کودک و نوجوان های قهرمان در سینمای ایران
خانه دوست کجاست؛ 1365
کارگردان: عباس کیارستمی
بازیگر نوجوان: بابک احمدپور
ماجرا چه بود؟ وسط یک دعوا، دفتر مشق یکی از بچه ها به اسم محمدرضا نعمت زاده توی کیف دوستش جا می ماند. آن هم درست زمانی که معلم تهدید کرده که باید حتما مشق هایش را بنویسد و اگر ننویسد توبیخش می کند. او تمام فیلم به دنبال محمدرضا می گردد تا دفتر را پس بدهد.
چرا قهرمان شد؟ تلاشی که قهرمان فیلم برای پیدا کردن دوستش می کند، شاید هیچ کس در هیچ شرایط دیگری انجام ندهد. او از عصر تا آخر شب تمام ده های اطراف را می گردد و از جانش مایه می گذارد و نهایتا بعد از اینکه توسط پدر و مادرش کتک می خورد می نشیند و علاوه بر مشق های خودش، مشق های او را هم تا خود صبح می نویسد.
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
بازیگر نوجوان: رزگار محمدامین و رژان عمری
ماجرا چه بود؟ زمان اشغال یکی از شهرهای کوچک مرزی در جنگ ایران و عراق، مردیم، دختر هفت، هشت ساله فیلم بی هوش می شود و وقتی به هوش می آید، شهر توسط ارتش عراق اشغال شده. او زمانی دکه دارد دنبال خانواده اش می گردد به نوزادی بر می خورد که اتفاقی زنده مانده است. او نوزاد را نجات می دهد و در راه با پسری ده، دوازده ساله آشنا می شود. آنها تصمیم می گیرند نوزاد را نجات دهند.
چرا قهرمان شد؟ در شرایطی که زندگی مریم و یونس سامان چندان ندارد و مدام مجبورند از دست نیروهای عراقی فرار کنند، آنها نوزاد را همراه خودشان می برند، برایش شیر پیدا می کنند و هر طور شده سعی می کنند او را از خطرات حفظ کنند.
کارگردان: علیرضا داودنژاد
بازیگر نوجوان: علی سوری
ماجرا چه بود؟ علی بعد از مرگ پدرش تصمیم می گیرد در یک چاپخانه کار کند و خرج خانواده اش را دربیاورد. همزمان با او پسر دیگری به اسم رضا هم به چاپخانه می آید و به آنها می گویند که فقط یک نفر می تواند در آنجا کار کند. بین آنها درگیری به وجود می آید و هر کدام تلاش می کند تا خودش در آنجا مشغول به کار شود.
چرا قهرمان شد؟ علی از همان ابتدای فیلم و زمانی که تصمیم می گیرد برای کمک به خانواده اش سر کار برود قهرمان است اما قهرمانی اصلی او زمانی اتفاق می افتد که موقعیت زندگی رضا و خانواده اش را می بیند و به خاطر او از کار در چاپخانه انصراف می دهد.
بازیگر نوجوان: عباس عالی زاده
ماجرا چه بود؟ ناخدا علو و همراهانش موقع صید ماهی گرفتار طوفان می شوند. همه می میرند جز ناخدا. مردم شهر او را مقصر می دانند و به خانه اش هجوم می آورند. هانیه از ترس فلج می شود. ناخدا برای شفای دخترش نذر می کند، شب دهم محرم تا صبح دمام بزند اما اجل مهلت نمی دهد.
چرا قهرمان شد؟ برادر هانیه یعنی بشیرو تصمیم می گیرد نذر پدر را ادا کند. در این راه اما سختی های زیادی می کشد چرا که باید به تنهایی گهواره مراسم را به خانه بیاورد و در مسیر با آزار بچه ها مواجه می شود. در نهایت به دمام دست می یابد و تا صبح نذرش را ادا می کند. او اسوه استقامت و مردانگی است.
کارگردان: مجید مجیدی
بازیگر نوجوان: میرفرخ هاشمیان
ماجرا چه بود؟ داستان در خانواده ای چهار نفره در یکی از محله های جنوب تهران اتفاق می افتد. پدر علی به شدت تنگدست بوده و تمام تلاش هایش برای بهبود اوضاع زندگی شان شکست می خورد. در این شرایط، کفش خواهر علی گم می شود و او هیچ کفشی برای رفتن به مدرسه ندارد. این مسئله به بحران بزرگی برای علی و خواهرش تبدیل می شود و...
چرا قهرمان شد؟ علی برای خوشحالی خواهرش در مسابقه بزرگ دو و میدانی که در استان تهران برگزار می شود شرکت می کند و با تمام توانش تلاش می کند در این مسابقه سوم شود تا کفش ورزشی که به عنوان جایزه برای نفر سوم اعلام شده را به دست بیاورد.
کارگردان: احسان عبدی پور
بازیگر نوجوان: میثم فرهومند
ماجرا چه بود؟ داستان درباره پسر ده دوازده ساله جنوبی به اسم رنجرو است که با پسر روسی یکی از مهندسان نیروگاه بوشهر دوست می شود. آنها زبان همدیگر را نمی فهمند اما دوستی عمیقی بین شان شکل می گرد. تا اینکه به خاطر پرونده هسته ای ایران، نیروگاه اتمی بوشهر تعطیل می شود و مهندسان روسی باید از ایران بروند. حالا رنجرو و دوست روسی اش باید از هم جدا شوند.
چرا قهرمان شد؟ شیوه قهرمان شدن رنجرو یک مقدار با باقی فیلم ها فرق می کند و یک جورهایی نمادین به نظر می رسد اما در پایان فیلم، رنجرو برای حفظ دوستی اش با پسر روسی، شال و کلاه می کند تا پیام صلح و پایان این اختلافات را به گوش همه برساند.
کارگردان: سید جمال سیدحاتمی
بازیگر نوجوان: پردیس احمدیه
ماجرا چه بود؟ پدر یک خانواده که معتاد است و زندگی را با فروش عروسک چوبی می گذارند، می میرد. مادر خانواده متوجه می شود که باردار است. دختر برای اینکه خرج مادر و خواهر و برادرش را دربیاورد عروسک ها را در مترو و خیابان می فروشد. با شکایت یکی از مشتری ها متوجه می شوند که داخل عروسک مواد مخدر جاسازی شده. مادر در بیمارستان روانی بستری می شود و بهزیستی بچه ها را از خواهرشان می گیرد.
چرا قهرمان شد؟ دختر با اینکه 16 ساله است و به سن قانونی نرسیده، تلاش می کند هر طور شده حضانت بچه ها را بگیرد. او لباس عروسک ها را عوض می کند و با فروش آنها زندگی جدیدی را شروع می کند.
کارگردان: محمدرضا خردمندان
بازیگر نوجوان: مهدی قربانی
ماجرا چه بود؟ پسربچه ای که علاقه زیادی به کارگردانی و فیلمسازی دارد، متوجه جدی بودن بیماری مادرش می شود. دکتر داروخانه به او می گوید، باید برای آمپول مادرش یک میلیون تومان بدهد. او تصمیم می گیرد از هر راهی برای به دست آوردن خرج داروی مادرش اقدام کند.
چرا قهرمان شد؟ مرتضی قمار می کند، طرح فیلمنامه اش را می فروشد، از بچه های مدرسه پول جمع می کند و برای نمایش نگه داشتن قطار آنها را به لب ریل راه آهن می برد. پولش را از دست می دهد اما نهایتا پول دارو را جور می کند. دکتر داروخانه می گوید، دوباره بیست و یک روز بعد باید یک دارو را تهیه کند و مرتضی مجددا وارد تلاش دیگر می شود.