جامعه شناسان یکی از مهم ترین مشخصه های اقوام ابتدایی را اسطوره پردازی و اسطوره سازی آنان می دانند. به ویژه در جامعه شناسی دین، معتقدند بشرِ کم اطلاع نسبت به مناسبات علمی جهان طبیعت، رخ داد پدیده های هولناک و عظیم طبیعی را به خدایگان متکثر، در قالب اسطوره و Myth، نسبت می دادند. در جوامع ابتدایی، اسطوره را تنها منبع الهام واقعیت و نشان دهنده ی حقیقت مطلق می دانستند. البته به اعتقاد ایشان، بشر پس از گذر از عصر میتولوژی و چند خدایی، به عصر تک خدایی می رسد و در ادامه، به اعصار دیگر. طبق این نظر، اسطوره بازتولید باورهای مردم است و در هاله ای از تقدس پرستیده می شود. البته مبتنی بر آموزه های وحیانی اسلام آغاز تاریخ انسانیت با حضرت آدم(ع) به عنوان نبی الهی و منادی توحید بوده و در ادامه همیشه اصحاب حق و اهل توحید مسیر مستقیمی را تشکیل داده اند. اما این که در پارادایم کفر و شرک، برایند باورهای شرک آلود در قالب اسطوره نمایان می شود، قابل انکار نیست.
فارغ از این منظر اما، کسانی چون رولان بارت و دیگران در بین همین جماعت جامعه شناس، معتقدند اسطوره صرفا به چند هزار سال پیش محدود نبوده و در فرایندی تاریخی در اشکال امروزی بازتولید شده و در جامعه حضور دارد. به هر حال، مردم امروز نیز باورهایی دارند که در پارادایم شرک، در قالب همین اسطوره ها بازنمایی می شوند. با این تفاوت که به نظر برخی از متفکرین مانند میرچیا الیاده، این اسطوره ها شکلی مدرن به خود گرفته و علاوه بر بازنمایی در قالب اشکال پیشینی مانند انسان ها و اشیاء، به پدیده های نرم تری چون ایدئولوژی های مختلف نیز تبدیل شده اند؛ مانند اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم، فمینیسم، ناسیونالیسم و … طبق این نظر، ایئولوژی به مثابه اسطوره است.