ارض موعود داستان بلندی است به قلم «حوریه مشهدی ابراهیم» که هر فصل از آن همچون تکهای از پازلی چند تکه، با قرارگرفتن در کنارهم، مسیر پر فراز و نشیبی را طی میکند. مسیری که با تلاقیِ هر کدام از فصلها در نهایت، داستان را به سرانجام میرساند.
قطار داستان، با نثری پر چاذبه و سرشار از ایماژها و توصیفهایی ادبی با مهارتی تمام در ریل چارچوب و درونمایهای کالکتیو حرکت میکند. اساس داستان در ارض موعود برگرفته از رویدادهای رئال و واقعی است. حوریه مشهدی از دل کتابهایی مهم با موضوعیت یهود اثر نویسندگانی تردست همچون یورک بکر، جی ال ویتریک، آلن آنترمن و دیگر نویسندگان، طرح و پیرنگ داستان را با چیدمانی ادبی و تاریخی همچون یک اثر هنری شکل داده است. کتابهایی با عنوان یعقوب کذاب، راز مادرم، باورها و آیینهای یهودی و دیگر کتابهایی که عنوان آنها در انتهای کتاب قید شده است.
نویسنده در ابتدای داستان دوربین قلمش را به سمت جوانی یهودی به نام دیوید فوکوس میکند. سوت قطار گوشها را به سمت و سوی واگنی میکشاند که دیوید از شهر متسامور به سمت آرماویر، شهری در جنوب غربی ارمنستان در حرکت است.
«لکوموتیوران سوت قطار را به صدا در میآورد. ابری سفید و گرم، با فشار از دهانهٔ قطور دودکش سیاهرنگ بیرون میزند. چرخدندههای پولادین، بـا صدایی رُعبانگیز روی هم میچرخند و قامت ستُرگ خویش را به حرکت درمیآورند. پس از اندک زمانی، کوههای روستای کوچک متسامور را پشت سر میگذارند و به طرف مرکز آرماویر شتاب میگیرند. شهری بزرگ در جنوب غربی ارمنستان!»