مهمترین وجه مشترک قصه آتنا با اوضاع ملتهب فرانسه، همین شباهت وضعیت کشتهشدن نائل و قتل ایدیر است که هر دو به دست پلیس فرانسه اتفاق میافتد. هرچند جنایت پلیس در ماجرای واقعی محرز و سند تصویری آن هم موجود و در همه دنیا رسانهای شدهاست و قابل کتمان نیست اما در مورد دوم و در قصه فیلم، باوجود اعلام اولیه خبر و فرضیهای که درباره دست داشتن پلیس در ماجرای قتل پسر نوجوان مطرح میشود، درنهایت با ترفندی نوک پیکان قصور و جنایت را از سمت پلیس برمیدارند و با انداختن گناه قتل به گردن نیروهای خودسر که از نام و لباس پلیس سوءاستفاده میکنند، نیروهای انتظامی فرانسه را عاری از خطا جلوه میدهند. از آنجا که این چرخش پایانی در قصه، تحمیلی و وصله ناجوری برای تطهیر پلیس و حکومت فرانسه به نظر میرسد، مخاطبان هم چنین رفع و رجوع و به عبارت عامیانه ماستمالی را هم نمیپذیرند و زیربار این دروغ نمیروند و باتوجه به قصه و روند طی شده، قاتلی جز پلیس فرانسه پیشرویشان نیست.
بازی در زمین دشمن
جالب اینجاست حتی گروههای فعال در سایتهای زیرزمینی توزیع فیلم هم همگام با جماعت قلیل برانداز و مخالف نظام جمهوری اسلامی، اینجا هم در زمین دشمن بازی و حتی از زیرنویس فارسی فیلم هم به نفع طرز تلقی خامدستانهشان استفاده کردند، طوریکه در پایان و در آن پلانی که نیروهای خودسر پس از قتل ایدیر، جلیقه پلیس (لباس جعلی پلیس) را داخل شعلههای آتش میاندازند، زیرنویس هشتگ مهسا امینی روی تصویر نقش میبندد! درحالیکه اگر از ضعف و قصور اطلاعرسانی سریع و بهموقع در ساعات اولیه درگذشت مهسا امینی بر اثر ایست قلبی بگذریم، اقدامات بعدی از جمله شفافیت رسانهای از سوی رسانهملی و رسانهها و نهادهای دیگر بهخوبی و صادقانه، جزئیات درگذشت دختر جوان ایرانی را دراختیار مردم قرار دادند. منتهی مرگ مهسا امینی، بهانه و دستمایه خوبی برای پروپاگاندا و هیاهوی رسانهای غرب بود و با ترفندهای فراوان سعی کردند این ماجرا را قتلی برنامهریزی شده جلوه دهند و بعد هم مباحثی چون حجاب و کشف حجاب را بهعنوان یکی از پایههای تغییر و براندازی مطرح کنند. همراهی عدهای جوان فریبخورده با نقشه و توطئه برنامهریزی غرب هم آتشبیار معرکه شد تا برای مدتی شاهد ناآرامیهایی در کشور باشیم. در این بین شیطنتهایی از جنس همین زیرنویس فارسی مورد اشاره و تلاش برای تطبیق و همسانی قصه فیلم آتنا با ماجرای مهسا امینی هم در راستای مخالفخوانی و جریان برانداز بود. اما حالا ماجرای تلخ و واقعی نائل، نوجوان فرانسوی که از فاصله بسیار نزدیک از سوی پلیس فرانسه مورداصابت گلوله قرار میگیرد و کشته میشود ــ در حالی که قطعا راههای ساده و بسیاری برای توقف، پیاده کردن و دستگیری این راننده نوجوان و بدون سلاح وجود داشت ــ به شکل محسوسی انطباق کاملتری با قصه و نقطه محرک فیلم آتنا دارد. فارغ از جنسیت نائل و ایدیر، نژاد و تبار آفریقایی دو شخصیت و مسلمان بودن دو شخصیت و مهمتر کشته شدن به دست پلیس هم معادلسازی فیلم و واقعیت را به شدت تقویت میکند. به ویژه تمرکز بر مباحث نژادی و دینی و موضوعات مربوط به مهاجرت اینجا نیازمند توجه بیشتر است. فرانسه به عنوان کشوری که لاف آزادی و حقوق بشر میزند و این داعیه را در ابراز دشمنی علیه نظام جمهوری اسلامی بروز میدهد و در رسانهها و مجامع جهانی، هیچ در عداوت و بیانصافی کم نمیگذارد، در این چند سال پر از لکههای سیاه و نقاط تاریک در زمینه نژادپرستی و عناد با مهاجران به ویژه مسلمانان است. حتی اگر صحت جعل پلیس را در فیلم آتنا بپذیریم، باز به تبعیض نژادی َآشکار در فرانسه و نفرت علیه مهاجران و مسلمانان، ارجاع دارد. به جز این چنین اعمال خشونتبار از سوی نژادپرستان افراطی در فرانسه، در راستای تفرقهافکنی از منظر دین هم است؛ رویهای که باعث شعلهور شدن حس خشم و انتقام و آشوب و زمینهساز اعمالی متقابل میشود و در نهایت به موضوعاتی چون اسلامهراسی باب میل سران فرانسه و حکومتهای غربی میرسد. قتل نائل به دست پلیس فرانسه بدون در نظر گرفتن شرایط قانونی استفاده از سلاح، به طرز بارزی ریشه در نژادپرستی و نگاه منفی به مهاجران به ویژه آفریقاییتبارهای مسلمان دارد و از این جهت با خشم و نفرت و تبعیضنژادی صورت گرفته علیه ایدیر در فیلم آتنا همخوان است. با توجه به عقبه و تاریخ طولانی نژادپرستی در غرب (از فرانسه تا آمریکا) لازم به توضیح نیست که قطعا اگر به جای نائل، یک نوجوان سفیدپوست مسیحی یا یهودی پشت فرمان بود، حتی در صورت نافرمانی و بیتوجهی به اخطار پلیس هم سرنوشتی جز این پیدا میکرد و پلیس راهکار دیگری به جز کشتن و شلیک مستقیم و از فاصله نزدیک به او را برای بازداشت و دستگیری به کار میگرفت. یعنی فارغ از آن تصمیم لحظهای پلیس برای شلیک به نائل، باید یک ذهنیت مسموم و نژادپرستانه ریشهدار را هم در این اقدام غیرانسانی در نظر گرفت، همان چیزی که به عنوان تنها یکی از لکههای ننگین متضاد با ادعای حقوق بشری فرانسه و غرب، باعث اشاره رومن گاوراس در فیلم آتنا هم میشود.
از فیلم تا واقعیت
شباهتهای فیلم آتنا با اعتراضات و آشوبهای اخیر فرانسه، تنها محدود به اشتراکات ایدیر و نائل نیست و مواردی چون برخورد خشن پلیس با معترضان، آتش زدن خودروها و تخریب اموال دولتی و حکومتی، شکستن شیشهها، سرقت از مغازهها، سوزاندن سطلهای زباله، استفاده از کوکتل مولوتف و سلاحهای دستساز، زخمیشدن و بازداشت هزاران معترض، بازتاب قتل نوجوان و روایت اعتراضات در شبکههای اجتماعی، تناقضهای آشکار روایت مردمی با دروغپراکنی حکومت و پلیس فرانسه در وارونه جلوهدادن حقیقت و... برخی دیگر از تصاویر فیلم هستند که به واقعیات این روزهای فرانسه پهلو میزند. اما یکی از مهمترین شباهتها مربوط به سرقت یک انبار مهمات در شهر مارسی و به سرقت رفتن چند سلاح است که در این هفته و در پی ناآرامیهای فرانسه اتفاق افتادهاست. دقیقا نظیر آنچه در اوایل فیلم آتنا اتفاق میافتد و کریم یکی از برادران مقتول همراه عدهای از جوانان معترض و هم محلهای به ایستگاه پلیس و انبار مهمات آن حمله میکنند و تعدادی مهمات را برای تجهیز و مقابله خود با نیروهای پلیس فرانسه به سرقت میبرند.
آماده آتش گرفتن
اگرچه امتیاز فیلم آتنا در این دو سال نسبت به استقبال روزهای نخست افت کرده اما همچنان به عنوان فیلمی خوشساخت، خوشریتم و مهیج و با سکانسهای طولانی و پلان- سکانس قابل توجه و تماشاست. اما ماجراهای اخیر فرانسه، دوباره توجهات را نسبت به فیلم بالا برده و مخاطبانی که در نمایشهای نخست فیلم را ندیدهبودند، حالا برای دیدن آن کنجکاو هستند. دراین میان شاید مابهازاهای داستان با واقعیت، احتمال رضایتمندی از اثر را بالا خواهدبرد. آتنا در هفتاد و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز هم با استقبال خوبی همراه شد و ضمن دریافت نقدهای کم و بیش مثبت و تحسین تماشاگران، دو جایزه جنبی سینمای جوان و سینما برای یونیسف را به دست آورد. پایگاه نقد راتن تومیتوز در نقدی درباره فیلم نوشت: «اگرچه احتمالا ممکن است در اجرای مضامین عمیقتر خود شکست بخورد، اما آتنا تماشایی برقآمیز و سخت در لحظه را ایجاد میکند.» دیوید رونی در هالیوود ریپورتر فیلم را به «تکاندهنده، شدید و انفجاری» توصیف کرد و آن را همانند «نارنجک زنده» دانست. تاد مککارتی هم در ددلاین هالیوود، فیلم را به عنوان «یک سیلاب، طغیان و شرشرهای از غضب، خشم و درماندگی نسبت به واقعیتهای زندگی برای گروه خاصی از خانوادههای فرانسوی» توصیف کرد که «شما را از گلو میگیرد و به سختی به شما اجازه نفسکشیدن میدهد.»
از میان نقدهایی با سویههای منفی هم باید به نقد تیم گریرسون از اسکرین اینترنشنال اشاره کرد که فیلم را بیشتر «یک نمایش اکشن وقیحانه» میخواند تا «یک تریلر سیاسی تفکربرانگیز.» اما شاید اشاره دیوید ارلیش در ایندیوایر در نگاهی فرامتنی، بیش از هر نقد دیگری با فضای پرآشوب امروز سنخیت داشته باشد، مخصوصا آنجا که نوشت: «آتنا صرفا یک فیلم واقعا جالب درباره کشوری آماده آتش گرفتن است.»خشم محرومان ـ که منتقد به آن اشاره میکند ـ حالا در واقعیت و با چاشنیهای دیگر مباحث دینی، نژادی و مهاجرتی، آتشی شعلهور و مهارنشدنی به جان حکومت فرانسه انداختهاست.