خلاصه فیلم «امروز»:
یونس راننده تاکسی کهنهکار در پایان یک روزِ کاری به زن جوانی کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست
یونس راننده تاکسی کهنهکار در پایان یک روزِ کاری به زن جوانی کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست
بخشی از بیانات رهبری در جمع عوامل فیلم شیار 143
شما مىبینید که این حضرات کُرهاىها -من از کار اینها خوشم مىآید- تاریخ ندارند؛ لذا میگویند «افسانهى جومونگ»، افسانهى فلان. یعنى از اوّل حساب را تسویه میکنند؛ [میگویند] افسانه است، واقعیّت نیست. یکچیزى در مىآورند، یک تاریخ براى گذشتهى خودشان درست میکنند، که
وقتى یک جوان کُرهاى به این فداکارىها و به این شجاعتها و به این کارهاى عجیب غریبِ سینمایى نگاه میکند،
خب احساس هیجان میکند، احساس هویّت میکند، احساس افتخار میکند.
ما اینها را در واقعیّت زندگى خودمان داریم، اتّفاق افتاده، پیش آمده؛ چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟
بهنظر من یک قصور بزرگى - نمیگوییم تقصیر؛ لااقل قصور بزرگى - اتّفاق افتاده است، باید جبران بشود.
به گزارش بانی فیلم: می گویند ما در عصر ابرقهرمانان زندگی می کنیم. پدیده هایی با نیرویی مافوق تصور که از درون قفسه کتاب های مصور (کمیک بوک ها) در آمده اند و تقریباً در هر گوشه ای از دنیا به شکل فرهنگ عامه نمود یافته اند… اما در بین آنان، کدامین حقیقتاً حاکم اند؟ قدرت این ابرقهرمانان بستگی به کیفیت آن ها دارد و تأثیر محبوبیت شان در میان مردم، و البته تعداد ابرقهرمانان «مارول» بسیار زیاد است لیکن ما تنها ۲۰ تن از برجسته ترین آن ها را انتخاب کرده ایم:
در سال ۱۹۳۸ از طریق قصه های مصور متولد شد. او اولین ابرقهرمان آمریکا محسوب می شود که به دنبال حقیقت و عدالت بود و سال ها به کمک تلویزیون و سینما جهانیان را مسحور اعمال قهرمانانه خود کرد. «سوپرمن» هر جا که مردم دچار گرفتاری می شدند به نجات آن ها بر می خاست. کریستفر ریو نقش این ابرقهرمان را به کامل ترین وجه بر پرده سیمنا نشاند. شخصیت اصلی اش کلارک کنت بود که در زمان لازم بدل به سوپرمن می گشت.
از طریق قصه های کارآگاهی مصور به سال ۱۹۳۹ تولد یافت. به او شوالیه سیاه (یا تاریکی) لقب داده بودند، موجودی سرسخت اما مرموز که در نقاب و لباس سیاه به ستیز علیه بدی ها بر می خاست. ادام وست در مجموعه تلویزیونی «بتمن» را شناساند ولی این کریستفر نولان بود که با سه گانه اش «شوالیه تاریکی» و با نقشی برای بازیگر کریستین بیل او را جاودانه ساخت. شخصیت اصلی اش بروس وین بود که به هنگام خطر مبدل به بتمن می شد.
اسفندیاری با اشاره به اهمیت رسانه گفت: آینده هر جامعهای در گرو رسانه است. جامعه بیرسانه، جامعه بیتصویر است و جامعهای که نمیداند از کجا آمده و به کجا میرود، جامعهای است که دیگران تصویرش را میسازند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، در مراسم تودیع و معارفه رییس دانشگاه صدا و سیما، شهاب اسفندیاری سرپرست دانشگاه صداوسیما در سخنانی با قدردانی از حسن اعتماد دکتر علی عسکری به وی، از جسارت رئیس رسانه ملی در انتخاب نیروی جوان برای این مسئولیت خطیر قدردانی و اظهار امیدواری کرد بتواند با عملکرد مناسب این اعتماد را حفظ کند.
وی تصریح کرد: این دانشگاه، گنجینهای از نیروهای انسانی است؛ اما وقتی تعلق خاطر دکتر عسکری را به دانشگاه دیدم، برایم حجت شد تا این مسئولیت را بپذیرم.
اسفندیاری با اشاره به اهمیت رسانه گفت: آینده هر جامعهای در گرو رسانه است. جامعه بیرسانه، جامعه بیتصویر است و جامعهای که نمیداند از کجا آمده و به کجا میرود، جامعهای است که دیگران تصویرش را میسازند.
وی ابراز امیدواری کرد که این دانشگاه در حوزه نظری هم بتواند به قطب مطالعات رسانه در کشور و منطقه تبدیل شود.
مدیر حوزه های علمیه ایران گفت: برای معرفی شخصیت و سیره علمی و عملی آیت الله العظمی بهجت(ره) بهره گیری از هنر هفتم بدون تردید می تواند اثر مطلوبی در معرفی این میراث ارزشمند حوزه علمیه بر جای گذارد.
به گزارش شفقنا از حوزه، آیت الله علیرضا اعرافی در اولین نشست شورای سیاستگذاری کنگره یکصدمین سال ولادت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت(ره) اظهار داشت: با توجه به موضوع برگزاری بزرگداشت صدمین سال ولادت این سلف صالح حوزه، بحمدالله تاکنون دبیرخانه و چارچوب کارهای اولیه شکل گرفته است و امروز اعضای شورای سیاستگذاری نمایندگانی را به منظور پیگیری مصوّبات شورا معرفی خواهند کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، در آستانه ایام شهادت حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها امشب (پنجشنبه) جمعی از شاعران مذهبی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با تأکید بر اهمیت محتوای اشعار دینی، خاطرنشان کردند: مدح و مصیبت ائمه علیهمالسلام بخش مهمی از شعر دینی است اما در این بخش باید سخنان معقول، منطقی و برخاسته از نگاه و سلیقه درست بهکار برده شود و از برداشتهای عامیانه و سطحی، و بیان مسائل جعلی و توهمی پرهیز شود.
حضرت آیتالله خامنهای، متصل کردن حوادث صدر اسلام با حوادث امروز را رسالتی مهم برای شعر و شاعران دینی خواندند و افزودند: پیغمبر اکرم و ائمه معصومین صلواتاللهعلیهم همگی اهل مبارزه شدید و مؤثر با ظلم، طاغوت، کفر، نفاق و فسق بودند و به همین علت نیز بهدست حاکمان جابر و جائر به شهادت رسیدند.
رهبر انقلاب اسلامی، پیروی واقعی از ائمه معصومین را در متابعت عملی از آن بزرگواران و استمرار مبارزه با کفر و نفاق دانستند و خاطرنشان کردند: مبارزه علیه کفر و نفاق جهانی در جمهوری اسلامی آسان و امکانپذیر است، در حالیکه در زیر سایه شوم برخی حکومتهای منطقه، کمترین اعلام برائت از امریکا نیز موجب عصبانیت و واکنش شدید آنها میشود.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: مبارزه با ظالمان منحصر به مبارزه با شمشیر نیست و امروز تبلیغات در دنیا حرف اول را میزند که میتوان با ابزار بیان و شعر با ظالمان مبارزه کرد و در سالهای اخیر نیز نمونههای بسیار خوب و امیدوارکنندهای در این خصوص تولید شده است.
آنجیلیا جولی به درخواست فرزند خوانده اش درباره کشور وی فیلم ساخت.
جولی گفت: دلم می خواست در این فیلم نه فقط بر جنگ که به عشق به خانواده و زیبایی این کشور تمرکز کنم و نیز این حقیقت که میخواستم زادگاه فرزندم را بشناسم.
وی افزود: میخواستم او را بهتر بشناسم و کشور او را بهتر بشناسم.
این بازیگر سینما از همراهی این فرزندش در ساخت فیلم سخن گفت و افزود: او کسی بود که از من خواست این فیلم را بسازم و آماده بود تا در این کار با من همراهی کند و در مراحل تولید با من حضور داشت.
در حالیکه تلویزیون ابرقهرمانی به حد بحرانی خود رسیده، اسپین آفی جدید از دنیای «اکس-مِن» که داستانش در یک بیمارستان روانی اتفاق میافتد، این ژانر را به سطحی حقیقتا حیرتانگیز و تازه جهش می دهد.
به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین، ابرقهرمانها همه جا هستند، اما در تلاقی پراجتماع این قهرمانان نقاب دار در سریال های مختلف تلویزیونی و کراس اوورهای مختلف از جمله اپیزود مشترک موزیکال اخیر سریال های «فلش» و «سوپرگِرل» و سریال «مشت آهنین» نت فلیکس که به زودی از راه میرسد، اسپین آف جدید «اکس-مِن» که «لژیون» نام دارد، کاملا متمایز است. با وجود اینکه این سریال با اقتباس از یکی از شخصیت های کوچک موجود در اساطیر گسترده انسان های جهش یافته مارول ساخته شده است، هیچ ارتباط واضحی با فرنچایز فیلم های سینمایی این کمپانی ندارد. در حقیقت، اگر به خاطر X مخفی پشت حرف O در لوگوی سریال نبود، به سختی میشد هیچ ارتباط خاصی بین این دو پیدا کرد.
این مسئله باعث می شود «لژیون» کمی آزادی مورد نیاز داشته باشد، البته وقتی که ما شخصیت اصلی داستان یعنی دیوید هالر را برای نخستین بار میبینیم، او به هیچ وجه آزادی ندارد. (نقش دیوید را دن استیونز بازی می کند، مردی که بعد از سه فصل نقش آفرینی در سریال «دانتون ابی» در نقش متیو کراولی یکی دو چیز درباره آداب و رسوم اجتماعی می داند). بعد از اینکه به هالر گفته می شود شیزوفرنی دارد، او را در بیمارستان روانی کلاک وُرکس بستری می کنند، تیمارستانی که در آن بیماران لباس های گرمکن های مدل قدیمی می پوشند.
موضع تاریخی دکتر روحانی در مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن خطاب به ترامپ:
دکتر روحانی گفت: به همه بدخواهان ملت شریف ایران اعلام میکنم که اینجا ایران بیشه (سرزمین) شیران است و هیچکس نمیتواند چشم بد به ایران داشته باشد.
جبار آذین منتقد و مدرس سینمای کشور در خصوص نبودن قهرمان درفیلم نامه ها گفت: قصه بدون قهرمان دیگر قصه نیست، شخصیت دراماتیک، یک قصه قهرمان است. اگر این قهرمان به درستی در یک اثر پرداخت نشود آن اثر فاقد جنبه های دراماتیک خواهد بود و مخاطب را جذب نمیکند.
وی ادامه داد: در واقعیت علی رغم وجود شخصیتهای واقعی قهرمان در جامعه ما، این قهرمانان در آثار سینمایی ما به تصویر در نمیآیند. اگر هم این کار انجام میشود به شکل ناقص و کارآمد عرضه شده است.
وی عنوان کرد: ایران اسلامی پر از قهرمان است، قهرمانانی که بستر خیزش آنها دوران انقلاب و دفاع مقدس است. هر کدام قصه و غصهای دارند و در راه اهداف و آرمانهای ملی، دینی و ارزشی شهید، جانباز یا آزاده شدهاند. نیاز است در عرصه هنر به ویژه سینما به این قهرمانان بپردازیم اما به دلیل غفلت مدیران سینما و کم کاری فیلم سازان همچنین اشباع بازار سینما از فیلمهای سطحی و تجاری و تغییر ذائقه مخاطب به سوی فیلمهایی که جایگاه فرهنگی مناسب ندارد، آثاری بر مبنای شخصیتهای قهرمانان در سینما ساخته نمیشود. این مجوزی نیست که بگوییم کوتاهی و کم کاری مدیران ما موجه است.
انسانِ گذشته با برگزاری آیین هایی سعی در جلب نظر و رضایت خدایان داشته و از دل همین آیین ها و تصورات، داستان های اسطوره ای شکل گرفته و ثبت شده است. از سوی دیگر زمانی که انسان به عصر خردباوری میرسد با وجود اعتقاد نسل به نسل، وجود خدایان و اساطیر را به مرز انکار میکشاند و خود را موجودی دارای توان مبارزه با قدرت های گاه ظالمانه خدایان متعدد میبیند و در همین نقطه است که قهرمانی انسانی متولد میشود. انسان داستان پرداز برای قدرتمند شدن این قهرمان یا او را از نسل خدایان (نیمه خدا) میپندارد و یا قدرتهایی فرازمینی را به وی نسبت میدهد و البته همواره بر جنبهی انسانی قدرتمند او تاکید دارد. انسانها با وجود گرایش پیشینیان خود به داستانها، اسطوره و تمایل به باور آنها با دخالت علم در دوراهی باور یا عدم باورپذیری قرار میگیرند و شاید به همین سبب این فیلمها دارای جذابیت بالایی هستند. اگرچه در این دوره نیز شاهد هستیم که گاهی علم از توضیح بعضی مسایل ماوراءالطبیعه باز میماند و اساطیر، قهرمانان و یا حتی جادو، همچنان جایی در میان مردم دارند، با این وجود گویی مردم دیگر حاضر به پذیرش سلطه نیروهای مافوق طبیعی نیستند و وجود آنها را نفی میکنند.
سینما برای نمایش مضامین کهن در قالب انگاره های نیرومند معاصر از الگوهای زمینی کمک میگیرد؛ خدایان را به شکلی زمینی و گاه حتی با لباسهای امروزی نشان میدهد. البته نکته جالب توجه این است که در فیلم هایی با مضامین اسطورهای خدایان، به خصوص خدایان یونانی، با پوشش مخصوص دوران کهن، با زره، شنل و غیره نشان داده میشوند و فرقی نمیکند که بروز این اسطوره در زمان گذشته یا در زمان معاصر باشد.
سینما برای نشان دادن ابهت خدایان و تمایز آنها از انسانها، دست به دامان استفاده از جلوه های ویژه بصری و همینطور دکورهای عظیم و با شکوه شده است؛ مانند شکوه سرزمین اَسگارد در فیلم ثور. همچنین سینما بر طبق عادت خود به نمادپردازی اهتمام میورزد که این نمادپردازی را در اشکال مختلف دکور و وسایل سرزمینهای اسطوره ای تا رنگهای لباسهای شخصیتها میتوان دید. به عنوان مثال، استفاده مبرم از رنگهای طلایی، سرخ و نقرهای که به نوعی رنگهای سلطنتی به شمار میروند، برای قهرمانان مثبت فیلم ثور و غالب فیلمهای اسطورهای و رنگهای سرد، تیره و اشکال تیز و خشن برای مردم و سرزمینهایی که قرار است نقشی منفی را به عهده داشته باشند.
سینما تاثیر اسطوره را بر زندگی انسان اجتناب ناپذیر عنوان میکند و سعی دارد اتفاقات اساطیری را با زندگی امروزی پیوند بزند؛ در این فیلم نحوه حضور شخصیت ثور در زمین برای محققین به عنوان نوعی اتفاق جوی قلمداد شد که این موضوع در ذهن مخاطب جستجوگر و خلاق باعث ایجاد جرقهای میشود: هر اتفاق جوی در پشت خود نوعی اسطوره به همراه دارد که شاید عقلانی و منطقی نباشد، اما از آنجا که انسان همواره به داستان پردازی تمایل دارد، سبب میشود که حتی برای لحظهای این باور در ذهن مخاطب پرورانده شود.
استفاده از ابزار به عنوان عامل برتری و نیز جادویی در اساطیر همواره حضوری پررنگ دارد. این ابزار خاص است که به اسطوره جدید «اسپایدرمن» اعتباری قهرمانانه میبخشد. در داستان ثور، ابزار، چکشی است که مانند بومرنگ عمل میکند و قدرت تخریبی بسیار بالایی دارد. در اساطیر، قهرمانان دارای چنین ابزاری بوده اند. چکشِ میولِنِر از آنجا که به قهرمان باز میگردد، نشانه ای برای قدرت تحلیل نرفتنی محسوب میشود.
از طرفی دیگر میتوان مشاهده کرد که پیشرفت تکنولوژی به فیلمسازان امکان میدهد تا بتوانند هرآنچه را در اساطیر مییابند، به راحتی ساخته و تصورات خود را روی پرده بیاورند. در واقع سینما بهترین رسانه برای به تصویر کشیدن مقولاتی است که قرنها و نسلها در تصور مردمان جا خوش کرده است.
در این نوشتار تلاش شد تا به علل زنده نگه داشتن اسطوره و تلاش برای بازنمایی آن به شکلی گسترده، پرداخته شود. همانگونه که گفته شد اساطیر میراثی از گذشتگان هستند و پرداختن به آنها و شناسایی و باز نمایی آنها به نحوی که مخاطب را جذب کند، در این زمان شاید فقط از عهده رسانه ای مانند سینما برآید.
درپایان اینگونه میتوان نتیجه گرفت که اسطوره های اروپایی و اسکاندیناوی به دلیل بیشتر شناخته شدن به عنوان منابع پایان ناپذیری مورد استفادهی نویسنگان و سازندگان فیلم ها قرار گرفت تا اساطیر تبدیل به منابعی سرگرم کننده شوند که انسانها را برای لختی از زندگی روزمره دور کنند و در دنیای پر پیچ و خم خود غرق کند. اسطوره میتواند در لایه ای از حسی خوشایند و قهرمانپرور انسانها را به مفاهیم والای انسانیت از قبیل امید، عشق، خانواده، وطن و صلح که روز به روز در حال کمرنگ و فراموش شدن است، نزدیک کند و یادآور شود که انسانها برای چه هدف والایی به دنیا آمده اند و تنها راه جلوگیری از نابودی بشر، زنده نگه داشتن مفاهیم انسانی است.
فیلم سینمایی مهاجر ابراهیم حاتمی کیا به جرئت می تواند به عنوان یکی از بهترین فیلمهای داستانی دفاع مقدس قلمداد شود. متاسفانه این فیلم در حال حاضر در بازار بسیار کمیاب است. در ادامه لینک دانلود این فیلم را مشاهده می فرمایید. برای تشویق شما به دیدن این فیلم همین کافیست که بگویم این فیلم جزو معدود فیلم هایی است که شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی آن را ستوده است…
خلاصه ای از داستان فیلم سینمایی مهاجر:
هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر که از روی زمین کنترل می شود جهت انجام عملیاتی شناسایی در پشت خطوط دشمن به کار گرفته می شوند. بدلیل برد محدود دستگاه کنترل، خلبانان در دو ایستگاه مقابل، رودرروی هم و در خطوط دشمن مستقر می شوند. خلبانی که به خطوط دشمن نفوذ کرده، در حالی که با دشمن درگیر می شود، با مهارت عملیات شناسایی را انجام می دهد و هواپیما را در هوا تحویل خلبان دوم می دهد. در حالی که خود در آخرین لحظات به شهادت می رسد.
با وجود اینکه با تحلیل های حسن عباسی همیشه مشکل داشته و دارم اما اینجا 20 نکته نقل شده از ایشون در نقد سریال لاست "گمشدگان" جالبه نگاه تحلیل اسطورهای به لاست داره
امروز یک ناتوی فرهنگی بوسیله سریال های تلویزیونی در حال شکل گیری است. امروز در ایران جوانان صرفاً به پای فیلم سینمایی نمینشینند، بلکه سریالهای بالای 40،50 قسمت میبینند. دانشجوی ما میآید میگوید سه شب غذا نخوردم، 86 قسمت سریال لاست (Lost) دیدم.
1- در سریال لاست که هم، گمشده معنا میدهد و هم گمشدهها، 47 نفر زنده می ماند؛ که به تمدن های مختلف از تمامی قاره ها تعلق دارند. آنجایی هم که سقوط میکنند در جزایر هاوایی است که عین بهشت است، یعنی تمام این فیلم که کارت پستال است. القای اینکه بهشتی که مدنظر بود، همین است. در این فیلم برای شما یک بهشت ترسیم می شود برای تمامی تمدن های انسانی
2- از تمدن اسلامی با یک میلیارد و 300 میلیون نفر یک نفر را آورده است. یک افسر شکنجهگر عراقی زمان صدام. اسم آن سعید جراح (Sayid Jarrahh) که یک هنرپیشه بسیار فاسد آمریکایی است. این هنرپیشه یک رگش هندی است، یک رگش غربی است، همانند سلمان رشدی؛ این در زندگی خانوادگیاش یکی از فاسدترین هنرپیشههای غرب است. یعنی بکگراندی که مخاطب از او دارد، این را انتقال میدهد به جامعه اسلامی. یعنی نمایندهی یک میلیارد و 300میلیون مسلمان، در آن جزیره جهانی این آدم است.
3- نماینده کل 2میلیارد نفر شرقی "چینیها، ژاپنیها، ویتنامیها، لائوسیها و کرهایها" یک زوج کرهای هستند.
4- برای تمدن آمریکای لاتین اسپانیولی زبان هستند یک زنی را در فیلم به نام آنالوسیا (Ana Lucia Cortezz) قراردادهاند که این زن در خود امریکا در ایالت کالیفرنیا پلیس بوده است.
5- برای تمدن آفریقایی 3، 4 سیاه پوست گذاشته، اما پنبه کار آنها را زده! یعنی اصلاً حل شدند در فرهنگ امریکایی. میماند بقیه که همه آنگلوساکسون (Anglo-Saxons)هستند.
6- از روسها یک نفر منفی که یک چشمش بسته است.
7- از فرانسویها یک زنی به عنوان نماد فرانسه ایفای نقش میکند.
8- بقیه دو قطب اصلی هستند؛ یهود که نماینده اصلی آن بنجامین (Benjamin Linus) است و بازیگر آن اصلاً یهودی است، از یهودیان اشکنازی که قیافهاش کاملاً یهودی است و اسمش هم یهودی است. این از یکی دستور میگیرد بنام جکوب (Jacob) که ما به آن یعقوب میگوییم. یک اسم یهودی است. یعنی پشت صحنه اداره جزیره جهانی، یهود است. بازیگران اصلی همه آنگلوساکسون هستند، همه انگلیسی تبار هستند. یعنی آمریکایی، کانادایی و استرالیایی.
9- جان لاک (John Locke) پدر لیبرالیسم است. نفر سوم این فیلم جان لاک است. تمام نکات اصلی کتابهای فلسفه لیبرالیسم را درآوردند و در دهان این آدم قرار دادند، درتمام این 86 قسمت. مثلاً جمله معروف دارد که میگوید "این تو نیستی که میتوانی به من بگویی که چکار نمیتوانم بکنم" ببینید جمله پیچیدگی دارد. این تو نیستی که به من بگویی چکار نمیتوانم بکنم. این را در این فیلم تا شماره 5 آن 5 بار تکرار میکند. یعنی شما از پای فیلم بلند میشوید بدون اینکه خودتان متوجه شوید دوره ایدئولوژی لیبرالیسم را گذراندید.
10- نقش اول فیلم یک آمریکایی است به نام "جک شفرد"(Jack Shephard)یعنی چوپان.مسیحیها معتقدند که هرکسی مسئولیت دارد، چوپان گله است. یعنی از اول صحنه که هواپیما سقوط کرده، چوپانی گله را شروع میکند. اسم پدرش "کریستین شفرد" است. کریسیتین (Christian) یعنی مسیحی. چوپان مسیحی. این انسانِ تراز لیبرالیسم است. انسان باکلاس لیبرالها. بلافاصله انسان منفی لیبرالها را معرفی می کند. یعنی ساویر (Sawyer). از داستان "تام ساویر" این عنوان را گرفته است. ساویر، انسان تراز پایین است.
خلاصه داستان فیلم :
مریم و رضا با سایر آدم ها تفاوت دارند .آیا این تفاوت را با معجزه عشق می توان حل کرد .. ؟
کارگردان: مازیار میری
نویسنده: حامد محمدی
بازیگران: شهاب حسینی، نگار جواهریا ، فرشته صدرعرفایی، سیامک احصائ ، محمدمهدی احدی سپهراد فرزامی، مهسا مهجور، هلیا کریمی ، الهام کردا
«حوض نقاشی» یک فیلم ملودرام است. ملودرام، در درجه اول با احساسات و عواطف تماشاگر سر و کار دارد. شاید بتوان گفت که یک ملودرام هر قدر این احساسات را به رقت بیشتری بکشد، هر قدر موجب شود که تماشاگر از فرصت تاریکی سالن سینما استفاده کند و بیشتر چشم هایش را خیس اشک کند، ملودرام بهتری است. اما این، شاید اولین و پایه ای ترین ویژگی ملودرام باشد.
شفقنا رسانه- زندگی مرحوم آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی زندگی پرتلاطمی بود و مملو از اتفاقاتی که هر کدام حائز ارزشهای خبری زیادی بودند. اتفاقات تلخ و شیرین زندگی هاشمی فراز و نشیبهای تاریخ معاصر هم بودند. اتفاقات پیش از ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ گرچه «ارزش خبری» داشتند، اما هاشمی از نظر رژیم حاکم، خرابکار و دشمن امنیت ملی بود. اما در پنجمین روز ورود امام، اتفاق مهمی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد و آن انتخاب دکتر مهدی بارزگان عضو نهضت آزادی به عنوان رئیس دولت انقلابی بود. انتصابی که افتخار قرائت حکم آن به هاشمی رفسنجانی رسید و این نخستین بار که علی اکبر ۴۴ ساله نامش بر صفحات مطبوعات نقش بست. آنچه در پی می آید «برخورد»، «شگفتی»، «تازگی»، «مجاورت»، «تاثیر» و «شهرت» است که بر مطبوعات معاصر نقش بست و راوی مقطعی از زندگی حافظهی تاریخی انقلاب شد.
در زمانهای قدیم شهری بود افسانهای به نام گوهران. دلیل این نامگذاری این بود که شیرزاد، پهلوان نامدار، پس از شکست دادن دیو سفید، سنگی اسرارآمیز به نام «گوهران» را از دیوها پسمیگیرد و با خود به شهر میآورد. این سنگ برای آدمیان نیرو، سعادت و خوشبختی به ارمغان میآورد و از آن پس، سنگ جادوئی در تالار مخصوصی در قصر حاکم محافظت میشود که کلید آن همیشه بر گردن حاکم شهر آویخته است.
مردم این سرزمین تصور مینمودند که دیگر دیوی وجود ندارد، اما غافل از اینکه دیوها در تلاشند که به هر شکل ممکن سنگ گوهران را به چنگ آورند و با نیروی جادوئی آن، قدرت سابق خود را بدست آورده و با ضعیف شدن آدمیان بر آنان چیره گردند.
«آریو»، قهرمان اصلی داستان، پسر بچۀ بازیگوش، باهوش و کنجکاوی است که همراه مادر و تنها خواهر خود «کمندگیس» در این شهر زندگی میکند. او در کارگاه دیگساز معروف شهر، «کچلدیگی»، به شاگردی مشغول است. کچلدیگی آدمی بدجنس و مالدوست است که بخاطر طمعِ خود، پنهانی با دیوها ارتباط برقرار کرده و در ازای گرفتن سکههای طلا برای آنها دیگهای پرنده میسازد. آریو به راز کچلدیگی پیمیبرد و قصد دارد وجود دیوها را به حاکم و مردم شهر اطلاع دهد، اما هیچکس حرفهایش را باور نمیکند.
سیمرغ روایتگر شجاعت و جانفشانی سرفرازان هوانیروز و مردمانی غیور و باایمان است که برای دفاع از سرزمین ایران تلاش کردهاند. شهیدان نامآوری چون علیاکبر شیرودی و احمد کشوری که با نثار خونشان، خاک میهن را آباد ساختهاند.
کارگردان: حسین قاسمی جامی