اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

 مراسم نقد کتاب مرغ غریب عشق بعدازظهر روز گذشته با حضور نصرالله قادری نویسنده اثر، احمد شاکری به عنوان منتقد، فرزانه فخریان معاون فرهنگی سروش، ابراهیم شمشیری مدیرعامل انتشارات سروش در محل خبرگزاری مهر برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، نصرالله قادری به توضیح درخصوص روند نوشتن کتاب پرداخت و گفت: منزل ما درجایی است که یکی از نقاشی‌های دیوار، عکس شهید شاه‌آبادی که هر روز با هم صحبتی داشتیم. شهید شاه‌آبادی برای نوشته شدن و روایت اصرار داشت تا اینکه دست به قلم شدم.

وی افزود: برای نوشتن، اطلاعاتی در اختیار من قرار گرفت. از میدان ژاله شروع و تا جزیره مجنون پیش رفتم. زمانی که دو فصل اول به اتمام رسید، متن را به آقای شاه‌آبادی تحویل دادم، و گفتند که متن سخت و دشوار است. قرار شد، همسر، پسر و خواهر شهید نیز مطالعه کنند و ۱۵ روز بعد نظر قطعی را بدهند. دو روز بعد تماس گرفته و گفتند به همین منوال ادامه دهید. برای نوشتن کتاب روزی ۱۸ ساعت وقت صرف می‌کردم تا کتاب به مطلوب و آنچه که مد نظر بود بردسد.

* عشق برای من تمام هستی است

قادری در پاسخ به معاون فرهنگی سروش، مبنی بر علت نامگذاری عنوان کتاب به "مرغ غریب عشق" گفت: در عمده کتاب‌های من، عنوان عشق به چشم می‌خورد، برای من عشق همه هستی است. مرغ غریب است چون فضای فعلی جامعه و مخاطب نسبت به طیف آخوند گاردی دارد. شاه‌آبادی غریب است چون در طیف خود نیز ناشناخته مانده است و نگاهی که به او می‌شود، نگاهی معمولی است در صورتی که وی یک آخوند ریاضی دان مسلط به سه زبان و کسی که معنی عشق را درک می‌کند، زن را به خوبی می‌فهمد و با مادر، همسر و دختر خود رابطه عجیبی دارد. با همه این وجود غریب است.

نویسنده این کتاب ادامه داد: در فضای مجازی و معاندان از این بزرگ مرد به عنوان فاشیست یاد می‌کنند، در حالی که این‌گونه نیست. مرغ است، چون به باور سنتی ما روح اموات شب‌های جمعه در قالب پرندگان و مرغ برای گرفتن خیرات و فاتحه‌ای به پرواز در می‌آیند.

* نوشتن در خصوص شهدا توفیق می‌خواهد

در ادامۀ این نشست، شاکری به عنوان منتقد کتاب ضمن تبریک به انتشارات سروش و نویسنده کتاب گفت: در دفاع مقدس طیف‌های گوناگونی به چشم می‌خورند. نوجوانانی که مراحل اخلاقی و ایمانی را طی کرده و در کنار آن کسانی که از سبقه علمی برخوردار بوده و به مانند شهید شاه‌آبادی فردی فاضل بودند و نوشتن در خصوص این افراد توفیق و عنایات خاصی را می‌طلبد.

* نوشتن در خصوص شخصیت‌های قدسی دشوار است

شاکری با اشاره به انتخاب شخصیت شهید شاه‌آبادی به عنوان یک شخصیت حقیقی برای نوشتن، گفت: نوشتن در خصوص چنین شخصیت‌هایی که با عالم غیب سرو کار دارند، کار سخت و دشواری است، چرا که عالم غیب را کسی ندیده و اگر نویسنده بخواهد واقعیت را بگوید، همین کار را دشوار می‌کند. در ادامه نویسنده مدام در معرض تحلیل و نقد اطرافیانی است که شخصیت شهید را می‌شناسند؛ چرا که هر کسی ضلعی از شخصیت شهید را دیده و راضی نگه داشتن همه کار دشواری است.

وی ادامه داد: یکی از لوازم ادبیات داستانی و درام حرکت است و بدون حرکت، روایتی به وجود نمی‌آید و آن چیزی که حرکت را به وجود می‌آورد نیاز است. در پی وقوع مسأله‌ای ناگزیر به حرکت می‌شود و در مقابل این حرکت موانع و کشمکشی وجود دارد. نکته مهم دیگر اینکه کار بر روی شخصیت‌های قدسی، دشوار است.

* تسهیل تأثیرگذاری بر مخاطب با اقبال ادبیات مستندنگار از سوی مخاطب

این منتقد با بیان اینکه همۀ این موارد مانع‌تراشی می‌کند برای نویسنده، ادامه داد: انگیزه‌ای که باعث می‌شود نویسنده به سراغ چنین شخصیتی برود، ارکان تأثیرگذاری است که در موضوع وجود دارد که خود موضوع و سر فصل بحثی است که در جریان ادبیات روایی کشور ما ذائقه مخاطب به چه سمتی حرکت می‌کند و نویسنده چطور بر ذائقه نویسنده تأثیر بگذارد.

وی ادامه داد: نوع مخاطب‌شناسی که در حوزه ادبیات روایی در کشور ما وجود دارد، این است که نوع اقبالی که به ادبیات مستند نگار و احترامی که به شخصیت‌های تأثیرگذار وجود دارد، کار نویسنده را برای تأثیرگذاری تسهیل می‌کند. لذا طبیعی است که بسیاری از نویسندگان بزرگ رمان‌نویس ما عملاً به شخصیت‌های تاریخی و واقعی روی بیاورند.

وی با بیان اینکه نقد ما در این جلسه، نقد شهید و شخصیت او نیست، بلکه نقد روایتی است که نویسنده از شهید دارد، ادامه داد: گزاره‌هایی که به کار می‌رود باید از این حیث دیده شود که خود فرآیند و سیر وریتی دارد که آیا نویسنده برای روایت یک شخصیت مصالح لازم را در دسترس دارد و در ادامه از چه نوع قالبی برای روایت استفاده خواهد کرد؟

* رسیدن به مکتب انقلاب اسلامی با شناخت روایت قدسی

منتقد کتاب مرغ غریب عشق با بیان اینکه، برخی از مسائل و موضوعات در طول ادبیات روایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. این کار و کارهای مشابه و انبوهی از کارهای مشابه در ادبیات روایی دینی قرار گرفته، شاید اگر مهمترین مسأله را برجسته‌تر کنیم آن مسأله روایت قدسی است. مسأله‌ای پیچیده‌تر از این نیست و جزو مؤلفه هویت‌ساز ماست. یعنی اگر ما عالم قدس را از ادبیات حذف کنیم چیزی باقی نمی‌ماند. اگر ما بتوانیم این را فهم کنیم و به این دست یابیم بعید نیست به مکتب انقلاب اسلامی هم دست پیدا کنیم.

وی اظهار داشت: امر غیبی در این کار دو شأن دارد، هم عالم پس از مرگ است و هم مربوط به زیست معنوی شهید می‌شود. در این که این کار موفق بوده و توانسته این قله را فتح کند و در این نمایش خرق عادتی کند، دامنه گسترده‌ای است. در این زمینه مهم است که بدانیم نگاهشان به ادبیات دینی چیست و چقدر موفق شده‌اند که به سرانجام برسانند.

شاکری رویکرد اثر را قابل ستایش دانست و عنوان کرد: ما در برهه‌ای از زمان زندگی می‌کنم که در دانشگاه‌های ما و در کرسی‌ها و مناظره‌ها، رویکری که در خصوص دفاع مقدس وجود دارد، رویکردی بر پوچی، سیاه‌اندیشی و انکار امر قدسی است. اما نویسنده در این اثر به روایت ساحت قدسی می‌پردازد و از پرداخت به آن هیچ ابایی ندارد. تلاش کرده است به ساحت شاه‌آبادی شهید نزدیک شود.

* توجیه نویسنده در فصل آخر به عنوان کاتب کار درستی نیست

شاکری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتخاب اول شخص برای بیان داستان، اظهار داشت: مرغ غریب عشق ظاهراً اول شخص و از زبان شهید روایت می‌شود، در ادامه بنا به موقعیت‌ها دست به دست می‌شود. در انتها زاویه دید در فصل آخر تغییر می‌کند و کاتب به میان می‌آید که نویسنده است. کاتب از اثر خود دفاع می‌کند در حالی که عنوان می‌کند، من فقط نویسنده آن چیزی هستم که شاه‌آبادی روایت کرده است.

وی ادامه داد: اگر کاتب میرزا بنویس است چه دلیلی دارد از روایت دفاع کند. در حالیکه فصل پایینی خطابه و دفاعیه است. اینکه کاتب کار خود را توجیه کند، غیر متداول است. اما نویسنده برای این کار دلیل دارد و علت آن این است که می‌داند به این گونه نوشتن مورد پرسش قرار خواهد گرفت، این در صورتی است که می‌توانست با قلم ساده‌تری به بیان روایت بپردازد و یا در ضمن روایت به توجیه و کارکرد خود بپردازد، که اگر توانست توجیه کند نیازی به فصل آخر نیست.

 

* در رویا بودن مرغ غریب عشق تردید است

شاکری ادامه داد: اگر بپذیریم که این خواب است، باید از الزامات آن پیروی کند دلیلی ندارد در بسیاری از جهات باید و شاید بکنیم. چون خواب است و منطق خود را دارد. خیلی از نویسنده‌ها رؤیاپردازی می‌کنند اما این بدان معنا نیست که شیوه روایی هم رؤیاپردازانه باشد. لذا اگر یک داستان‌نویس یک رؤیا را هم روایت می‌کند شیوه‌هایی هم برای روایت وجود دارد. ضمن اینکه در اصل اینکه رؤیا است محل تردید است.

این نویسنده و منتقد ادبی افزود: راوی شاه‌آبادی است. همه این رؤیا توسط نویسنده دیده شده است. نه، بلکه ساخته ذهن اوست. نکته این است  نویسنده کتاب به نظر می‌رسد طراحی کرده و نتیجه تجربه و تحقیق ایشان است. خواب جایی است که خواب دیده، اما ایشان نزدیک به دو هزار صفحه مصاحبه دیده است.

شاکری با بیان این پرسش که چرا داستان باید به شکل رؤیا بیاید، گفت: این محور مهم بحث است. چون در رؤیا زمان تجریدی است. تا به حال، داستان من ندیدم که تجربه زمان تجریدی را منتقل کند. شاه‌آبادی در لحظه‌های آخر زندگی همه این رمان را در چند لحظه طی می‌کند. او شاهد است و به مقام شهادت رسیده است. دست ادبیات از انتقال تجربه این زمان متراکم کوتاه است.

نویسنده کتاب انجمن مخفی، با بیان اینکه داستان مرغ غریب عشق در بخش است، ادامه داد: بخشی نزدیک به رؤیا است و بخشی نیست. حال داستان شهید شاه‌آبادی در قتلگاه است. در آن مرحله می‌پذیریم رؤیا است چون امکان تجربه آن نیست. پس نمی‌تواند واقعی باشد و اتفاقات بیان شده، قابل درک نیست و نزدیک به رؤیا است و شاید رمزنگار بخواهد. اگر چه به سنت ادبیات قرآنی رجوع کنیم سهل‌الممتنع است. این داستان سرشار از خطبه‌ها و... نیاز به خواب‌گذار ندارد. خطابه است استدلال بیان می‌کند. اگر نیاز به خواب‌گذار باشد مربوط به مورد دیگری است.

این منتقد ادبی در بخش دیگری از سخنان خود، ادامه داد: مرحوم شاه‌آبادی در قتلگاه افتاده، خودش را می‌بیند، فیلم در مقابلش به نمایش در آمده. آن چیزی که شاه‌آبادی روایت می‌کند چیست؟ فیلم است؟ یا آن چیزی که در فیلم می‌بیند با تحلیل خود برای ما روایت می‌کند؟ اما راوی چیزی بیشتر از فیلم را روایت می‌کند. به نظر من قادری طرفدار اسلام رحمانی است. این نگاه رحمانی در زندگی کودکانه، اهل شادی و بازی و... دیده می‌شود تلاش دارد ذهنیت تیپیک در ذهن مخاطب را کار کند تلاش برای تغییر ذهنیت او دارد.

* مانیفست و اعتقادات بهانه اصلی روایت مرغ غریب عشق است

وی با غیرقابل توجیه خواندن انبوهی از روایت‌ها در کتاب، ابراز داشت: بهانه اصلی روایت در این کتاب بیان مانیفست، اعتقادات، مبانی فکری و خلق و خوی فکری شاه‌آبادی است. به میزانی که به درون شخصیت پرداخته شده، به بیرون پرداخته نشده است. ترتیب وقایع هم گویا خیلی دغدغۀ نویسنده نیست که حتماً تقویمی جلو برود. حتی در بیان تقویمی به طور مشخص قصد بیان ندارد. تأکید بر اتفاقات بیرونی نیست. محور داستان درونیات و درون‌نگری است و شاید نتوان آن را زندگی‌نامه دانست. البته شاید این خلاف عادت باشد. دلیلش هم این است که شاید پنهان‌ترین وجه شخصیت، وجه درونی اوست.

وی با بیان اینکه اطلاعات زیادی از شخصیت شهید وجود دارد که در کتاب نیامده است، ادامه داد: شاه‌آبادی شخصیتی بود که پرمراوده بوده و در مقاطع مختلف مناصب مختلفی را عهده‌دار بوده است، اما شخصیت‌های فرعی حذف شده و تعداد محدودی از افراد باقی مانده است. اما چرا؟ جواب این سوال برمی‌گردد به نوع نگاه ما به شخصیت‌پردازی، نگاهمان پرداختن به شخصیت است یا معرفی شخصیت؟ در اینجا تا حدودی به معرفی شخصیت نزدیک است.

* آغاز شکوهمند و برخورد با انبوهی از خرده روایت‌ها

شاکری در قسمت پایانی سخنان خود به آغاز شکوهمند کتاب و خرده روایت‌های زیاد در انتهای کتاب اشاره کرد و گفت: نکته‌ای که در کنار خرده روایت‌های انبوه به چشم می‌خورد تصاویر و دست نوشته‌های ریز و نامفهوم شهید است، تصاویری که نه سند محسوب می‌شود و نه ویژگی داستان را یدک می‌کشد. این در صورتی است که عمق ادبیات برای بیان بیشتر از تصاویر است. این درحالی است که عکس نیز مخالف رؤیا است.

در ادامه این نشست، قادری با بیان اینکه یک شیوه‌ای برای منتقدین ما وجود دارد که باید برای نوشتن اپیک، دراماتیک و... باشد. اما می‌توانیم در یک رمان شیوه اپیک دراماتیک و... داشته باشیم و آنچنان که من می‌کنم، یعنی شاعرانه است دراماتیک است و در عین حال اپیک است، به همین دلیل است که خطابه می‌گذارد.

* من عاشق راه رفتن روی میدان مین هستم!

وی افزود: آیا این روایت است و خواب‌گذاری چیست؟ دو مفهوم در رمان به صورت مبسوط توضیح داده شده است. ابتدا، همۀ آنچه که هست رؤیا است. چرا رؤیا را در جهان امروز نمی‌فهمیم و توضیح دادم. تصور این است که می‌توانستم به مانند رمان آخرین وسوسه مسیح بنویسم. در جهان عناصر و نه اجزاء رمان، چیزی به نام غافلگیری هم وجود دارد. روایت یک تعریفی دارد که آیا این روایت هست یا نه؟

قادری با طرح این سؤال که آیا این روایت قدسی است یا نه؟ آیا این کاراکتر واقعی است یا تخیلی؟، ادامه داد: بحث آقای شاکری از این جا شروع شد که چون من کاراکتر واقعی دارم و این را نمی‌توانم تغییر دهم و قبول دارم که نوشتن درخصوص این عزیزان و معصومین راه رفتن روی میدان مین است و من عاشق راه رفتن روی مین هستم، اما هرگز دفاع نمی‌کنم. یعنی می‌دانم که در آخر نباید دفاع کنم. چون اصل اساسی را قبول دارم که من مأمور به انجام یک وظیفه هستم. مسئول حصول نتیجه نیستم. آن کسی هم که قرار است در مورد من قضاوت کند به اندازه وسع من توقع دارد. هر سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

* طرح این رمان، طرح اپیزودیک است

وی در پاسخ به نقد، تغییر زاویه دید، گفت: این بخش تئوریک کار من است. طرح این رمان، طرح اپیزودیک است. علاوه بر شخصیت‌های داستان، نویسنده نیز به روایت خود می‌پردازد. هر اپیزودیک یک حلقه اتصال است که یک حلقه اتصال معنایی و یک حلقه اتصال تصویری دارد.

قادری به شروع داستان رمان اشاره کرد و گفت: رمان من با شهادت شخصیت شروع می‌شود،که سه قسمت شده است. یک آدمی که آنجا افتاده، یک آدمی که روی درخت نشسته و یکی فرای اینها است. یک نفس دارد که اصلاً از لوامه اماره و... صحبت نمی‌کنم بر این عنوان که وجود یک انسان از سه بخش تشکیل شده است. خلاف آنچه که ما ادراک می‌کنیم.

نویسنده کتاب مرغ غریب عشق با بیان اینکه اعتقاد ما براین است که  انسان یک جسم و روح است، ادامه داد: حتی به اندازه جامعه ارکائیک  ادراک نداریم که انسان جسم، روح و جان است. روح عامل حرکت و گرما است. اما آنچه که در این فرهنگ ماندگار است، جان یا اسم است، به همین دلیل تمام تلاشی که می‌کنیم که نامی از خود به جای بگذاریم.

قادری عنوان کرد: من با کاراکتری که سه وجه دارد روبرو هستم، و در این جا جان روایت می‌کند. اگر از ابتدا رمان خواب‌گذاری شود، آن طوری که مادر مرحوم من متوجه می‌شد، باید فهمید که اگر او مرده است چطوری حرف می‌زند و نقطه اصلی تعلیق همین جا شکل می‌گیرد.

* انسان مرگ را می‌چشد!

وی ادامه داد: رمان، نمایشنامه و فیلم رو ساخت دارد، که باید همه با من هم‌گام شوند. اما ژرف ساخت دارد. وقتی من در جایی صحبت می‌کنم که انسان نمی‌میرد بلکه مرگ را می‌میراند، چرا؟ چون تعبیر قرآن این است که انسان مرگ را می‌چشد. این را آقای شاکری یک طور تعبیر می‌کند، علامه طباطبایی یک جور تعبیر می‌کند، هرکس بسته به دانش برداشت می‌کند. اما در روساخت یک چیز از همه متوجه می‌شویم اینکه من بعد از مرگ نمی‌میرم و ادامه دارم. مطلقاً آنچه که در رمان من است آیا اول شخص است و رؤیای خود را می‌گوید؟ همان در صفحات اول به طور مشخص می‌گوید که این فرد مرده است، خیلی چیز پیچیده‌ای نیست. خیلی طبیعی است که آدم مرده نمی‌توانسته حرف بزند کاتبی که حرف می‌زند و غافلگیری که در آخر می‌آید که به این در ادبیات به آن می‌گویند جهان تجلی که این نظریه مربوط به جیمز جویس است.

* مطلقاً به شعار در کتاب معتقد نیستم

وی ابراز کرد: جهان تجلی برای جهان مسیحیت است و من نمی‌توانم روی آخوند پیاده کنم. نویسنده کتاب کیست؟ راوی کیست؟ کاتب کیست و آیا کاتب میرزا بنویس است و آنچه که روح شاه‌آبادی گفته نوشته و یا همه رؤیای اوست. آیا همه خواب گذاری است و... و کاتب در آخر فصلی اضافه کرده است که دفاعیه بنویسد و از همان ابتدا به منتقدین جواب دهد، مطلقاً به شعار در کتاب معتقد نیستم.

وی افزود: هر کاراکتری دو شخصیت دارد، یک شخصیت کاذب و دروغین و دیگری شخصیت حقیقی. شخصیت حقیقی را درست موقعی می‌بینیم  که حضرت عزرائیل بیاید و به همین دلیل است که در فرهنگ عامه یکی که در حال مرگ است، یکی باید بالای سرش باشد، چرا؟ چون عزرائیل به شکل خود آدم می‌آید و چون می‌بینی وحشت می‌کنی، و کج و کوله می‌میری و همه می‌فهمند که تو بد هستی. نویسنده نمی‌آید این را هضم کند، فقط کاراکتر را تک ساحتی ببیند، این شخصیت ساختگی و کاذب، شخصیتی است که متکثر است و بسته به سیر عمر دائم در حال تغییر است تا به شخصیت حقیقی خود در لحظۀ مرگ برسد.

قادری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به هنر مذهبی، گفت: حضرت رسول می‌فرمایند فرقه‌های بعد از من می‌شوند ۷۳ تا. این‌ها مذاهب هستند. در جهان مذهب شیعه، بسیاری از منع‌ها را نویسنده دارد که نمی‌تواند وارد شود. یک نویسنده‌ای که درست می‌نویسد باید بتواند در شخصیت کاراکتر حلول کند. اگر زندگی نویسندگان را بخوانیم، متوجه می‌شویم که در شخصیت حلول کردند و یکی شدند. آیا شخصیتی را که او ارائه می‌دهد مانند کاراکتر واقعی است؟ نه! حتی نویسنده‌ای که کاراکتر آن مثل شهید شاه‌آبادی نیست که مابه ازای بیرونی داشته باشد، تخیل کرده و حتماً از جایی گرفته است. من نویسنده این کاراکتر را آوردم. یک مابه ازای بیرونی برای آن دارد. پس مطلقاً در فصل آخر در پی دفاع نبودم. فصل آخر بر اساس غافلگیری پیش رفته است و پرسش اول را پاسخ می‌دهد که چگونه این نوشته شده است و چرا این خوانش نیاز به خواب گذاری دارد.

* مشکل ما عدم ارتباط با سنت‌های جامعه است

این مدرس سینما و تئاتر ادامه داد: تعبیر من از خواب گذار نیز به مانند حضرت یوسف و یا امام جعفر صادق(ع) نیست. شما همین‌طور خواب می‌بینید برای ما در تعریف می‌کنید برای شما تعبیر می‌کند. اشکال این است که ما عدم ارتباط با سنت جامعه داریم. یعنی نمی‌دانیم در جامعه سنتی ما یک مادر و پدر به راحتی خواب را به درستی تعبیر می‌کند. این علمی است که در جهان ارکائی وجود دارد ولی متأسفانه این دنیا برای ما دنیای بدوی و وحشی معرفی شده است.

* روایت برای روایت مختص شرقی‌ها است

وی کاتب را خود نویسنده عنوان کرد و افزود: کاتب حرف خود را می‌نویسد. چرا روایت برای روایت است. روایت برای روایت فقط شکل شرقی داشته و مختص ایرانیان است. در ایران هم فقط در آنچه که نوشته شده در دنیای تئاتر است. روایت برای روایت یعنی روایتی وجود دارد که نویسنده برداشت و روایت خود را از آن می‌گوید. شیوه روایت برای روایت برگرفته از نقالی و شاهنامه‌خوانی ما است.

نویسنده نمایشنامه هنگامی که آسمان شکافت ادامه داد: خواب اساساً از قانون واقعیت پیروی نمی‌کند. جابه‌جا نویسنده تأکید می‌کند که من در بیداری خواب می‌بینم. به لحاظ تکنیکی در بیداری خواب دیدن چیست؟ هنر اساساً به وجود نمی‌آید الا اینکه تقلید و تخیل صورت گرفته باشد. برای وجود آمدن رمان یک علت صوری، یک علت مادی، علت فاعلی و یک علت غایی دارید. علت غایی به ادراک مخاطب برمی‌گردد. اما علت العلل به وجود آورندۀ اثر علت فاعلی است که باید خصایصی داشته باشد که یکی از خصایص آن نویسنده است که باید یا با جهان تخیل پیش برود و یا با جهان رؤیا و نه با جهان خیال چون خیال وهم است. این متأسفانه ترجمه غلط تخیل خیال و فانتزی برای ما به وجود آمده است.

* من با ناخودآگاه خود دست به قلم می‌شوم

قادری در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به حال نویسنده برای نوشتن کتاب گفت: تمام کلیت اثر در یک نقطه به وجود می‌آید. به لحاظ تکنیکی می‌گوییم ناخودآگاه جمعی، من مطلقاً هر چه بنویسم با ناخودآگاه خود می‌نویسم. من با ناخوداگاه می‌نویسم، چون نه وراثتی است و نه می‌توان به کسی آموزش داد. در ذهن همه مخاطبین است و نیازی به تعبیر ندارد.

وی عنوان کرد: دراماتیک‌ترین اثر نمایشی جهان که امتحانش را به تاریخ پس داده مربوط به شکسپیر است. روبروی تماشاگر می‌ایستد و می‌گوید این صحنۀ کوچک را دشت بزرگ و بازیگر کم را هزاران سرباز فرض کنید. این تکنیک استفاده کردن از جهان اپیک است.

نویسنده کتاب با اشاره به دو بخش داستان کتاب، گفت: گام اول رؤیا است که مراحل این رؤیا را ما مجاز هستیم بگوییم، آیا نویسنده تجربه مرگ را داشته یا نه؟ در جلسه مطرح شد که نویسنده اصرار دارد به جای ما ببیند و در این زاویه دید که به جای ما بینید چون عاشق پیشه است مجاز است این کار را کند، از منظر من نوشتن خون‌ریزان رواست. نویسنده باید خود را قربانی کند. این را می‌گویند جنون مقدس. جنون دیوانگی نیست. طبیعتاً کاراکتر من جنون مقدس دارد و طبیعتاً من که در او حلول کردم با این جنون مقدس پیش می‌روم و دیدگاه و منظر او به منزلۀ دیدگاه فرازمینی نیست.

قادری افزود: آیا می‌تواند یک انسان و آدم این تجربه را بکند و این دالان را بگذراند، در ۱۵ دقیقه بمیرد و زنده شود. این امر امکان‌پذیر است. شیخ بهایی در کتاب خود می‌گوید روحتان آن بخشی که باعث حرکت و گرما می‌شود را از بدن خارج کنید و روی رخت‌آویز آویزان کنید. به راحتی می‌توان مرد. آنچنان که شب می‌میمریم و صبح زنده می‌شویم.

* زمان پس از مرگ متافیزیکی است

وی در پاسخ به این سوال که شاه‌آبادی چه چیزی را روایت می‌کند. ایا آن فیلمی را که می‌بیند روایت می‌کند و...، اظهار داشت: بعد از مرگ اگر تجربه مرگ را داشته باشید همه چیز ۳۶۰ درجه است. زمان گذشته، حال و آینده یک زمان است و این زمان را به لحاظ تکنیکی متافیزیک می‌گوییم. از منظر دانشمندان روح‌شناس غربی فقط در ۳۰ ثانیه تمام زندگیتان را می‌بینید. چطوری با جزیئیات می‌توان دید؟ تجربه راحت نشان می‌دهد. این برای ما عادی است. در بیداری همزمان به چیزهای مختلف و برنامه‌های خود فکر می‌کنیم. اما در عالم بعد از مرگ زاویه دید ۳۶۰ درجه است. زمان به مفهوم اینجا معنی ندارد و روح بسیط است.

وی ادامه داد: برای من بین رمان، قصه، داستان، افسانه، روایت و... تفاوت است. من داستان دراماتیک دارم و از داستان استفاده می‌کنم. چون رمان من تحلیلی است و سه شیوه دارد مجاز است که کاراکتر، یکی از شخصیت‌ها مجاز است که تحلیل کند، مجاز است نویسنده وارد دنیای اپیک شود. هیچ منعی به لحاظ تئوریک وجود ندارد. اما تعلیق در اثر وجود دارد.

قادری در پاسخ به نقد حذف اطلاعات، گفت: من به عنوان نویسنده، مخاطب را دعوت می‌کنم شخصیت را از زاویه دید من ببینید. به جمع‌آوری اطلاعات پرداختم، که این علت مادی است ولی در علت صوری بخشی از اینها را اصلاً نیاز ندارم. چرا؟ در علت صوری بخشی از اطلاعت حذف و در ادامه تخیل، بخشی از اطلاعات را اضافه می‌کند. در رمان من شاه‌آبادی در مراوده با افراد محدود نیست. برخورد با محافظ، ماموستا و... در کردستان در زندان نیز به چشم می‌خورد.

* انتخاب خانه برای روایت در مرغ غریب عشق

قادری با بیان اینکه من مفهوم خانه را برای روایت انتخاب کردم، افزود: خانه به چه مفهومی؟ خانه از آغوش مادر شروع می‌شود و مخاطب زمانی با من همراه می‌شود که با من عاشق پیشه باشد.

وی با توضیح ستیز، ستیز رمان مرغ غریب عشق را، ماهوی دانست و گفت: این ستیز تصاعدی است، یعنی براساس رابطه علت و معلولی قرارداد جهان رمان پیش می‌رود.

* حلول در کاراکتر،  بخش اول تئوری و شهود است

قادری در پایان گفت: داستان شهید شاه‌آبادی را غیر از لحاظ فنی و تکنیکی، تمام آن چیزی را که باید از نقطه شروع بنویسم در بیست و چهار ساعت نوشتم و در تمام ۲۴ ساعت شهید شاه‌آبادی کنار من نشسته بود، با تمام وجود او را دیدم، من باید در کاراکتر حلول کنم که این بخش اول تئوری و شهود است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی