قهرمانان زن سینمای دفاع مقدس
چهل سال از آغاز جنگ تحمیلی گذشت. یکی از طولانیترین و دردناکترین جنگهای قرن بیستم میلادی که آثارش را هنوز هم بر زیست و کوچه و خیابانهای شهرهای جنگزده مرزی میتوان دید.
سینمای دفاع مقدس از همان سالهای آغازین جنگ پا گرفت . بعد از اجرای قطعنامه، شرح رشادتها و فداکاریهای مدافعان وطن بهقدری بود که تا به امروز کلی فیلم متفاوت از رزمندگان جنگ تحمیلی ساخته شده است. در تناسب با فضای مردانه جنگ و خشونتی که جنگ از خود بروز میدهد، فیلمهای دفاع مقدس هم عموما فیلمهایی با فضای مردانه و بیرحمانه بودهاند.
اما در این میان قهرمانان زنی در سینمای دفاع مقدس پرداخته شدهاند که از جنسی زنانه ایستادگی کردهاند و جلوی آتش دشمن ایستادهاند. در این یادداشت قهرمانان زن سینمای دفاع مقدس را مرور کردهایم.
باران کوثری- روز سوم
«روز سوم» از جمله آثار سینمای دفاع مقدس است که در زمان خود با استقبال بسیار خوبی از جانب تماشاگران روبهرو شد. داستان عاشقانهای که در میان بمب و رگبار، در مرکز خرمشهر خونین، میگذرد. روز سوم یک حامد بهداد بهیادماندنی و تکرارنشدنی دارد که موفق شد تندیس جشن حافظ برای بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند هرچند که در داوری جشنواره آنطور که باید دیده نشد. محمدحسین لطیفی سیمرغ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را آن سال از جشنواره با خود به خانه برد.
اما در این میان باران کوثری یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامه خود را در این فیلم ارائه کرده است. دختر جنگزدهای که پایش شکسته و نمیتواند از جلو آمدن نیروهای عراقی فرار کند و به همین خاطر برادرش او را در خانه مخفی میکند تا شبانه بهدنبالش بیاید و فراریاش دهد. اما سرنوشت، مرد عراقی را که با او در یک مدرسه کار میکرده و عاشقش بوده، در لباس نظامیان عراقی راهی آن خانه میکند تا دخترک را پیدا کند و عاشقانهاش را واقعیت ببخشد.
اما دخترک سرسختتر از این حرفهاست و با دیدن او با لباس نظامی عشق و عاشقیاش را از یاد میبرد و به مرد به چشم یک دشمن نگاه میکند. این سماجت و سرسختی دختر نکته ویژه شخصیت اوست. سماجتی که تا آنجا پیش میرود که او را وا میدارد تا قلب معشوقهاش را با یک گلوله منفجر کند.
هنگامه قاضیانی- روزهای زندگی
«روزهای زندگی» از جمله فیلمهای مستقل سینمای دفاع مقدس است. چرا که فیلنامه این فیلم در انجمن سینمای دفاع مقدس رد شد و تهیهکننده مجبور شد این فیلم را بدون کمکهای دولتی و با هزینه تمام شخصی بسازد. اما بعد از ساخت، «روزهای زندگی» با بازخوردهای بسیار مثبتی در جشنواره فجر سیام روبهرو شد و بسیاری از سیمرغهای اصلی را به خانه برد. هنگامه قاضیانی هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن نقش اول را از آن خود کرد.
او در این فیلم نقش پرستاری را بازی میکند که به همراه همسرش در بیمارستانهای صحرایی جبهههای جنوب فعالیت میکنند و تا سال پایانی جنگ در جبهه هستند اما بعد از توافق بر سر قطعنامه و رسیدن خبر پایان یافتن جنگ، بیمارستانشان مورد حمله ناگهانی قرار میگیرد و این سختترین آزمون او و همسرش در تمام این سالیان است.
خود هنگامه قاضیانی درباره حضورش در این نقش میگوید: « جالب اینکه من اول فیلمنامه را رد کرده بودم اما آقای فرخ نژاد تماس گرفتند و گفتند «روزهای زندگی» فیلمنامه خوبی دارد و کار خوبی میشود. شک داشتم که فیلمنامه و فیلم همان که باید بشود و در اجرا چیز دیگری از کار درنیاید.»
آزیتا حاجیان- روبان قرمز
به زعم بسیاری از تماشاگران و کارشناسان، «روبان قرمز» عاشقانهترین فیلم ابراهیم حاتمی کیاست. فیلمی که حضور گرم آزیتا حاجیان جلوههای آنرا دو چندان کرده است. دختر جنگزده جنوبی که خانوادهاش را از دست داده و به خانه پدرش برمیگردد. اما از خانه پدر جز یک ویرانه که پر شده از مینهای عمل نکرده چیزی باقی نمانده. در خانه پدری، محبوبه، این زن تنها و مستاصل در میان دو مرد قرار میگیرد که هر دو به او علاقمند شدهاند و البته یکی بروز میدهد و دیگری نه.
سردرگمی او در میانه در کنار اراده و سرسختیاش برای بقا و جمع و جور کردن زندگی خود، یک زن ویژه در سینمای دفاع مقدس خلق میکند. و یکی از بهترین زنان سینمای ابراهیم حاتمیکیا میشود.
گلشیفته فراهانی- میم مثل مادر
«میم مثل مادر» رسول ملاقلی پور فیلمی بسیار تلخ و تراژیک است. یک فیلم پسا جنگی که البته به لحظههای جنگ و بمبارانهای شیمیایی هم گریز میزند. سپیده که در زمان جنگ پرستار بوده در یک حمله شیمیایی، در اقدامی فداکارانه، ماسک شیمیاییاش را برای نجات دیگری برمیدارد و خودش شیمیایی میشود.
سالها بعد متاثر از شیمیایی شدن فرزندش معلول به دنیا میآید و این باعث میشود همسرش او و پسر معلولش را ترک کند. حالا او باید در هییت مادری تنها، فرزند معلولش را به دندان بکشد و او را بزرگ کند. او نه تنها یک پرستار قهرمان و فداکار در زیر آتشبار دشمن، که قهرمان زندگی خود و فرزندش هم هست.
در این میان عشق مرد هم که همسر و فرزندش را ترک کرده به نوشداروی پس از مرگ میماند. «میم مثل مادر» از آن فیلمهایی که تماشاگر را عمیقا متاثر میکند و طعم تلخش تا مدتها در خاطر خواهد ماند.
نجات یافتگان- عاطفه رضوی
«نجات یافتگان» یکی از فیلمهای رسول ملاقلیپور است که جایی برای احساسات زنانه و عواطف شکننده پرستاری میگذارد که باید با خودش بجنگد تا رزمندهای را که قطع نخاع شده پشت سر خودش رها نکند و تنهایش نگذارد. این درحالی است که مستاصل شده و همه وجودش ترسیده و باید با ترس و بدحالی خودش بجنگد تا جان هردویشان را نجات دهد.
همراه شدن یک سرباز جا افتاده عراقی با آنها در فصلی از داستان کمی خیال مریم و تماشاگر را راحتتر میکند اما اصل ماجرا تازه وقتی شروع میشود که سرباز عراقی جانش را از دست میدهد و مریم میماند و یک برانکارد سنگین و مریض بدحال روی آن و یک میدان مین دهشتناک که باید از آن عبور کند. رسول ملاقلی پور با قهرمان زنش هم مانند همه قهرمانان دیگرش، بسیار سختگیر و سبع است و به او رحم نمیکند و در سختترین موقعیت ممکن قرارش میدهد.
مهتاب نصیرپور- فرزند خاک
عنوانی متفاوت در این لیست. چراکه همه زنانی که اینجا از آنها گفتیم قهرمانان و بازیگران اصلی هرکدام از فیلمها هستند اما مهتاب نصیر پور در «فرزند خاک» نقش مکمل را ایفا میکند، نقش گوانا دختری کرد که راهنمای زنی به نام مینا میشود تا بتواند بقایای پیکر همسرش را پیدا کند.
هرچند که گوانا نقش مکمل است اما اگر بگوییم کنشهای قهرمانانهاش به عموم زنان این یادداشت میچربد، بیراه نگفتهایم. ضمن اینکه سرسختی و استواری او در راه صعب و دشواری که دو همسفر در پیش دارند، ستودنی است.
گوانا قهرمانترین شخصیت فرعی زن در میان همه فیلمهای سینمای دفاع مقدس است.
مریلا زارعی- شیار ۱۴۳
فیلمی از نرگس آبیار که نقطه دیدی زنانه دارد و از عواطف و زیست زنانه هم صحبت میکند. مادری فرزندش را در جنگ از دست داده و هر لحظه از زندگیش را در انتظار بازگشت فرزندش از سر میگذراند. اما نکته جالب درباره «شیار 143» در سردی و خشکی بیش از اندازه در لحن فیلم و شکل روایی فیلمنامه است. یعنی برخلاف آنچه انتظار میرود که فیلمی ملودراماتیک که توسط یک زن هم ساخته شده است مملو از تکانههای عاطفی و احساسات گرم مادرانه باشد، «شیار ۱۴۳» فیلمی سرد است که رابطهاش را با قهرمانش حفظ میکند و بدون بروز احساسات و عاطفه سعی میکند به جهان خالی این مادر وارد شود. از این حیث «شیار ۱۴۳» را میتوان از متفاوتترین فیلمهای دفاع مقدس دانست: خشک و سرد و بیرحم.
نرگس آبیار در این فیلم مادر چشم انتظاری را به تصویر می کشد که نا خود آگاه هر انسانی با این کاراکتر همذات پنداری می کند و گویی خود گم گشته ای دارد که او را چشم در راه است در این بین بازی درخشان مریلا زارعی در هرچه قوی تر شدن این کاراکتر کمک می کند تا این فیلم هدیه کوچکی باشد برای تمام مادران شهید ایران زمین.
فاطمه معتمدآریا- گیلانه
هرچند فاطمه معتمدآریا نتوانست کاندیداتوری خود برای بهترین بازیگر نقش اول زن را برای «گیلانه» تبدیل به سیمرغ بلورین کند، اما تا مدتها از بازی خوب او در نقش یک پیرزن صحبت میشد، در فیلمی که واقعگرایی مستندنما فیلم از جمله نکات ویژه ساخت آن است.
«گیلانه» به کارگردانی رخشان بنی اعتماد داستان اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه را روایت می کند که در آن ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در کوران جنگ و در بمبارانهای تهران، زندگی دشواری را میگذرانند. فیلم شرح رشادتها و فداکاریهای مادرانه ننه گیلانه در حق فرزندش اسماییل است که به جبهه میرود اما در هیبت جانبازی قطع نخاع شده بازمیگردد که توانایی راه رفتن ندارد و حالا این مادر است که باید برای مراقبت و نگهداری او با همه زندگی بجنگد و کم نیاورد.
بهنوش طباطبایی- ماجرای نیمروز: رد خون
«ماجرای نیمروز 2: رد خون» درباره عملیات مرصاد یا همان فروغ جاویدان است. عملیاتی که در فاصله زمانی بسیار کمی پس از امضای قطعنامه به وقوع پیوست و مجاهدان خلق دیروز یا منافقین امروز با پشتیبانی صدام و به هوای وعدههای او به وطن مادری خود حمله کردند.
«رد خون» فیلمی است درباره یکی از نامنتظرترین و عجیبترین و بیرحمانه ترین عملیاتهای جنگ تحمیلی که در آن هموطن و همزبان در برابر یکدیگر اسلحه کشیدند و فیلم در اوج این عداوت و بیرحمی به دنبال بزنگاههای انسانی و لخظاتی معجزه آسا از انسانیت میگردد.
و البته واسطه این بزنگاههای انسانی «رد خون» قهرمان زن فیلم با بازی بهنوش طباطبایی است. زنی مستقل که پیش از پیوستن به کمپ مجاهدان، در ایران در دانشگاه پرستاری میخوانده و با وجودیکه که همسرش یک مامور امنیتی بوده، اما استقلال فکری خود را داشته و به مجاهدین خلق تمایلاتی پیدا کرده است و بعد از اسارت هم در کمپ اشرف وقت خود را صرف نجات جان انسانها کرده، درحالیکه دخترش را مدتهاست ندیده و هرکاری میکند تا به تهران برگردد و دخرش را دوباره در آغوش بکشد. درحالیکه میداند چطور خطر در تهران به انتظارش نشسته.
اما روحیه مادرانه او اجازه نمیدهد به خطرات فکر کند و حساب کتاب کند. او فقط به رسیدن به تهران و دخترش فکر میکند، مهم نیست در لباس نظامی منافقان باشد یا در پوشش یک زن کرد. صحنه پایانی فیلم که ملاقات او و همسرش بعد از سالها را به تصویر میکشد یکی از لحظات تلخ و پر از فقدان سینمای دفاع مقدس است. جایی که زن درحالیکه برادرش پیشانیاش را هدف گلوله قرار داده، باید باز هم برای در آغوش کشیدن دخترش بگریزد و از پا ننشیند.