باورم نمیشد! حتّی مسیح را هم؟! ولی باید حرف او را میپذیرفتم. او، فیلم «آخرین وسوسه مسیح»1 را بیطرفانه معرفی میکرد. در فیلم «مصائب مسیح» 2 دیده بودم که کارگردان منطبق بر انجیل، قصه فیلم را با داستانپردازی مفصّلی پیش برده بود ولی مگر میتوان مسیح را هم تابع وسوسههای شیطانی معرّفی کرد؟
بعد از نقد «مصائب مسیح»، آن جوان با چه آب و تابی از آرشیو مفصّل و تخصّصی فیلمهای هالیوودیاش صحبت میکرد. همچنین از تخصصش در فهم و نقد فیلمهای هنری و اصیل میگفت که انگار من گناهکارم که بدون نقد و بررسی «آخرین وسوسه مسیح» به نقد «مصائب مسیح» پرداختهام. یادم میآید همان جا با احتیاط به اوگفتم: «حتماً فیلم را خواهم دید ولی فکر نمیکنم فیلمی با چنین نامی، چندان بیطرف هم باشد و اساساً آیا میتوانیم هنر بیطرف داشته باشیم یا نه؟ باید دقّت کرد. اصلاً مگر میشود انسان به نحوی فکر کند که هم غیررحمانی و هم غیر شیطانی باشد؟ فکری بیطرف! نمیدانم، باید هر دو بیشتر تأمل کنیم. » 3