اساطیر اروپایی
اساطیر اروپایی شاملِ اساطیر مناطقِ یونان، اسکاندیناوی، روم، دریای بالتیک، ژرمنها، فنلاندیها، اسلاویها و سِلتیها می شود که دارای ریشه های مشترک فراوانی هستند. با توجه به ضرورتِ موضوعِ پژوهش و نمونه های موردی، به توضیحی دربارهی اساطیر اسکاندیناوی اکتفا میشود.
اساطیر اسکاندیناوی
در این اساطیر، خدایان در دو گروه «ایزیرها » و «ونرها » جای دارند. شناخته شده ترین خدایان، متعلق به نژاد ایزیر تعلق هستند که در رأس آنها «اُدین »، نیای پادشاهان اسکاندیناوی، قرار دارد و سایر خدایان معمولاً فرزندان وی هستند. نخستین آنها «ثور »، خدایی جنگجو و پشتیبان ایزیر در مقابل دشمنان طبیعی آنها، غولها است. چهره رازآلودی به نام «هایمدال » نیز وجود دارد که مراقب و منادی نیروی نهایی است و به زندگی خدایان در این جهان پایان میدهد. او نگهبان ایزدان است و در روز آخر در شاخ خود خواهد دمید تا رسیدن نیروهای دشمن را خبر دهد. هایمدال دشمن ابدی لوکی نیز هست و در پایان جهان با یکدیگر مبارزه میکنند. «لوکی » شخصیتی گیج کننده دارد؛ نیمی خدا و نیمی شیطان است، او را فرزند غولی به نام فاربائوتی میدانند (پیج، ۱۳۸۷، ۲). مشخص نیست که لوکی به کدام نژاد از خدایان تعلق دارد.
در کنار ایزیرها ، خدایان نژاد وِنر زندگی میکنند که به خدایان باروری و ثروت معروف هستند. به اعتقاد دومزیل ، پژوهشگر فرانسوی، وِنرها خدایانی کم منزلت و ارمغان آور سلامتی، جوانی، باروری و خوشبختی بودند. این خدایان عبارت هستند از: «نیورد » خدای دریانوردی، ماهیگیری، داد و ستد و ثروت که با غولی به نام «اِسکادی» ازدواج میکند و صاحب فرزندانی دوقلو به نام «فریر» و «فریا» میشود. فریر خدای هوای خوب، محصول، صلح و رونق است و با غولی به نام «گِرد» ازدواج میکند. فریا پایه و اساس آوازهای عاشقانه و مسایل مربوط به دلدادگی است. افزون بر ایزدان، گروهی از باشندگانِ فرا طبیعیِ کهتری نیز در کوهها، صخره ها، باتلاقها و جنگلها ساکن بودند که به آدمیان کمک کرده و صدمه نیز میزدند. این موجودات شامل: کوتوله ها، نورنها ، جادوگران، والکیریها هستند که بزرگترین آنها ایکتونها (غولها) بودند.
در پایان عصر وایکینگها ایزدان در مکانی به نام «اَسگارد » تحت فرمانروایی اُدین سکونت داشتند. در کنار اَسگارد دو ناحیه دیگر به نام «جوتونهایم »، منزلگاه غولان و «هِل»، قلمرو مردگان وجود داشت. این سه قلمرو زیر سه ریشه درخت کیهانی به نام «یگدراسیل» قرار داشت که خود در مرز کیهان روییده بود. زمین میانی یا منزلگاه انسان با پُلی از رنگینکمان به نام «بیفروست» به قلمرو ایزدان وصل میشد . اَسگارد را میتوان با عظمتِ اُلمپ در یونان مقایسه کرد.
بررسی فیلم ثور۱و۲
فیلمهای ثور ۱ و ۲، محصول سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ میلادی، اثر کمپانی مارول است که به نوعی به ساخت فیلمهای قهرمان محور و اسطورهای شهره شده است.
در این فیلم دنیای معاصر خردگرا و ماشینی که با دیدی داستانی و افسانه گون به اساطیر مینگرد، در ارتباط تنگاتنگ با خدایان و اساطیر کهن قرار میگیرد.(تصویر ۵-۱) باور جزمی و عقل محور انسان معاصر دچار تزلزل شده و دستخوش تغییر میشود. اساطیر از ورای کتابها و نمادها به زندگی روزمره آورده میشوند و خاطراتی کهن را زنده میکنند. فاصله بین انسان و خدایان برداشته میشود، و انسان به عصری باز میگردد که خدایان هنوز انتزاعی نشده و ملموس، باورپذیر و دارای برخی ویژگیهایی انسانی هستند. انسان دیگر موجودی جدا و فاصله گرفته از خدایان نیست. عقل، محوریت خود را از دست داده و احساس، خیال و نیروهایی ماورایی با زندگی خشک و عقلانی انسان معاصر ترکیب می شود و رنگ و جلایی جدید و در حقیقت کهن به آن میدهد.
در فیلم ثور ۱، داستان با زندگی عادی قهرمان که فیلم نیز به نام او است، آغاز میشود . ثور، فردی مغرور با سودای پادشاهی است که در سرزمین باشکوه اَسگارد، یکی از نه سرزمین اسطوره ای و قدرتمند، زندگی میکند. وی به دلیل غرور و نافرمانی، به خواست پدرش اُدین، فرمانروای بزرگ اسگارد، به زمین تبعید میشود. تمام قدرتهای ثور که در فیلم با اسلحهی شخصی وی که چکشی به نام مولینر است، نشانه گذاری شده از او گرفته میشود و از اینجا سفر قهرمان آغاز میشود. آشنایی وی با دختری دانشمند و رخدادهایی که پیش میآید، سبب پختگی او میشود. از سوی دیگر در زادگاه او، نابرادری ثور، لوکی، با رخ دادن وقایعی تبدیل به دشمن برادر خود و ضدقهرمان میشود. لوکی، اهریمنی را برای از بین بردن برادرش به زمین میفرستد تا بتواند جایگاه پادشاهی پدر بیمار خود را تصاحب کند. ولی متحدان ثور به یاری وی میشتابند و فداکاری او برای مردم زمین باعث میشود که به نوعی تطهیر شده، قدرت از دست رفته خود را بازیابد و اهریمن را نابود کند. حال نوبت فداکاری بزرگتر، دل کندن از دختری است که باعث همه این تغییرات درونی شده است. ثور به سرزمین خود بازگشته و با برادرش به نبرد برمیخیزد. لوکی قصد از بین بردن یکی از سرزمینهای نه گانه را دارد، ولی ثور مانع میشود و آخرین فداکاری قهرمان در این مرحله صورت میگیرد، چرا که ممانعت از نابودی سرزمین باعث از بین رفتن تنها پل بین سرزمینها و راه بازگشت ثور به زمین میشود. در پایان این جدال، لوکی در ظاهر کشته شده و شادی و امنیت به سرزمین اسطورهای باز میگردد. اما قهرمان شادی خود را از دست داده است و فیلم در حالی به پایان میرسد که ثور در انتظار روزی است که بار دیگر به زمین بازگردد و دلداده اش را ببیند.
بررسی فیلمهای ثور 1و2 به قلم سلاله خیری نیا بانی فیلم (بخش اول)