معرفی فیلم Stalker (استاکر)
فیلم Stalker استاکر، محصول سال ۱۹۷۹، درامی معناگرا، فلسفی و روانشناختی ساختهی کارگردان برجسته و مطرح روس، آندری تارکوفسکی Andrei Tarkovsky است که با فیلم هایش، سینمای معناگرا را وسعت بخشید. فیلم Stalker در واقع برداشتی آزاد از رمان گردش کنار جاده، نوشته ی برادران استروگاتسکی است. عنوان فیلم به روسی به معنای راهنما است.
در یک کشور کوچک و بدون نام بخشی به نام منطقه وجود دارد. منطقه، محل زندگی افراد بیگانه است و از قوانین فیزیک پیروی نمیکند. در منطقه جایی به نام اتاق وجود دارد و اعتقاد بر این است که در اتاق عمیقترین آرزوها برآورده میشوند. دولت ورود به منطقه را ممنوع اعلام کرده و آن را محصور کرده است.
ما در این فیلم یک گروه متشکل از یک نویسنده که میخواهد از این تجربه به عنوان الهام برای نوشتههای خود استفاده کند، یک استاد که میخواهد در منطقه برای اهداف علمی تحقیق کند و راهنمای آنها، استالکر، مردی که منطقه برای او همه چیز است را دنبال میکنیم. آنها در مسیر خود در منطقه، شخصیت واقعی خود را نشان میدهند و درباره جهانبینی خود صحبت میکنند.
این فیلم موضوعات مختلفی را بررسی میکند، از جمله جایگاه هنر، علم و ایمان در زندگی، رویاها و واقعیت و اینکه هدف زندگی چه میتواند باشد. این فیلم یکی از متفاوتترین و بهترین فیلم های روسی زبان است.
این فیلم شخصیترین فیلم تارکوفسکی است که میتواند عنوان برترین فیلم سینمایی روسی را بگیرد. با تماشای این فیلم آنچه او را به بزرگترین فیلمساز روسی در تمام دوران تبدیل میکند، درک میشود. این فیلم که افکار نهایی و بدون وقفه یک شاعر در حال مرگ است، یکی از خیرهکنندهترین شاهکارهای سینمای روسیه است.
- سال تولید: 1979
- کارگردان: آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky)
- بازیگران: الکسندر کایدانوفسکی، آناتولی سولونیتسین، آلیسا فرایندلیش و نیکولای گرینکو
- امتیاز IMDb: نمره 8.1
- امتیاز راتن تومیتوز: 100%
- ژانر: درام، علمی-تخیلی
قبلا اشاره شد که استاکر به زبان روسی به معنای راه بلد و یا ردیاب است، استاکر در واقع در اینجا کاراکتری است که مردم عادی را برای بازدید از منطقهی ممنوعه به آنجا میبرد. منطقهای که وعده گاه کسانی است که دست از همه امیدی شسته اند و اگر از آنجا سالم بیرون بیایند، بزرگترین و نهانی ترین آرزویشان برآورده میشود.
در همین ابتدای کار میتوان گفت، نام فیلم Stalker در واقع عجیب، غیرمعمول و اندکی دست نیافتنی است. پس استاکر را میتوان اینجا و در جهان تارکوفسکی، سالک یا ره یاب یا راهنما دانست.
و اما مسافران استاکر در این سفر یک نویسنده و یک فیزیکدان هستند که در پی شناخت منطقه و در نهایت رسیدن به آرزویشان میباشند ، پس به ایـن سـفر خطرناک تن میدهند. تا اینجای کار، در بررسی فیلم Stalker باید گفت استاکر رهرو و عنصر راهنماست و مسافرانش را در این سفر هدایت میکند.
تارکوفسکی با نام بردن از منطقه ممنوع، در اولین سکانسهای فیلم Stalker دقیقا بیننده را آگاه میسازد که باید در انتظار چیزهای شگفتانگیز زیادی بـاشد، و قـدم گذاشتن به منطقهای که ممنوع است، خود آغازگر و پیش برندهی تمام این ماجراست. تارکوفسکی از همین ابتدا، به نوعی پیشداوری کاذب را در تماشاگر بوجود میآورد و تعلیقی کاذب را نیز در تمامی فیلم میگنجاند.
تارکوفسکی نشانههای تصویری و شنیداری و دلالت ها را در فیلم Stalker از همان ابتدا به مخاطب ارائه میدهد مثل: منطقه ممنوع، سفر، حرکت، صـدای قطار، مسافران، همسر و دختر استاکر و… . و جهان فیلم را با این نشانه ها و دلالت ها معنا میبخشد.
درونمایهی فیلم Stalker را میتوان جـهان خـاص تمام آثار آندری تارکوفسکی دانست: عرفان، شناخت و معرفت، ایمان، سلوک، رنـج و غم و زیـبایی. تارکوفسکی در فیلم استاکر بیننده را تقریبا سه ساعت به همراه سه شخصیت اصلی در فضایی انتزاعی و خلوت، با ریتمی کند و آرام به سفر میبرد تا به شناخت برساند شان.
در واقع استاکر آنان که خواهان دانستن هستند را به دنیای خود میبرد و با آنها گفت و گو میکند و در نهایت، ترس آنها از شناخت خودشان را نشان میدهد. این شناخت و در واقع دیدگاه معرفت شناسی تارکوفسکی در تمام آثارش دیده میشود.
از مفاهیم اثر گذاری دیگری که در واقع امضای تارکوفسکی بر آثارش است و در فیلم استاکر هم دیده میشود، و در نقد فیلم Stalker موثر است، بحران معنوی جهان معاصر است. در فیلم استاکر نمایی از چهره استاکر که در کنار نهری دراز کشیده است استارت میخورد و بعد دوربین از روی محتویات داخل آب میگذرد، محتویاتی مثل سکه، شمایل مقدس، هفت تیر و… .
شاید بتوان این نما را دنیا معنوی دانست که دور تا دور آن را ماده، در برگرفته است، جهانی که ایمان به معجزه در آن از بین رفته است. و دست استاکر که باز میشود گویی در انتظار معجزهای است که باید رخ بدهد.
کاراکترهایی که آندری تارکوفسکی در تمام فیلم هایش خلق میکند، در جستجوی ایمان از دست رفته هستند. در بررسی و نقد فیلم Stalker نیز به این نکته میرسیم که این فیلم نیز داستان جستجوی ایمان است،
استاکر و دو مسافرش یعنی فیزیکدان و نویسنده به منطقه ممنوع میروند تا در نهایت در اتاق آرزوها، به بزرگترین آرزویشان دست یابند ولی در نهایت هر دو از رفتن به داخل اتاق آرزوها سر باز میزنند و ایمان و باور خود را به نوعی دست داده اند و پر از ترس و شک هستند.
نکتهای که در نقد فیلم Stalker باید به آن اشاره کرد این است که ریتم بسیار کند و آهستهی دوربین تارکوفسکی که در تمام کارهایش، آن را میبینیم و در واقع از شاخصهای سینمای تارکوفسکی است، در اینجا نیز مشهود است.
دوربین تارکوفسکی به آرامی حرکت میکند و به سوژه نزدیک میشود و به همان آرامی از سوژهها عبور میکند و گاهن بر روی آنها ثابت میماند، مکث میکند و دوباره حرکت میکند. حرکت آرامی که همسو با شناخت تدریجی معناها و جهان معنادارِ تارکوفسکی پیش میرود و مخاطب را به تفکر وا میدارد.
تارکوفسکی به خوبی در این فیلم تاکید به تفکر را از طریق روایت یک داستان، به مخاطب نشان داده است. داستان رسیدن به آرزو که در واقع داستان جدیدی نیست. اما نکته مهمی که تارکوفسکی آن را پررنگ میکند، ماهیت آرزوی انسان است.
اتاق آرزوها در منطقه ممنوع در واقع پنهانی ترین و عمیقترین آرزوی انسان را که در ناخودآگاهش وجود دارد هدف قرار میدهد و مصداق عینی این مقوله در واقع همان نکتهای است که کاراکتر نویسنده بدان اشاره میکند: من دوست دارم تمام دنیا گیاه خوار بشن اما ضمیر ناخودآگاه من حسرت یک تیکه گوشت آبدار رو میکشه.
در انتهای نقد فیلم Stalker باید اضافه کرد که این سینماگر روس، آندری تارکوفسکی، با استفاده از تمامی امکانات بیانی سینما، تئوری هایش را به بهترین شکل ممکن در این مدیوم مطرح کرده و مخاطب را همراه ساخته است.