اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

مرتضی شایسته تهیه کننده فیلم روز واقعه: از اینکه «روز واقعه» ر ا تهیه کردم افتخار می‌کنم و معتقدم نام امام حسین (ع) آبرو و احترام خاصی برای ما می‌آورد.

این تهیه کننده پس از گذشت 15 سال از ساخت فیلم «روز واقعه» (دانلود در راسخون) با اشاره به تولید این فیلم توضیح داد: ساخت «روز واقعه» قبل از آن‌که به من برسد، یکی دوبار برای ساخت آن اقدام شده بود و حتی یک‌بار هم در حدود 100 حلقه نگاتیو با عوامل دیگر فیلم‌برداری شده بود تا این‌که متوقف شد و در خرداد سال 72 آقای بهشتی که مدیرعامل وقت فارابی بودند در یک جلسه صنفی از طریق آقای دادگو یادداشتی به من دادند که آیا آماده‌اید که فیلم «روز واقعه» را تهیه کنید؟ که همان‌جا زیر آن نامه جواب مثبت دادم و بعد ازجلسه با آقای بهشتی صحبت کردیم تا فیلم‌نامه را برایم فرستادند و بلافاصله کار را شروع کردیم.

وی درباره انتخاب بازیگران این فیلم خاطرنشان کرد: برای نقش جوان «نصرانی» چند نفر از جمله پارسا پیروزفر تست دادند که جثه‌اش مناسب نقش نبود و نام جمشید هاشم‌پور هم مطرح شد و چون قهرمان فیلم‌های حادثه‌ای بود گفتند شاید آن‌ها را تداعی کند و درنهایت به پیشنهاد من علیرضا شجاع‌نوری که آن‌ زمان مسوول بین‌المللی فارابی بود، انتخاب شد و با وجود اینکه آقای بهشتی اصرار داشتند، شجاع نوری مناسب این کار نیست موافتشان را جلب کردیم.

شایسته ادامه داد: برای نقش «راحله» هم افراد زیادی تست داده بودند، از جمله هدیه تهرانی که بعدها همان عکس‌ها را مسعود کیمیایی دید و در «سلطان» از او استفاده کرد. لیلا حاتمی هم مد نظر بود که در نهایت به لادن مستوفی که یکی از افراد فرهنگی فارابی آنرا معرفی کرده بود رسیدیم و اولین فیلمش را بازی کرد.

این تهیه کننده تصریح کرد: موقعی که متنی قوی باشد و بازیگران و اهل سینما حس کنند کار خوب و جزو آثار ماندنی می شود همه می‌آیند و قبول می‌کنند. در «روز واقعه» هم از تمام تجربیات موجود و حرفه‌ای سینمای ایران و تلویزیون استفاده کردیم و در واقع گلچینی از کسانی که در کارهای تاریخی مانند «امام علی(ع)» و «سفیر» تجربه داشتند دعوت به کار کردیم و همه هم پذیرفتند و بدون هیچ درخواستی اعلام آمادگی ‌کردند.

وی درباره انتخاب شهرام اسدی به‌عنوان کارگردان هم گفت: آن زمان به سمت شهرام اسدی هدایت شدیم و کار را با او ساختیم. ضمن آن‌که این متن قابلیت دارد بازهم توسط کارگردان‌های مختلف ساخته شود. متن «روز واقعه» نوشته بهرام بیضایی به لحاظ مفهوم، محتوا و آن درون‌مایه قوی که دارد، می‌شود توسط کارگردان‌های دیگر و با کست متفاوتی ساخته شود و با توجه به وضعیت امکانات و تکنولوژی موجود امروز سینما که با آن هنگام قابل قیاس نیست حتا می‌توان با بازیگران مطرح خارجی کار کرد و با دید جهانی فیلم را ساخت و شاید اگر امروز کسی بخواهد «روز واقعه» را بسازد به خود بهرام بیضایی بیش از هر کس دیگر فکر کند تا با آن ساخته شود.

 

شایسته علت ماندگاری «روز واقعه» را استفاده از عوامل حرفه‌ای و خلوص آنها دانست و اظهار داشت: این کار مخلصانه ساخته شده و مردم با آن ارتباط برقرار می‌کند و اگر بارها هم پخش شود مردم می‌بینند و حتا همین حس را در لبنان مشاهده کردم. اثر سینمایی اگر با نیت خوب ساخته شود آن اثرگذاری را درون قلب‌ها می‌گذارد و این اتفاق با این فیلم افتاده و هم‌چنان شاهد آن هستیم.

وی با بیان اینکه صددرصد علاقه‌مندم باز در این حوزه کار کند به ایسنا گفت: اینگونه کارها هم برای دنیا و هم برای آخرت‌مان ارزش دارد و خیلی جاها وقتی می‌فهمند تهیه‌کننده «روز واقعه» هستم با احترام خاصی برخورد می‌کنند. این آمادگی در من به طور کامل هست تا باز به سراغ این موضوعات بروم واگر فیلمنامه‌نویسان کاری داشته باشند که از استحکامی مانند «روزواقعه» برخوردار است برای ساختش درخدمتیم. از علما ، فضلا و پژوهشگران دینی نیز درخواست می‌کنم نسبت به سینما مهربان‌تر باشند و ما را از متون و این نوع داستان‌ها بهره‌مند کنند.

«روز واقعه» که براساس فیلمنامه‌ای از بهرام بیضایی ساخته شده، ماجرای عبدالله جوان «نصرانی» تازه مسلمان شده‌ای است که در روز عروسی خود با راحله، ندایی می‌شنود که «کیست که مرا یاری کند؟» عبدالله پس از چند بار شنیدن آن صدا، منقلب شده و مجلس عروسی را ترک می‌کند. عبدالله به جستجوی صدا برمی‌آید. آن هم در حالی که برادران متعصب راحله ترک مجلس عروسی را توهینی به خود دانسته و در پی‌اش روان می‌شوند.عبدالله در طول مسیرش با اتفاقاتی روبه‌رو می‌شود و به نشانه‌هایی برمی‌خورد که نشان دهنده این است که امام حسین(ع) می‌دانسته او در جستجوی صدایی که به یاری‌اش می‌طلبد می‌رود. عبدالله به تاخت بیابان‌ها را طی می‌کند و خود را به صحرای کربلا می‌رساند. منتها وقتی به کربلا می‌رسد که عصر روز عاشورا است.

در بخش‌های پایانی فیلم‌نامه روز واقعه آمده است:

میدان. ظهر. بیرون جا

شبلی از سوی دیگر دود درمی‌آید و به دیدن آنچه می‌بیند مبهوت می‌ماند. عرصه‌ای است بزرگ که گرداگرد آن را سپاه دشمن گرفته‌اند. غبار و دود چون چتری بر سر میدان است. در میانه‌ی میدان سواران خود و زره‌پوش تیغ بر کف، دشمن‌وار در تاخت و تازند. یک‌سو از خیمه‌ها دود و ناله بلند است و یک‌سو سوارن کودکان وحشت‌زده‌ی گریزان را دنبال می‌کنند که فریادشان از درد و سوگ و تشنگی است. از میان شمشیر زنانی که با تیغه‌ی خونبار میانه‌ی میدان برپیکری دیده نشدنی خم شده‌اند دسته‌ای کبوتر خونین بال به هوا می‌رود.

شبلی از ضرب گذاشتن جمازه‌ای به زمین می‌افتد و در همین حال دست زنی با آستین سبز وارد تصویر می‌شود و به او پیاله‌ای آب می‌دهد. شبلی چشم می‌گشاید و نور چشمانش را می‌زند.

فریادهای اذان ظهر از سرگروهی جمازه‌ها. شبلی نیم‌خیز می‌نگرد؛ یک سو زنان سوگواری می‌کنند و کاه بر سر می‌ریزند، یک‌سو گهواره‌ای در آتش است، یک‌سو پیکره‌هایی بر آنها تیر و زوبین نشسته ، یک‌سو کودکان ریسمان بسته‌ی بی‌تاب را تازیانه‌زنان می‌دوانند و یکی خندان مشکی آب بر زمین خالی می‌کند، یک‌سو حجله‌ای می‌سوزد، یکی سپاهی تیره‌پوش دو دست بریده را چنان می‌گرداند که همه ببینند، و هلهله می‌کند. شبلی در نور خورشید ناگهان سری را بر نیزه می‌بیند پیش آفتاب؛ چنان که دمی آفتاب را می‌پوشاند و صلیبی بر آسمان می‌بندد. شبلی از تابش نور خیره می‌شود و صدایش به لرزه می‌افتد ـ

شبلی: بی شمشیر به چه کاری آمدم؟ ـ( از جگر فریاد می‌زند) اگر نباید به وقت می‌رسیدم، چرا مرا خواندی؟

و از پا در می‌آید.

همان‌جا. عصر. بیرون جا

شبلی چشم می‌گشاید. حالا منظره‌ای دیگر است؛ آسمان تیره. نور غروب از میان ابرها به میدان کج تابیده. پیکره‌ها را سفید کشیده‌اند. اسبهای بی‌سوار تیر نشسته، اینجا و آنجا به دنبال سوار خود می‌گردند. یک‌سو اسیران را رج کرده‌اند و می‌برند؛ برخی را در هودج برجمازه‌ها و برخی پیاده، سلسله‌ی زنجیر بر پایهایشان. بانگ ناله همه جا را پوشانده. سواران با تازیانه در رفت و آمدند. از آن سوی بیابان گروهی بر سر زنان برای تدفین مردگان می‌آیند. اسبی را که شبلی از بدویان گرفته بود اینک به سوی او می‌آید. شبلی ، در برابر خورشید غروب ـ دیده و ندیده ـ قامت زنی را می‌بیند در برابر خود در زنجیر ایستاده.

زن: برگرد ای جوانمرد و خبر ما را ببر!

خانه‌ی زید . عصر . بیرون جا

راحله بر بام رو به افق ایستاده است. آن سوی خانه‌ها بیابان پیداست و از آن سواری میاید و از آمدنش خاک بلند است. سوار، با راندن به سوی شهر، پشت نخستین خانه‌ها ناپدید می‌شود. راحله برمی‌گردد و به سوی زنانی می‌نگرد که بر بامها رشته‌های نخ تابیده و پارچه‌ها را رنگ می‌کنند؛ نگران و گوش به زنگ. ناگهان از کوچه سر و صدای تاختن اسب می‌شنود، در حیاط خانه ، سه برادرش را می‌بیند که به سوی در می‌دوند، و نیز زید را که فریاد می‌زند.

زید: شبلی!

راحله از بام به زیر می‌دود.

گذر و میدان . روز . بیرون جا

بسیاری هراسیده پس می‌دوند؛ شبلی به میدان می‌رسد و خود را به سکو می‌رساند و عَلم سبز را به دست می‌گیرد؛ کنجکاوان پیش می‌دوند و گردش را می‌گیرند. راحله دوان دوان در گذر به سوی میدان می‌دود؛ از سه برادرش می‌گذرد که پیشتر از او رسیده‌اند، و از پدرش می‌گذرد که پیشتر از برداران رسیده است؛ به جمع مبهوت می‌رسد که رنگ باخته خبری را شنیده است و باور نکرده است. به پای سکو می‌رسد و سرانجام به شبلی که روی سکو از تجسم آنچه دیده زبانش بند آمده، و صداهایی چون ضجه‌های بریده بریده درمی‌آورد.

شبلی او ـ به بالاترین ـ جائی رسید ـ که بشری ـ رسیده. او را ـ در نینوا ـ به صلیب کشیدند. (راحله را می‌بیند و اشکش می‌غلتد ) او ـ با من ـ حرف زد !

راحله ( رنگ پریده ) کجا رفتی و چه دیدی؟ بگو شبلی، حقیقت را چگونه یافتی؟

تصویر به سوی شبلی می رود؛ هنوز ضربه خورده از آنچه دیده؛ به سختی در تقلا، و ناتوان از یافتن واژه‌هایی در خور

شبلی: من ـ حقیقت را ـ در زنجیر دیده‌ام . من ـ حقیقت را ـ پاره پاره ـ بر خاک دیده‌ام . من ـ حقیقت را ـ بر سر نیزه ـ دیده‌ام.»


 «روز واقعه» با بازی علیرضا شجاع نوری، لادن مستوفی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، مرحوم مهدی فتحی، محمدعلی کشاورز، سعید نیکپور، ژاله علو، عنایت بخشی، مرحوم حسین پناهی، شهراد وثوقی، نادره، عنایت الله شفیع و فخرالدین صدیق شریف در سال 82 طی 70 روز در یزد، بافق ، کاشان و جاده ساوه فیلمبرداری شد.

نظرات (۱)

۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۵ https://tablosazi.com/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی