فیلم تلفن همراه رئیس جمهور!
فیلمی که بیش از یک سال معطل مجوز نمایش مانده بود، ناگهان اجازه پخش پیدا میکند؛ فیلم سینمایی “تلفن همراه رئیسجمهور” ساخته علی عطشانی که جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را در سیامین جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص داد، در فضای انتخاباتی کشور اکران می شود. فیلمی با موضوعی سیاسی-اجتماعی که به برجسته سازی مشکلات مختلف سیاسی طبقه متوسط جامعه ایرانی پرداخته است.
“تلفن همراه رئیس جمهور”، تلفن همراه هر رئیس جمهوری نیست. بلکه در این فیلم، “رئیس جمهور” تنها با نام “احمدی نژاد” معنا می شود. استفاده از دیالوگ های آقای احمدی نژاد، پخش صدای ایشان در فیلم و مهمتر از همه، پرداختن به موضوعات و مشکلات کشور در دوره ی کنونی و نه هیچ دوره ی دیگری، همگی دلیلی بر این مدعا هستند. هر مخاطبی که به تماشای این فیلم بنشیند، با شنیدن لفظ “رئیس جمهور” در این فیلم، با مفهوم کلی ای مواجه نیست که هر رئیس جمهوری را در هر برهه ای از زمان و در هر نقطه ای از جهان در بر بگیرد، بلکه مشخصا به تماشای فیلمی نشسته است با موضوع ریاست جمهوری شخص آقای احمدی نژاد و مسائل مربوط به دوران ریاست جمهوری ایشان.
داستان فیلم، درباره کارگری ساده است که به طور اتفاقی سیمکارت رئیس جمهور به دستش میرسد و ناخواسته با سیلی از مشکلات و تماسهای مردمی مواجه میشود.
باربر یک فروشگاه بزرگ صوتی و تصویری، با گویش زیبای شمالی(مهدی هاشمی) که توانایی خرید سیم کارت صفر ندارد، در بازار موبایل از فردی بی نام و نشان سیم کارتی را زیر قیمت بازار خریداری می کند. فروشنده ی سیم کارت آدرس و شماره تلفنی به مهدی هاشمی می دهد تا بعدا سیم کارت را به نام بزنند.
مهدی هاشمی، به محض راه اندازی سیم کارتش، با سیل تماس های افرادی مواجه می شود که با رییس جمهور خود کار دارند، اما مردی با گویش شمالی پاسخگوی آنهاست.
مهدی هاشمی که، این تماس های پر تعداد امانش را بریده اند،برای پس دادن سیم کارت، به دنبال آدرسی می رود که فروشنده به او داده بود، پلاک 40. پلاکی که خرابه ای بیش نیست! سیم کارتی که اکنون در دست مهدی هاشمی است، متعلق به ناکجاآباد است!
مهدی هاشمی، ناامید از فروش سیم کارت، با پیشنهاد کلاه برداری به وسیله ی این سیم کارت ، مواجه می شود. او که معتقد به کسب نان حلال است، بی اعتنا به این پیشنهاد، به دنبال حل مشکل مردمی می افتد که عاجزانه از دردهای خود برای رییس جمهورشان می گویند.
او که خود، کارگری ساده بیش نیست؛ در راستای حل مشکلات مردم، زندگی اش با بحران مواجه می شود وخود نیز دچار نوعی از جنون می شود. و در نهایت، فیلم با پایانی باز، مخاطب را در اندیشه های خود غوطه ور باقی می گذارد.
“تلفن همراه رییس جمهور” را تقریبا می توان فیلمی نمادین نامید : سیم کارتی که صاحبی ندارد، به جایی تعلق ندارد یا آنجا که بدان تعلق دارد، خرابه ای بیش نیست؛ کارگر ساده ای که دل خوشی از رییس جمهورش ندارد، مخاطب شبکه های ماهواره ایست و یا حتی ریییس جمهور خوب در نظرش، کسی چون اوباما می باشد، اما، با وجود همه ی اینها، خود را به جای رییس جمهور پاسخگوی مشکلات مردم می داند. فیلم در نظر دارد تا مسئولیت اجتماعی هر ایرانی را به وی گوشزد کند و همه مردم ایران را رییس جمهوری معرفی کند که قدرت کمک و یاری رساندن به همنوع خود را دارد.
سوالی که اینجا پیش می آید این است که مخاطب اصلی این فیلم کیست؟ حال که ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد واپسین روزهای خود را سپری می کند، فیلمی اکران می شود که حرف هایی در عرصه ی سیاسی برای گفتن دارد. آیا می شود پنداشت،” او” مخاطب اصلی این فیلم است؟ یا مخاطب اصلی فیلم تمام افرادی هستند که رییس جمهور را منجی تمام گره های ناگشوده ی زندگیشان می بینند؛ یا تمام آنانی که یادشان می رود در عرصه ی نوع دوستی، آنان نیز وظیفه ای دارند؟