دکتر وحید یامین پور: فرهنگ ریشه هر تمدن است
چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۱ ب.ظ
فرهنگ ریشه هر تمدن است / وقتی فرهنگ نهادینه شده در دلهای مردم به مرور خود را در عالم مادی بروز می دهد آن وقت است که تمدن شکل می گیرد
فرهنگ یک جریان سیال ذهنی، قلبی و روحی بین انسان ها است که معمولا تجلی مادی ندارد که وقتی پایه های مادی پیدا می کند یک تمدن می شود.
براستی هنر و ملاک های خوب یا بد بودن یک هنر چیست ؟ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با احکام فقهی در فرهنگ عمومی مواجه شدیم که راجع به حوزه هنر صادر می شد، مثلا می گفتند موسیقی غنا حرام است.
برخی ها در حوزه های مختلفی چون روانشناختی دلایلی برای حرام بودن برخی از هنرها می آورند، ولی چیزی که در این میان مسلم است آنکه هنر اثر می گذارد و این اثر گذاری گاهی مشمول حکم فقهی می شود و گاهی نیز نمی شود.
با توجه به طرح موسیقی حرام بایست به این سوال ها اشاره کرد که آیا در دیگر رشته های هنر مانند معماری هم عنوان حرام مطرح است یا خیر؟ اگر موسیقی نامطلوب اثری نامطلوب بر انسان میگذارد چرا نتوان درباره ی سایر هنرها همچو معماری چنین حکمی را روا دانست؟
تمدن اسلامی یک طرح از پیش طراحی شده نیست بلکه فرآیندی است تاریخی. تمدن را انسان ها می سازند. آنها دنیایی را مطابق بنیادهای معرفتی و ادب و سلوک و ارزش های خود می سازند که در آن راحت باشند. از این روست که فرهنگ های مختلف نمی توانند تنفس در فضای تمدنی نامتجانس را تاب بیاورند. آنچه را که ذیل عنوان بحران هویت می شنویم به شکل عمیقترش از اینجا نشات می گیرد که تمدن اقتضائاتی دارد و بی اقتضاء نیست. مشکلات ما در صد سال اخیر از همین جا ناشی میشود که قالب و کالبدی که ما را احاطه کرده است برآمده از فرهنگ الحادی و حیاگریز غربی است و این باعث تنگی نفس فرهنگ اسلامی شده است.
وقتی می گوییم تمدن غرب، یعنی تمام شئون این تمدن برآمده از چیزی است که به آن فرهنگ غرب می گویند / غربزده کسی است که فکر می کند تمدن غربی تنها صورت ممکن برای زندگی کردن و کامل ترین نوع فرهنگ و تمدن است
وقتی می گوییم تمدن غرب، یعنی تمام شئون این تمدن برآمده از چیزی است که به آن فرهنگ غرب می گویند.
واقعیت این است که ما در تمدن مدرن احساس راحتی نمی کنیم و آنچه که آنها به عنوان مدرن شدن برای ما به ارمغان آوردند در ما احساس راحتی به وجود نمی آورد که این ناشی از تفاوت در فرهنگ هاست.
غربزده کسی است که فکر می کند تمدن غربی تنها صورت ممکن برای زندگی کردن و کامل ترین نوع فرهنگ و تمدن است در حالی که این فقط یک امکان است و امکان های دیگری متصور است.
در ادامه موضوع به تاثیر متقابل فرهنگ بر تمدن و تمدن بر فرهنگ نیز بایست پرداخته شود . فرهنگ تمدن را می سازد ولی این تمدن است که در ادامه فرهنگ را قوام می دهد. به تعبیری وقتی تمدنی متناسب با فرهنگی شکل گرفت پس از آن انسانی که در این تمدن تنفس می کند مطابق آن تمدن تربیت می شود. اکنون نیز طی صد سال اخیر بتدریج کالبد شهر و تمدن غربی ما را فراگرفته و مارا در عالم غربی فروبرده و فرهنگ متناظر با این عالم هم خودش را به ما تحمیل کرده است. ما تصور میکنیم وقتی تابلوهای تبلیغاتی و بنرهای احادیث و اذکار را به در و دیوار نصب میکنیم شهر را اخلاقی و اسلامی کرده ایم. این خیال باطلی است. شهر تجلی باطن انسان هاست. شهری که با الهامات غیررحمانی مهندسان و معماران ملحد غربی ساخته شده شهروندانش را در ملکوت شیطانی سازندگانش شریک میکند. این قاعده ی هنر و صنعت است.
برای درک بهتر تاثیر متقابل فرهنگ و تمدن به این توجه کنید که در خانه های سنتی اسلامی یکی از مهم ترین مولفه های زیربنایی این گونه خانه ها مفهوم حیاء است و این خانه ها به شدت حیاء محور هستند و ساخت آنها به گونه ای است که همواره محرم و نامحرم از هم جدا هستند و با داشتن اندرونی و بیرونی هرگز اجازه اختلاط بی جهت محرم و نامحرم را نمی دهد. انسانی که در این محیط رحمانی تربیت می شود به لحاظ باطنی عفیف است و برعکس کسیکه تربیت یافته ی معماری و شهرسازی عریان و فردگرای مدرن است عفت باطنی ندارد و به زور هم عفیف نمی شود.
فرهنگ مدرن ابتدا در شما سایش ایجاد میکند و به مرور فرهنگ قبلی شما را به کلی از بین می برد و سپس شما را در قالبی جدید شکل می دهد. آثار هنرمندان متاثر از القائات قلبی آنان است
موضوع هنر در دو تمدن غربی و اسلامی نیز مساله دیگر ما است . هر انسانی دو بُعد دارد، یک بُعد مادی و یک بُعد ملکوتی؛ همه غیب و ملکوت داریم و همه چیز از ملکوت انسان ها آغاز می شود.
آنچه را که ما به زبان می آوریم متاثر از القائاتی است که از عالم ملکوت بر دل ما جاری می شود، در واقع گوش هنرمندان در عالم ملکوت به دهان ملائکه است. وقتی مطلبی به او در آن عالم گفته می شود این مطلب در عالم ماده بر قلب او نازل شده و به تاثر از این القائات آثاری در زمینه های مختلف هنری ایجاد می کند. به تعبیر حضرت امام ره مملکت وجود آدمی معرکه ی نزاع جنود عقل و جهل است. هر انسانی یا در تصرف لشکر عقل است یا در تصرف لشکر شیطان و جهل. هر فعلی که از انسان سر میزند برآمده از واردات قلبی و خواطر اوست. الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء؛ هنرمندی که تزکیه ندارد قلبش محل القائات شیطانی است و تجلیات هنری او نیز شیطانی است بنابراین زمانی که کسی مخاطب آثار شیطانی او قرار میگیرد در قوس صعود با ملکوت شیطانی او می آمیزد و او هم شیطانی می شود. شهری که آمیخته با آثار هنری غیرپاکیزه و شیطانی است عموم مردم را با سیاهی و تباهی عالمی می کشاند که خالق آن یک معمار یا هنرمند شیطانی است. برای همین است که درباره ی تمدن الحادی غرب و معماری آن چنین سخن میگوییم.
هنگامی که یک فرد مخاطب یک اثر هنری قرار می گیرد درست همان مراحل را طی می کند و از طریق این هنر به مراتب عالم ملکوت آن هنرمند دست می یابد. در عالم ملکوت القائات بسته به خود فرد از طریق فرشته ها و یا شیاطین انجام می گیرد و این جاست که اگر اثری رحمانی باشد روح شما نیز رحمانی می شود و اگر برخلاف آن این اثر هنری شیطانی باشد روح شما نیز شیطانی می شود. به طور مثال اگر موسیقی شیطانی بشنوید چون منطبق با روح شیطانی سازنده است روح شما نیز شیطانی می شود.
تمدن غرب یک تمدن شیطانی است
هر کاری که ما انجام می دهیم ناشی از یک وارد قلبی است، تمدن غرب نازل شده از تجلیات قلبی شیاطین است.
تمدن غرب تمدنی است که برآمده از خواطر و واردات شیطانی است و درمقابل آن تمدن اسلامی با واردات رحمانی قرار گرفته است. مسئله حیاء و نگاه به موضوع حیاء فرق دیگر دو تمدن است . حیاء یکی از ارکان سرزمینی است که دین در آنجا رشد می کند و در مقابل آن مدرنیته یک تمدن ضد حیاء است.
با انقلاب اسلامی روحی جان بخش در هنر ایران دمیده شد / اگر فرهنگ به نفس نفس بیافتد تمدن هم به نفس نفس می افتد
به موضوع هنر و افول آن در ۲۰۰ سال گذشته نیز بایست اشاره شود . پس از دوره صفویه هنر ایرانی اسلامی رو به افول رفت و در عصر قاجاریه دیگر ابداعاتی در زمینه هنر انجام نگرفت و فقط هنرمندان سعی داشتند که از سبک های دوران صفوی تقلید کنند که مسجد سپه سالار تهران و نقاشی های مینیاتور این دوره نمونه هایی از این دست است که این تقلید نیز در دوران پهلوی دیگر انجام نمی شد.
اگر فرهنگ به نفس نفس بیافتد تمدن هم به نفس نفس می افتد و از بین می رود، اگر فرهنگ نفس داشته باشد هنر را راه می اندازد و موجب شکوفایی تمدن می شود.با انقلاب اسلامی روحی جانبخش در هنر دمیده شد و بخشی از هنر را جنباند و چون معنوی ترین نوع هنر شعر و ادبیات است شاهد رشد چشمگیر این هنر بعد از انقلاب هستیم. اگر این الهام رحمانی قوی باشد و امکان عمیق تر شدن و همه گیر شدن را داشته باشد بتدریج بیماریهای ناشی از ورود تمدن غرب را درمان میکند هرچند این اتفاق آرزوی دوردستی است.