اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

بخشی از فیلم‌های اَبَرقهرمانانه 10 سال اخیر سینما پس از انقلاب، مجموعه سینمایی «هری پاتر» و « گرگ و میش»، برای مخاطبان گروه سنی نوجوانان ساخته می‌شود؛ آثاری نظیر مجموعه «بازی‌های گرسنگی» ،«متمایز» و فیلم «بخشنده» و... .

«دونده هزارتو» با ترجمه دیگر «مازگرد» ادامه همین روند است و مثل همه آثار نامبرده شده به تاسی از انقلاب نوجوانانه هالیوود، شخصیت محوری‌اش نوجوانی باهوش و چالاک است که نقش قهرمان قائم به ذات فیلم را بازی می‌کند و تسلط او جنبه‌‌های قهرمانانه روایت را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

«دونده هزار تو» ادامه سیطره یک جنبش سینمایی تماتیک دیگری غیر از محوریت یافتن قهرمان نوجوان است. در اغلب مجموعه‌های مشابه، روایت در پادآرمانشهری در آینده رخ خواهد و نوجوان قهرمان فیلم باید توان رهبری و سازمان دهی افرادی که قرار است دیستوپیایی پساآخرالزمانی را به سکون توام با آرامشی بشری برسانند را داشته باشد. در واقع این نوجوانی که ذات منجی‌گرایانه دارد، فتح بابی است که «ترمیناتور 2 » آن را احیا و با انقلاب هری پاتر در سینما توسعه یافت.

 فیلم «دونده هزارتو» نخستین اقتباس سینمایی از مجموعه کتاب‌های جیمز دشنر است. اما مختصات روایت اول، ارجینال نیست و خود کتاب منبع الهامی دیگری دارد.

منبع الهام  این مکان و بیشه‌زاری که در فیلم وجود دارد برگرفته از  رمان «ارباب مگس‌ها» اثری از  ویلیام گلدینگ (ترجمه حمیدرضا رفیعی) است.

از نول مشهور گلدینگ در سال‌های 1963 و 1990دو اثر سینمایی اقتباس شد و در اغلب محافل سینمایی، کتاب ویلیام گلدینگ به عنوان منبع اصلی سریال مشهور گمشدگان (LOST) شناخته می‌شود، حتی وجود هیولا در ارباب مگس‌ها مولفه قابل اعتنایی است که در این فیلم «دونده هزار تو»  باز تکرار شده است.

همانطور که اشاره شد در تولیدات نوجوانانه اخیر هالیوود، موقعیت اَبَرانسانی با شاخصه‌های هرکولی مرسوم  دهه 80 و 90 میلادی، به قهرمانان نوجوانان تغییر پرسوناژ و رویکرد داده است. در ابتدای فیلم رهبر سیاه بیشه‌نشینان به توماس، نوجوان برتر وارد شده به این جمع می‌گوید "تو مثل دیگران نیستی". این جمله موید رویش اَبَرقهرمانانه توماس است.

کتاب‌های دونده هزار قهرمان نوجوانی را به عنوان «اَبَرانسان» معرفی می کند و شباهت این «شخصیت اَبَر»  نقطه ضعف  فیلم نیست بلکه تاثیر بزرگ موج نوجوانانه هالیوود بر آثار سینمایی است.

در فیلم «دونده هزار تو» اَبَرانسان نوجوان فیلم توسط  آسانسوری مخفی و زیرزمینی به یک بیشه محصور شده و بلند و غیر قابل عبور منتقل می‌شود. این بیشه به یک هزار تو منتهی می‌شود. حافظه توماس اَبَرنوجوان منتقل شده به بیشه  پاک شده و سایر نوجوانان حاضر در این بیشه وضعیت مشابهی با سایرین دارند.

اسارت گروه نوجوانان ساکن بیشه نزدیک به سه سال طول کشیده است و گروهی از  متمایزان تلاش می‌کنند با جستجو در هزار تو، راهی به بیرون پیدا کنند. بیشه را دیوارهای بلند احاطه کرده و به بن بست های تو در تو مانندی می‌رسند که توسط حشرات میکانیکی بزرگی حفاظت می‌شود و جستجوگران  را در میان این هزارتو به قتل می‌رسانند. نقشه برداری از بن بست های تو در تویی که دائما تغییر می‌کنند امکان پذیر نیست اما بیشه نشینان هر روز با فرستادن دوندگان داخل راهرو ها دنبال راه خروج می‌گردند. بیشه نشینان نوجوان تازه‌وارد را از وارد شدن به داخل راهروها باز می‌دارند.

چالش دراماتیک نخست کسب اعتبار و قدرت است و توماس در این راه دو نفر از هم‌بندان بیشه‌ای را خود را نجات می‌دهد و وارد نزاع های مختلفی در این محدوده محصور می‌شود تا جایی‌ که در جمع نخبه دوندگان در هزارتو برگزیده می‌شود. نوجوانانی که کارشان جستجوی راهی به بیرون این هزار توست، باید از میان بن بست‌های تو در تو باید بگذرد، نوجوانانی که زیر فشار و ترس مجبور شده‌اند مثل بزرگسالان رفتار کنند. در هر کدام مجوعه کتاب‌های «دونده هزار تو»  یک جامعه خیالی در آینده توصیف شده و معمولا هشداری است درباره آنچه در عصر ما روی می‌دهد و بشریت با آن دست به گریبان است.

جهانی که «دونده هزارتو» توصیف می‌کند همانطور که اشاره شد شباهت زیادی به کتاب مشهور «ارباب مگس‌ها» دارد. چنین آثاری به  منازعه قدرت و تقسیم وظایف در یک جامعه‌ اولیه می‌پردازند و تلاش می‌کنند نشان دهند نوجوانان بر اقتدار بزرگسالان پیروز می‌شوند، بسیاری از نوجوانان با این مولفه مشعوف می‌شوند. هر پیروزی نوجوانان و جوانان بر دنیای بزرگسالان، می‌تواند موجب هم‌ذات‌ پنداری طیف وسیعی از مخاطبان با فیلم شود. یکی از آروزهای اغلب نوجوانان، غلبه  بر دنیای بزرگسالان است. از این منظر فیلم‌های اَبَرنوجوان محور هالیوود عمدتا با تکیه بر همین مولفه نمایشی ساخته می‌شوند. اگر از منظر اقتدار نوجوانان منابع اقتباس را بررسی کنیم، در کتاب ویلیام گلدینگ از نظر فلسفی نوعی بینش جبر گرایانه متاثر از فرهنگی انگلیسی حاکم است و دونده هزارتو یک بینش لیبرال مسلکی مبتنی بر اصل تنازع بقا را دنبال می‌کند.

اعتماد به نفس، اَبَر (انسان) شدن، تاکید بر وجوه یگانگی انسانی و ژن خوب، با جماعتی اصیل، قهرمانی منحصر به فرد که تمامی آن‌ها در برابر قدرت مرکزی تسلیم نمی‌شوند، از وجوه مشترک هر دو مرجع اقتباسی است.  

اما  با وجود تفاوت‌های ظاهری و گاهی بنیادین می‌توانیم به وجوه مشترک قابل بررسی و حتی  مولفه‌های دیگری هم اشاره کنیم. در این گونه روایت‌ها نوجوانانی که  قطب رهبری جامعه اطرافشان را بر عهده گرفته‌اند ظاهرا تلاش می‌کنند افراد جامعه تحت تکلف خود را به آزادی و مسئولیت پذیری هدایت ‌کنند.

اما هدف اصلی آزادی توام با مسئولیت پذیری، ثبت نظمی خاص در زندگی است و هر دو روایت «ارباب مگس‌ها» و «دونده هزار تو» روایت‌های کاملا متناقضی محسوب می‌شوند. هر دو روایت بیش از آنکه یک داستان کامل با یک نتیجه گیری اجتماعی مشخص باشند، مخاطبش را ناخواسته به سوی جامعه ستیزی و شورش دعوت می‌کنند.

 میان دو گزاره داستانی رهایی از قدرت مرکزی و زندگی توام با آزادی در این پادآرمانشهرهای ترسیم شده تناقضات بنیادینی فلسفی، مفهومی و دراماتیک وجود دارد.

 پرده سوم فیلم به صورت ناگهانی با یک نزاع به پایان می‌رسد. با در نظر گرفتن قسمت‌های بعدی به نظر می‌رسد کارگردان «وس بال» که قبلا به عنوان مسئول جلوه‌های ویژه فعالیت می‌کرد، در هر قسمت با نزاع گسترده مخاطب را می‌خواهد هیجان زده کند و البته اغلب این جدال می‌خواهد جنبه بلوغ واکنشی نوجوانان را می‌خواهد به  تصویر بکشد.

در واقع به لحاظ دراماتیک دو پرده روایی فیلم صیرورت بلوغ  را تبیین کند. در واقع نشانه داستانی حذف حافظه نوجوانان تهمیدی برای تبیین بلوغ است و ازسوی دیگر می‌خواهد پس زمینه‌ای آگاهانه بسازد برای اینکه نواستعمارگران چگونه، با چه انگیزه‌ای، چه دلیل و  هدفی این نوجوانان را به این بیشه آورده‌اند.

ایوا پیج (پاتریشیا کلارسکون) به عنوان سمبل استمعار پادآرمانشهری مطرح می‌شود تا این نوجوانان را از حس گذشته و آینده تخلیه کند. به تماشاگران نوجوان یادآور می شود که متفاوت هستند، ویژه هستند، برگزیده شدن برای نجات بخشیدن یک جهان ورشکسته و باز تولید دوباره تدبیر و امید است.

خبرگزاری تسنیم- ایمان هادی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی