خلاصه داستان فیلم خانه دوست کجاست ؟ :
دانش آموزی که معمولاً مشق شب خود را روی ورق پاره می نویسد از طرف معلم تهدید به اخراج از کلاس می شود. یک بچه مدرسهای متوجه میشود که دفتر دوستش را به اشتباه برداشتهاست. بنابر این از خانه بیرون میرود تا او را پیدا کند و دفتر را به او پس دهد، اما راه دشوار و درازی در پیش است و فرصت اندک…
کارگردان: عباس کیارستمی
خلاصه داستان:
داستان فیلم که در سال ۱۹۲۰ و در شهر وین رخ می دهد ، درباره ی دختربچه ای مهربان هست که پدرخوانده اش در شب کریسمس، به او یک عروسک خاص و ویژه هدیه می دهد که…
مدت زمان انیمیشن: 110 دقیقه
ژانر: اکشن، خانوادگی، فانتزی
خاطره ای از علی میری، تصویرگر و دیجیتال پینتر
در یکی از سفرهایی که توفیق هم رکابی با زوار پیاده امام حسین (علیهالسلام) را داشتم، بعد از یک روز پیاده روی، برای خواب شب داخل یکی از موکبها شدم که برای زوار تشک و پتو پهن کرده بود. بعد از مدت کوتاهی چند کودک قد و نیم قد عراقی پر شر و شور هم آمدند و به نظر نمیآمد که به این زودیها قصد خواب داشته باشند!
من هم که از ارتباط با بچهها لذت میبرم فرصت را غنیمت شمرده و وارد دنیایشان شدم!
من عربی بلد نبودم و آنها فارسی یا انگلیسی! لذا بسته کاغذ a4 سفید و قلمم را از کوله درآوردم و شروع کردم به ارتباط تصویری. مدتی به این گذشت که برخی اشیاء یا حیوانات و... را ترسیم کنم و آنها که از نقاشی من خوششون اومده بود، با اشتیاق نام عربی آن را با شور زیادی اعلام کنند!
دوستی اهوازی وارد موکب شد و با ما به فارسی و با بقیه به عربی سلام و احوال پرسی کرد. از پانتومیم و ادابازی نجات پیدا کردم!
از ایشان خواستم از بچهها سوال کند که هرچه دوست دارن برایشان نقاشی کنم و یادگاری به آنها بدهم. پسر بچه حدود ۷ یا ۸ ساله که بزرگترینشان بود و تقریبا حکم ریاست بچهها را داشت با شنیدن این حرف چشمایش در فضای نسبتا تاریک موکب برقی زد و گفت «هر چی؟» (با ترجمه متقابل) گفتم: «هرچی که دوست داری». حقیقتش با توجه به تجربیاتم با پسربچهها، توی ذهنم چیزهایی مثل مرد عنکبوتی و مرد آهنی و امثال اینها دور میزد.. که دیدم پسر با یک مکث کوتاه و نگاهی خیس در جوابم گفت: «بین الحرمین»
موهای تنم سیخ شده بود... در تمام مدتی که بین الحرمین را برایش نقاشی میکردم صورتش را تا میتوانست به کاغذ نزدیک کرده بود و با وجدی وصف نشدنی نگاه میکرد و اشک میریخت.
لحظه عجیبی بود... تجربه چنین چیزی نداشتم و بالاتر از درک من بود.
نقاشی را تمام کردم و به او دادم... خیره شده بود و در حالی که لبش میخندید ولی چشمهایش گریه میکرد، بارها و بارها آن را بوسید.
صاحب موکب آمد و چیزی گفت و تنها نور کم سوی موکب را خاموش کرد و گویا همه را دعوت به خواب کرد.
تا موقعی که بیدار بودم، در تاریکی شاهد بودم که پسر بچه، مرتباً کاغذ را از زیر بالشش برمیداشت، نگاه میکرد، میبوسید و دوباره زیر بالشش میگذاشت...
داستان کوتاه یک زندگی بزرگ
صادق دقیقی برای اولین فیلم سینمایی بلند خود سراغ سوژهای جنگی و مخاطبی نوجوان رفته است.
داستان فیلم به اوایل جنگ و حمله عراق به خرمشهر باز می گردد. نوجوانی بهرغم سن اندک خود، پا به پای مردان و زنان مجاهد شهر، قصد دفاع از وطن خود را دارد اما در همان ابتدا به دست نیروهای عراقی می افتد و مورد ضرب و شتم قرار می گیرد اما اعتماد عراقیها را جلب کرده و مواد غذایی، مهمات و گرای دشمن را به نیروهای ایرانی می رساند. فیلم قصۀ مقاومت دلیرانۀ مردم خرمشهر در برابر متجاوزان بعثی است که ظرفیتهای روایی و سینمایی تمامناشدنی دارد اما پرداخت نامناسب در این فیلم از شخصیت حقیقی شهید بهنام محمدی، تماشاچی را زده میکند؛ حرکت مستمر و حوصله سربر تانکهای عراقی و از این کوچه به آن کوچه دویدنهای بهنام و نهایتا رگبار گلولههایی است که بهسویش شلیک میشود و البته هیچگاه به او نمیرسد!
خلاصه داستان:
وقتی که نیکو برای ملاقات پدربزرگ و مادربزرگش به فیلیپین سفر می کند، متوجه می شود که با آداب و فرهنگی جدید روبرو شده است. چیزی که انتظارش را ندارد، سفر به دنیایی ناشناخته است که اتفاق می افتد و ...
مدیر دوبلاژ:
به گزارش پایگاه اینترنتی ایندیپندنت؛ «جی کی رولینگ»، نویسنده مطرح مجموعه کتابهای «هری پاتر» بار دیگر از «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریکا به دلیل دست ندادن با یک کودک معلول انتقاد کرد.
او با انتشار پیامی در حساب کاربری توئیتر خود نوشت: «ترامپ از بالا به یک کودک معلول نگاه کرد و دستی که به سوی او دراز شده بود را نادیده گرفت.»
نویسنده مجموعه کتابهای هری پاتر ادامه داد: ترامپ اَدای یک خبرنگار معلول را درآورد و اینک وانمود میکند کودکی که روی صندلی چرخدار نشسته است را نمیبیند؛ گویی میترسد مثل او شود. این هیولای خودشیفته فقط خودش را میبیند. او با افراد معلول، اقلیت ها، سالمندان، فقرا و زنان رفتار تحقیرآمیزی دارد، چون آنها شبیه ترامپ نیستند.»
داستان مجموعه"کارآگاه گجت" 2 همچون سری قدیمی، به دشمنی دکتر کلاو با کارآگاه گجت برمیگردد. در هر قسمت دکتر کلاو اقدامی شرورانه را در دست اجرا دارد و مأموریت کارآگاه گجت خنثی سازی این اقدامات است. در این مسیر پنی (برادر زاده گجت) بهمراه بِرِین (سگ پنی) در حل مشکلات نقش اصلی را ایفا می کنند و گجت به صورت کاملا تصادفی هر بار بعنوان قهرمان قصه و فرد پیروز معرفی می گردد.
تفاوت این سری جدید با سری قدیمی علاوه بر سه بعدی بودن، نفوذ برادرزاده دکتر کلاو بنام «تالون» به دستگاه پلیس و جاسوسی برای دکتر کلاو می باشد.
مجموعه کاراگاه گجت به سفارش شبکه کودک سیما آماده سازی شده است.
تیم تمپلتون (مایلز باکشی) کودکی ۷ ساله است همیشه در دنیای پر از تخیل خود سیر می کند. او تنها فرزند تد (جیمی کیمل) و جانیس (لیسا کودرو) است و همیشه مورد لطف، محبت و توجه والدینش قرار دارد. او تمایل زیادی دارد تا خود و خانواده اش تا ابد همواره همین سه نفر باقی بمانند و بخاطر همین موضوع نیز وقتی یک برادر کوچکتر به جمع آنها اضافه می شود، زندگی برای تیم به کلی تغییر می کند و او خیلی زود به برادر کوچکترش حسادت می کند، برادر کوچکتری که سعی می کند تا تمام خانه را در کنترل خود داشته باشد.
پدر تیم شیفته ی زیبایی های برادر او شده است، اما تیم به طور محسوسی به برادر خود مشکوک است. او تلاش می کند تا پرده از اسرار این کودک کت و شلواری رسمی بردارد و در این راه نیز متوجه می شود که این بچه می تواند مانند یک بزرگسال (الک بالدوین) صحبت کند و در یک ماموریت تجاری سری قرار دارد. او خود را به عنوان بچه رئیس معرفی می کند و ماموریتش نیز جلوگیری از راه اندازی کمپانی پاپی/سگ است، کمپانی ای که سعی دارد تا محصولی تولید کند که جلوی دوست داشتن بیشتر بچه های کوچک را بگیرد. تیم نیز که از ماموریت این بچه با خبر می شود با کمک کردن به او موافقت می کند و زندگی اش به روزهای معمولی خودش برمی گردد.
خلاصه داستان: علی و زهرا مشکل مالی دارند. کم کم شرایط سخت و سخت تر می شود. علی و زهرا تصمیم می گیرند این مشکل را خودشان حل کنند و بدون اطلاع والدینشان…
بچههای آسمان به کارگردانی مجید مجیدی محصول ۱۳۷۵ است. این فیلم مورد تحسین منتقدان و جامعه قرار گرفت و باعث شناخت جامعه غرب از مجیدی شد. بچههای آسمان اولین فیلم ایرانی است که به عنوان پنج نامزد نهایی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان در سال ۱۹۹۸ انتخاب شده بود و همچنین چهار جایزه از جمله جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم مونترال را به دست آورد. بچههای آسمان روایتگر ماجرای برادر و خواهری است که یک جفت کفششان را به اشتراک گذاشتهاند.
درباره فیلم
چهار کودک و نوجوان هفت تا یازده ساله ی تکواندوکار، که پدرانشان، کارگران یک کارخانه ی تولید لوازم التحریرِ در شُرُفِ تعطیلی هستند،برای جلوگیری از بی کاری پدرانشان و گیر انداختن قاچاقچیانِ این کالا، که در واقع عاملینِ اصلی این تعطیلی هستند،به تعقیبِ آنها می پردازند، ماجراهایی شاد، اکشن و سرگرم کننده را رقم می زنند و ...
فیلم سینمایی «قهرمانان کوچک» به کارگردانی حسین قناعت از چهارشنبه ۱۲ مهرماه اکران عمومی میشود.
شعار فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» اولین ساخته سیدمحمدرضا خردمندان به تهیه کنندگی محمدرضا شفاه به همراه تیزر جدید معرفی این فیلم، در آستانه اکران عمومی اعلام و رونمایی شد.
«حسی که رهایتان نمیکند» شعار فیلمی است که در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر و سی امین جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان حضور داشت. تیزر این شعار با توجه به واکنش های متعدد مخاطبان در فضای مجازی و معرفی این فیلم به دیگران تولید شده است.
خلاصه داستان:
همیشه همین جوریه! آخرین بار هوا ابری شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرنده ها دور و بر لونه هاشون جیغ می کشیدن. یکی از بچه ها قسم می خورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده ... !.
اسامی بازیگران: ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ، امیرحسین صدیق، مهدی قربانی، سیدجلال فاطمی، رضا استادی، حسین شریفی، مهسا هاشمی، راستین عزیزپور، امیرعلی محمودی، ارکین توتونچی، سینا رازانی، ابوالفضل باشی و پیمان رسولی
جوایز و افتخارات بیست و یک روز بعد
دریافت جایزه یونیسف. / 2 امرداد 96
حضور در بخش رقابتی جشنواره "آسیا پاسیفیک" . / 26 شهریور 96
تاریخ اکران بیست و یک روز بعد: 11 امرداد 96
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
"شهید حسین خرازى"
فیلم سینمایی کودک و فرشته , فیلمی به نویسندگی محمدرضا گوهری و کارگردانی مسعود نقاش زاده در ژانر جنگی می باشد ، که در سال ۱۳۸۷ توسط بنیاد سینمایی فارابی تهیه و تولید شده است.
در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹، فرشته و خانوادهاش آماده میشوند تا در جشن عروسی یکی از اقوام نزدیک شرکت کنند. اما غرش صدای هواپیماهای جنگندهای که از مرز عبور کردهاند موجب میشود که پدر فرشته تصمیم بگیرد از خیر عروسی خواهرش بگذرد و خانوادهاش را از مهلکه بدر ببرد. فرشته برای آوردن مادر بزرگ از خانه خارج میشود؛ اما دیگر هیچگاه خانواده اش را نمیبیند؛ ولی مدتی بعد با شنیدن خبر زنده بودن برادرش، جستجویی طولانی را برای یافتن او آغاز میکند. فرشته در شهری که حالا توسط دشمن اشغال شده، درگیر ماجراهای بسیاری میشود. سراجام دخترک جان پسربچهای هم سن برادرش را از مهلکه نجات م یدهد و با جسد برادرش را که شهید شده مواجه میشود.
قسمت اول:
داستان در جزیرهای به نام «برک» اتفاق میافتد. چند نسل از «وایکینگها» در این جزیره سکونت داشتهاند و قهرمان داستان پسری لاغر اندام به نام «هیکاپ» است. روزی هیکاپ تصمیم میگیرد یک اژدها شکار کند، اما دلش به رحم میآید و او را آزاد میکند. اژدها هم بدون اینکه به او آزاری برساند با او دوست میشود...
فیلم سینمایی «چگونه اژدهای خود را آموزش دهید» How to Train Your Dragon برای گروه سنی کودک و نوجوان تولید شده است.
امسال طرح نشاط معنوی امسال در 1511 بقعه وامام زاده و با همکاری 1500 مبلغ که 505 نفر ازمبلغین روحانی در عتبات مقدسه کشور اجرا شد، ای کاش این طرح پیوست رسانه ای هم داشت
در یکی از بمبارانهای جنوب کشور در جریان جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام «باشو» که ویرانی خانه و خانواده خود را بهچشم دیده، خود را به کامیونی در حالِ کوچ میاندازد و در آن خوابش میبرد و زمانی که چشم میگشاید، کامیون به شمال کشور رسیده است.
: بهرام بیضایی