اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه» ثبت شده است

امسال در جشنواره فیلم عمار مستند"قهرمانان صحرا" درباره شخصیت های سریال روزی روزگای را داشتیم که در نوع خود قابل تقدیر بود. اقدامی شایسته برای زنده کردن قهرمان سازی های موفق سینما و تلویزیون ایران، موسسه سینمایی اسطوره سازان این اقدام  شایسته را ارج می نهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۴:۴۹

واقعیت این است که بسیاری از فیلمها ظرفیت و کشش 90 دقیقه داستانگویی را ندارند چون اصلا داستان چندانی برای تعریفکردن ندارند. بیدلیل یکسری سکانس بههم کات خورده است که اگر یکی از آنها هم از فیلم حذف بشود هیچ ضربهای به فیلم وارد نمیشود. در آنها روابط علت و معلولی تعریف نشده است و بدون اینکه روندی منطقی را طی کند به پایان میرسد.

سالهاست که انگار داستانگویی برای کارگردانان در اولویت نیست و به ندرت شاهد پردازش صحیح و متناسبی از داستانی جذاب و تماشایی هستیم. همین ضعف در درام پردازی این سوال را مطرح میکند که آیا فیلمسازان دغدغههای مهمتری جز داستانگویی در فیلمشان را دارند یا فیلمنامهنویسان توانایی داستان تعریف کردن ندارند یا قوانین موجود، سینمای ایران را به سمت سینمایی بدون قصه پیش برده است؟

تغییر جذابیتهای قصهگویی

امیر عبدی، فیلمنامهنویس با تاکید بر اینکه هر فیلم از درامی هر چند اندک بهره دارد، به جامجم میگوید: اساسا لفظ «ضد قصه» از نظر من مردود است. از این جهت که هیچ فیلم یا سناریویی نیست که قصه نداشته باشد. فیلم هر چقدر هم بدون اکت و روایتی ویژه باشد قصهای دارد. بنابراین قصه در داستان هست، اما این جذابیتهای قصهنویسی است که بر اثر مرور زمان تغییر میکند. به عنوان مثال قصه «دن کیشوت» در زمان خودش خیلی زیباست و تا برههای از تاریخ هم جذابیت اش را حفظ میکند اما الان اگر عین همان قصه را بخواهید روایت کنید شما را درگیر نمیکند.

فیلمنامهنویس «لاک قرمز» میافزاید: قوانین و قراردادهای موجود بر سر راه فیلمنامهنویسان قطعا دست آنها را در روایت داستان موردنظرشان میبندد، اما این نکته را هم باید در نظر داشت که سلیقه مردم تغییر میکند. رفتارهای اجتماعی، بایدها و نبایدها، ذائقه سنین مختلف و... تغییر میکند، اما ما (و بیشتر نسل قدیمی سینما) اصرار داریم که همچنان به فرمت سالهای قبل برگردیم و از گام برداشتن در مسیری دیگر ترس داریم.

سینمای اجتماعی، نیازمند قصه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۸

بهروز افخمی نویسنده و کارگردان تاکید کرد اصلی ترین شیوه زنده نگه داشتن یک اثر فن قصه‌گویی است.
به گزارش خبرگزاری مهر، بهروز افخمی در کارگاه فیلمنامه که با نام «شهید مرتضی حسین پور» در حاشیه هشتمین جشنواره عمار برگزار شد، تسلط بر فن قصه‌گویی را از اصلی‌ترین شیوه‌های زنده ماندن اثر ذکر کرد و گفت: هارون الرشید چون نمی توانست بیشتر از چهار زن داشته باشد، هر شب یکی از زن هایش را می کشت اما شهرزاد تنها زنی بود که با قصه گویی برای خلیفه هر شب قصه را در نقطه‌ای حساس تمام می‌کرد، به طوری که خلیفه که خواب آلود شده بود نه می توانست از دنبال کردن داستان منصرف شود و نه می توانست ادامه آن را حدس بزند به همین دلیل شهرزاد را زنده نگه می‌داشت تا ادامه قصه را فردا شب برای او تعریف کند و این گونه توانست هزار و یک شب از خلیفه مهلت بگیرد.

فن زنده ماندن قصه را بیاموزید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۶ ، ۱۱:۰۴

در میان ۲۶ انیمیشن بلندی که برای حضور در نودمین دوره جوایز سینمایی اسکار به آکادمی ارسال شدند نام انیمیشن «اسب‌های پنجره‌ای: مکاشفه رزی مینگ در اشعار فارسی» به کارگرانی و تهیه‌کنندگی «آنماری فلمینگ» محصول کشور کانادا نیز دیده می‌شود.

داستان این انیمیشن درباره‌ی دختر شاعر و دورگه‌ای به نام «رزی مینگ» است که به همراه مادر چینی و پدر ایرانی‌اش در کانادا زندگی می‌کند. وی پس از انتشار کتاب شعرش، به یک جشنواره‌ی ادبی در ایران و شهر شیراز دعوت می‌شود و در سفرش به سرزمین پدری‌ حقایقی تازه و پنهان شده درباره‌ی گذشته‌اش کشف می‌کند.

این انیمیشن که در جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک در بخش بهترین انیمیشن بلند نیز نامزده شده است، بر اساس رمانی مصور با همین نام نوشته «فیلمینگ» و با مشارکت مالی ۷۳۰ نفر از ۲۸ کشور جهان ساخته شده و تاکنون در چندین جشنواره به روی پرده رفته و در جشنواره‌های ونکوور و تورنتو در کشور کانادا نیز موفق به کسب جوایزی شده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۶:۳۵

به نمایش در آمدن فیلم کیانوش عیاری پس از 13سال

با توجه به زلزله های بسیاری که در یک ماه گذشته در کشورمان به وجود آمده است، مسئولان گروه هنر و تجربه تصمیم گرفتند تا فیلم “بیدار شو آرزو” که ساخته کیانوش عیاری است را بعد از گذشت سیزده سال به نمایش بگذارند. این فیلم سینمایی مربوط به زلزله وحشتناک شهر بم و اتفاقاتی که بعد از آن رخ داده است می باشد.

فیلم سینمایی “بیدار شو آرزو” که به خاطر زلزله بم در سال1383 ساخته شد فرصت اکران را تا به امروز نداشته است و بر اساس برنامه ریزی هایی که انجام شده است با همکاری بنیاد سینمایی فارابی از شنبه مورخ 25آذرماه در سینماهای هنر و تجربه به نمایش گذاشته می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۳۱

درباره کتاب :
شاهزاده با سری افتاده برای دقیقه‌ای ساکت ماند. بعد از آن همه نقشه کشیدن، تمرین، مقاومت و عهد جسورانه‌ای که با خودش بسته بود، شکست خورده بود! آن کلمه را به یک طعمه گفته بود! حتی احتمال تقلب را حدس زده بود، ولی دست‌آخر مالدور فریبش داده بود. نابودش کرده بود، درست مثل بقیه‌ی دشمنانش. امید و ایمانی برای شاهزاده باقی نمانده بود. شاید باید تسلیم سرنوشت می‌شد. نمی‌دانست چقدر می‌توانست در آن فضای وصف‌ناپذیر دوام بیاورد بی‌آنکه عقلش را از دست بدهد.
شاهزاده سرش را بالا برد: «من هرگز بهت خدمت نخواهم کرد. تو من رو شکست دادی، ولی هیچوقت مالک من نمی‌شی.» این سخنان را به آنهایی که جانشان را به خاطرش از دست داده بودند، مدیون بود. این سخنان را به خودش مدیون بود. نابود شدن یک چیز بود، تسلیم شدن چیز دیگر، و بدین ترتیب دست‌کم تسلیم نشده بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۱۴:۴۷

عبدالرحمن 13 سال بیشتر نداشت، اما با همین سن کمش نیروی داعش شده بود.

چند روزی بود که توسط رزمندگان فاطمیون اسیر شده بود. در این چند روز، چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند. کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند.بچه ها زبان او را نمی‌دانستند، ولی با توجه به سن کمش با او مهربان تر از باقی اسرا بودند.

محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت فاطمیون دید، باعث شد تصمیم بگیرد با داعش بجنگد، داعشی که با دروغ دوستانش را کافر و بی نماز به او معرفی کرده بود.

شب تقاضای آب کرد و گفت می‌خواهم غسل شهادت کنم. صبح روز اربعین مانند دیگران نماز صبح خواند و همراه بچه‌ها به عملیات رفت.

می‌گفتند پرچم فاطمیون را به دوش گرفته بود و یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشت. عبدالرحمن که دیگر از بچه ها خواسته بود علی اصغر صدایش کنند، در روز اربعین شربت شهادت را نوشید و به آرزویش رسید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۱۴:۲۳

قصه ها و افسانه هایی که قدیم ها بزرگ ترها برای مان تعریف می کردند را یادتان هست؟ همان داستان های شیرینی که ما را به خواب می برد و دنیایی از رویاهای کودکانه را پیش روی مان تصویر می کرد. دنیای شیرینی که حالا جایش در زندگی کودکان امروزی بسیار خالی ست.

خیلی از ما آن قصه های شیرین را به یاد داریم و بعضی هامان فراموش شان کرده ایم. حالا سام سرویس مسابقه ای ترتیب داده و از شما می خواهد دست به قلم شوید و این داستان ها را بنویسید و در مسابقه ی "تار و پود خاک" شرکت کنید.
شیوه ی شرکت در مسابقه هم به این صورت است که شما باید افسانه های کهن ایرانی که معمولا از زبان سال خورده های اطراف تان شنیده اید یا می شنوید را با قلم خودتان بنویسید و ضمن شرکت در یک مسابقه ی خوب، کمک کنید تا این داستان های دل نشین با کمک سام سرویس و با نام خود شما، آرشیو و در صورت امکان چاپ شود.

هدف اصلی سام سرویس از این مسابقه ثبت و جمع آوری افسانه هایی است که بارها از زبان افراد کهن سال و باتجربه ی اطراف مان  شنیده ایم ولی شاید هیچ وقت کسی به فکر ثبت و ضبط شان نیفتاده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۱۳:۴۰

داستان یک معجزه زیر آوارهای زلزله

 ١٦ساعت گذشته بود. هنوز نتوانسته بود همسرش را پیدا کند. فریادزنان، اسم همسرش را صدا می‌زد. اجازه نمی‌داد کسی بولدوزر را روشن کند. امید داشت به زنده‌بودن همسرش؛ با صدای بلند می‌گفت: «فرانک باردار است، باید نجاتش بدهیم.»
به گزارش شهروند، نیروهای هلال‌احمر و ارتش همگی با هم بسیج شده بودند تا شاید بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند. کم‌کم امیدها ناامید شد. هیچ‌کس هیچ صدایی از میان آوار نمی‌شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است.
مگر می‌شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت؛ بنابراین عملیات آواربرداری با روشن‌شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست‌بردار نبود. باز هم در میان خاک‌ها به دنبال همسرش می‌گشت.
چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک‌ها شنیده شد. مرد جوان فریاد زد «زنده است.» نیروهای امدادی به سمت صدا رفتند. مرد جوان با اشک اسم همسرش را صدا می‌زد و حالا دیگر فریادهایش پاسخ داشت. همسرش هم او را صدا می‌زد.
درنهایت فرانک ٢٤ساله زیر خروارها خاک پیدا شد. او را بیرون آوردند و به بیمارستان منتقل کردند. معجزه اصلی این‌جا بود که این زن بعد از ١٦ساعت هم خودش و هم فرزندش سالم بودند.
 ١٦ ساعت وحشتناک 
فرانک صحیح و سالم در کنار شوهرش نشسته است. او هم مرتب خداراشکر می‌کند. باورش نمی‌شود که زنده مانده است. هرکس او را ببیند، باور نمی‌کند که چندین ساعت زیر آوار بوده و خروار خاک رویش ریخته است. فرانک هم از ١٦ساعت ترس و دلهره‌اش در زیر خاک می‌گوید: 
چی شد که زیر آوار جا ماندی؟
وقتی زلزله آمد، من داخل خانه نشسته بودم و تلویزیون نگاه می‌کردم. مادرشوهر و خواهرشوهرم به میهمانی رفته بودند. خانه عمویم بودند. شوهرم هم پیش از یکی از دوستانش در پارک رفته بود تا کاری انجام دهد. پدرشوهرم هم داخل حیاط بود. ناگهان خانه لرزید. پدرشوهرم توانست فرار کند، ولی من تا آمدم فرار کنم، ناگهان خانه ترک برداشت. کنار چارچوب در رفتم. می‌خواستم بروم بیرون که ناگهان پاره آجری به سرم خورد و روی زمین افتادم. دیگر خانه خراب شده بود و راه فراری نبود. گیر افتادم در میان خاک‌ها و سنگ‌ها. 
 به هوش بودی؟
تمام مدتی که آن زیر بودم، به هوش بودم. همه صداها را می‌شنیدم، حتی صدای شوهرم را هم می‌شنیدم که مرتب فریاد می‌زد و اسمم را صدا می‌کرد. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۴

به گزارش جام جم آنلاین از روابط عمومی شبکه یک، این مستند به کارگردانی عباس مرادیان، درباره یک اردوی جهادی – خدماتی- پزشکی تعدادی از دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی سراسر کشور به مناطق محروم حاشیه نشین مشهد مقدس است که در آن این دانشجویان به همراه پزشکان متخصص به محرومین این مناطق خدمات بهداشتی، پزشکی، دندانپزشکی و دامپزشکی عرضه می کنند.
در این مستند همچنین ضمن مرور تاریخچه خدمات پزشکی در مناطق محروم که توسط سردار شهید شوشتری برای اولین بار انجام شد، فعالیت بیمارستان های صحرایی و پرتابل جهادی که تاکنون در مناطق محروم کشور ایجاد شده است را به تصویر می کشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۵:۵۹

خاطره ای از علی میری، تصویرگر و دیجیتال پینتر
در یکی از سفرهایی که توفیق هم رکابی با زوار پیاده امام حسین (علیه‌السلام) را داشتم، بعد از یک روز پیاده روی، برای خواب شب داخل یکی از موکبها شدم که برای زوار تشک و پتو پهن کرده بود. بعد از مدت کوتاهی چند کودک قد و نیم قد عراقی پر شر و شور هم آمدند و به نظر نمی‌آمد که به این زودیها قصد خواب داشته باشند!
من هم که از ارتباط با بچه‌ها لذت میبرم فرصت را غنیمت شمرده و وارد دنیایشان شدم!
من عربی بلد نبودم و آنها فارسی یا انگلیسی! لذا بسته کاغذ a4 سفید و قلمم را از کوله درآوردم و شروع کردم به ارتباط تصویری. مدتی به این گذشت که برخی اشیاء یا حیوانات و... را ترسیم کنم و آنها که از نقاشی من خوششون اومده بود، با اشتیاق نام عربی آن را با شور زیادی اعلام کنند!
دوستی اهوازی وارد موکب شد و با ما به فارسی و با بقیه به عربی سلام و احوال پرسی کرد. از پانتومیم و ادابازی نجات پیدا کردم!
از ایشان خواستم از بچه‌ها سوال کند که هرچه دوست دارن برایشان نقاشی کنم و یادگاری به آنها بدهم. پسر بچه حدود ۷ یا ۸ ساله که بزرگترینشان بود و تقریبا حکم ریاست بچه‌ها را داشت با شنیدن این حرف چشمایش در فضای نسبتا تاریک موکب برقی زد و گفت «هر چی؟» (با ترجمه متقابل) گفتم: «هرچی که دوست داری». حقیقتش با توجه به تجربیاتم با پسربچه‌ها، توی ذهنم چیزهایی مثل مرد عنکبوتی و  مرد آهنی و امثال اینها دور میزد.. که دیدم پسر با یک مکث کوتاه و نگاهی خیس در جوابم گفت: «بین الحرمین» 
موهای تنم سیخ شده بود... در تمام مدتی که بین الحرمین را برایش نقاشی میکردم صورتش را تا میتوانست به کاغذ نزدیک کرده بود و با وجدی وصف نشدنی نگاه میکرد و اشک میریخت.
لحظه عجیبی بود... تجربه چنین چیزی نداشتم و بالاتر از درک من بود.
نقاشی را تمام کردم و به او دادم... خیره شده بود و در حالی که لبش میخندید ولی چشمهایش گریه میکرد، بارها و بارها آن را بوسید.
صاحب موکب آمد و چیزی گفت و تنها نور کم سوی موکب را خاموش کرد و گویا همه را دعوت به خواب کرد.
تا موقعی که بیدار بودم، در تاریکی شاهد بودم که پسر بچه، مرتباً کاغذ را از زیر بالشش برمیداشت، نگاه میکرد، میبوسید و دوباره زیر بالشش میگذاشت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۶ ، ۱۹:۳۰

افسانه بایگان در یک گفتگوی تلویزیونی از تاثیر سخنان امام خمینی(ره) بر زندگی هنری‌اش سخن گفت. بایگان شب گذشته مهمان برنامه تلویزیونی «چهل چراغ» بود و در بخشی از صحبت‌های خود از تاثیر سخنان امام خمینی(ره) بر زندگی هنری‌اش سخن گفت.

بایگان بیان کرد: «من در 19 سالگی در سریال عرفانی مذهبی «سربداران» بازی کردم، اما وقتی کار آماده شد و مسئولان دیدند، گفتند چنین شخصیتی با این پوشش، قابل پخش نیست. اما چند روز بعد حضرت امام خمینی (ره) سریال را دیدند و گفتند اگر قرار باشد شخصیت «ترکان بانو» شبیه فاطمه (س) باشد، دیگر تضاد رفتارهای آن‌ها مشخص نمی‌شود. کار هم در نهایت به همان شکل پخش شد. ایشان زندگی هنری من را رقم زدند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۱

بعد از انقلاب بود که به عنوان شهردار انتخاب شده بود. مکانات شهداری کم بود.

شب شده بود و باران شروع به باریدن کرد ، آقا مهدی لباسش را پوشید و بیل به دست از خانه بیرون رفت تا راه آب هایی که خراب شده ، شخصا درست کند. به او گفتند آقا الآن شب است و بهتر است به خانه بروید لطفا فردا صبح دستور بدهید تا سایرین این کار را انجام دهند ، شما شهردار این شهر هستید این کارها در شان شما نیست !!

آقا مهدی گفت چون امکانات ما کم است نمی توانیم هر تصمیمی را بگیریم و فعلا همین کار از دستم بر می آید و همچنین فردا دیگر نیازی به این کار من نیست چون الآن باران می آید ، و حالا نیاز به کمک است و این مسئولیت و وظیفه من است که به امور شهر و مردم رسیدگی کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۶ ، ۱۷:۲۹

سال ۹۵ تمام شد اما کارنامه بازار نشر ایران نشان داد که همچنان کالایی فرهنگی مانند کتاب، جایگاه ویژه ای در سبد اقتصادی خانوار ایرانی ندارد. سرانه مطالعه ایرانیان با وجود ۵ میلیون دانشجو و ده ها میلیون دانش آموخته در ۴۴ دهه  اخیر، همچنان یکی از تاسف آورر ترین آمارهای بین المللی کشور را به خود اختصاص می دهد.

اگر روزگاری انتشار کتابی با ۲ هزار نسخه تیراژ در مقابل جمعیت هفتاد و اندی میلیونی ایران تعجب آور بود، اکنون بسیاری از ناشران به دلیل گرانی هزینه های انتشار کتاب و استقبال کم مردم از بازار نشر، شمارگان برخی از کتابها را به ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه کاهش داده اند. این بدان معناست که کتابی هر چند ارزشمند و خواندنی، به ازای هر ۱۶ هزار نفر تنها در یک نسخه منتشر می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۱۶:۳۶

کودک اسرائیلی: بابام بهم گفت فلسطینی ها، حیواناتی قاتل و وحشی هستن؟

کودک فلسطینی: بابای من بهم چیزی نگفت چون بابای تو اونو کشت!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۶ ، ۱۶:۱۹

امتحان پایانى درس فلسفه بود. استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! سؤال این بود:شما چگونه مى‌توانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟

تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ‌هاى خود را در برگه امتحانى‌شان بنویسند، به غیر از یک دانشجوى تنبل که تنها 10 ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد!
چند روز بعد که استاد نمره‌هاى دانشجویان را اعلام کرد،آن دانشجوى تنبل بالاترین نمره کلاس را گرفته بود!!
او در جواب فقط نوشته بود:«
کدام صندلى؟!»

🍀 نتیجه:مسائل ساده را پیچیده نکنید!

گابریل گارسیا مارکز

................

گفتی است هالیوود در اکثر فیلم های تاریخی و قهرمان پروی خود از فناوری انکار و نفی به قدرت رسانه ای و تبلیغاتی استفاده می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۶:۱۸

زنی زیبا و نازا پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را نازا خلق کردم. زن میگویدخدا رحیم است و میرود. 
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید نازا است. 
زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود. 
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند. با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد اوکه نازا خلق شده بود؟! 
وحی میرسد: هر بار گفتم عقیم است، او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۴:۳۴

بازیگر ترکیه‌ای حضور در فیلم سینمایی «جن زیبا» و ایفای نقش یک زن ایرانی را در این کار تجربه‌ای متفاوت دانست.
سخنان جالب بازیگر ترکیه‌ای از تجربه چادر سرکردن!
به گزارش سینماخبر :  نورگل یشیل‌چای در این فیلم نقش زنی را باز می‌کند که بعد از یک حادثه توانایی صحبت کردن را از دست می‌دهد. او که از دو هفته قبل در ایران به سرمی‌برد جزئیاتی را درباره نقش دلارام در فیلم «جن زیبا» بیان کرد.

 او با اشاره به اینکه حضور در این نقش برای او تجربه‌ای تازه بوده است، گفت: «عادت به سرکردن چادر برایم سخت بود، اما به نسبت روزهای نخستین الان خیلی بهتر هستم در این زمینه. در اینجا همکارانم به من می‌گویند چادر خیلی به من می‌آید. خودم هم حس می‌کنم چادر به من می‌آید و زیبایی اسرار آمیزی می‌دهد، زیبایی اسرارآمیز سینمای ایران همین نیست؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۰:۰۸

سریال شب دهم / ۱۳۸۰ / حسن فتحی

بعد از «روایت عشق» سریال «شب دهم» تقریبا اولین سریال بلند و موفقی است که در گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما درباره واقعه عاشورا ساخته شد و در قالب اجرای تعزیه مستقیما به روایت وقایع آن سال ها پرداخت . در «شب دهم» حیدر خوش مرام (با بازی درخشان حسین یاری) از لوطی های یکی از محلات تهران قدیم، دل باخته یکی از شاهزاده های قجری (با هنرمندی کتایون ریاحی) می شود. دختر، شرط ازدواج را اجرای ده شب تعزیه در زمانی که از سوی رضاخان اجرای مراسم مذهبی ممنوع بود، قرار داده بود و حیدر به اتفاق دوستانش، جهت اجرای این خواسته همت می گمارد و…

شب دهم سریالی مناسبتی(ویژه محرم) خوش ساخت و پرداخت شب دهم روایتی است از سیر گذر از عشق زمینی به عشق آسمانی حیدر خوش مرام از لوطی های یکی از محلات قدیم تهران که در پی یک شکست،لاعلاج و طبق شرط مجبور به سرقت از یکی از خانواده های قجر میشود. توطئه و عشقی جانسوز در انتظار دلدادۀ قصۀ ماست.
بازیگران: حسین یاری، کتایون ریاحی، رویا تیموریان، ثریا قاسمی، محمود پاک نیت و...
نویسنده و کارگردان:حسن فتحی

موسیقی: فردین خلعتبری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۱

دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت:چند می‌خری؟
گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه‌ فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه ‌فروشی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۰:۳۰