داستانک: قدرت اصلاح
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که تو دیگر واقعاً استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
آن شاگرد نیز فکری به سرش رسید و سه روز تمام وقت صرف کرد و یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد و مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هر جایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند.
غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد و از وی گله مند شد و استاد شرح ماجرا را پرسید و او دقیقاً بازگو کرد و استاد به او گفت آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی.
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد.
اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که:
اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید.
غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: تو همه چیز را آموخته ای.
این راهم بدان که:
🍀 همه انسانها قدرت انتقاد و حرف زدن درباره هر چیزی که حتی از آن سررشته ای ندارند را دارند ولی "جرات اصلاح نه".