نقش و حضور چهرهها در کنار زلزلهزدگان /به بهانه بازدید علی دایی از مناطق زلزله زده کرمانشاه
طی چند روز اخیر که مردم ایران در ماتمِ زلزلهی کرمانشاه هستند نمونههای بسیاری از کمکهای چهرههای شاخص را شاهدیم. از دعوت به ارسال وسایل مورد نیاز اولیه، جمع آوری کمکهای مردمی و معرفی شماره حساب تا حضور مستقیم در مناطق آسیب دیده. این شور بیحد و حساب به راستی حیرتانگیز است. در مقیاسی وسیعتر دنیا هم نمونههای زیادی از حضور چهرههایِ مشهور در کنار مردمِ مصیبت دیده و بلاکشیده در بحرانهای مختلف چون سیل، طوفان و زلزله به خاطر دارد. در این جا مروری خواهیم داشت بر بخشی از حضور شخصیتهای سرشناس در کنار مردمی که روزهای سختی را به دلیل مصیبت پشت سر گذاشتهاند و در پایان سعی میکنیم به این سوال جواب بدهیم که در هنگام بلایا موثرترین راههای کمکرسانی کدام است؟
تا سال های ۱۹۶۰ مردم دنیا تصویری گنگ، دور و محو از مصیبت در جاهای دیگر دنیا داشتند؛ مردم تنها اخبار اتفاقات نزدیک به خود آن هم چند وقت بعد را میشنیدند. اما فاجعهی قحطی بیافرا (آفریقا) که به مدد تلویزیون و به شکلی زنده رسانهای شد واکنشی جهانی به دنبال داشت. بسیاری از مردمِ دنیا که تا دیروز نمیدانستند بیافرا کجاست جوری واکنش نشان دادند که انگار شاهد آزار و رنجِ مستقیم عزیزان خود هستند. مصیتهای بعدی در گوشه و کنار دنیا آمدند و رفتند اما این اصلِ نیازِ مخاطب به احساس حضور در فاجعه و نیز میل به دانستن سریع و آنیِ اخبارِ مصیبتها تمامی نداشت. حالا این مصیبت میخواست آتشفشان یا زلزله باشد یا فاجعهای تروریستی و جنگی که توسط انسانها پیش آمده بود یا خطایی تکنیکی در عملکرد دستگاههای نوظهور قرن بیستم مثل نیروگاه اتمی چرنوبیل. مردم در هر کجای دنیا اخبار این فجایع را دنبال میکردند و به رسانههایی اقبال بیشتری نشان میدادند که خبرها را سریعتر و کاملتر و از نزدیکترین مکان به حادثه برای آن ها گزارش کند. در این اشتیاقِ تازه شکل گرفته شاهدحضور چهرههای معروف در کنار مصیبتزدگان هم بودیم. حضور این افرادِ شاخص در کنار شرایط سخت توجه بیشتر عموم را به همراه داشت. همراهی جکی چان در زلزله سیچوان چین در سال ۲۰۰۸ در افزایش کمکهای مردمی و حضور مراکز و سازمانها به این نقطه آسیبدیده از دنیا موثر بود. و یا حضور آنجلینا جولی در بحران انسانی کامبوج علاوه بر دوربینهای خبرگزاریها مسوولین سازمان ملل را نیز به تکاپو واداشت. علاوه بر حضور مستقیم در صحنه برخی از هنرمندان سعی کردند که به هنگام سختیها با برگزاری برنامههایی مخاطبانشان را به پرداخت کمک های مالی تشویق کنند.جرج کلونی به دنبال زلزله در هاییتی موفق شد ۶۶ ملیون دلار تحت عنوان یک کمپین جمعآوری کند.
افکار عمومی به چهرهها و رفتارشان نه تنها روی صحنه، پرده سینما یا زمین مسابقه توجه میکنند که هر حرف و حرکت و حضور اجتماعی آنها را نیز دنبال میکنند. حالا این شخص میخواهد پرویز پرستویی، علی کریمی یا تتلو باشد. به علاوه از آنجا که رفتار و کنشهای چهرهها بضاعت زیادی در تقلیدشدن از سوی مشتاقان دارد روانشناسان و جامعه شناسان با جدیت بیشتری این شور و علاقهمندی را که میتواند موج آفرین باشد دنبال میکنند.
در زلزله اخیراستان کرمانشاه اخبار کمکهایی که تاکنون منتشر شده شگفت انگیز بوده است. این حجم از یاریرسانی شاید حتی از بسیاری نمونههایی که در دنیا دیده ایم هم حیرتانگیز تر باشد؛اما در حالی که مطالعهها در همه جایِ دنیا بر مدیریت در بحران و بلایا تاکید دارند و اعتقاد دارند که حرکتهای عمومی برای تاثیرگذاری بیشتر نیاز است که در قالبِ مدیریتی هوشمند و یکپارچه عمل کنند نمیدانیم که چرا در کشور ما و به هنگام مصیبتهای ملی حرکتها فردی میشود. مجمع الجزایری پراکنده میشویم با کارکردهایی بدون نظارت و غیرمرتبط با هم. در این آشفته بازار هر فرد و گروهی داعیهی متولی بودن در کمک رسانی پیدا میکند. به دنبال طوفان های اخیر آمریکا بهترین شیوه کمک رسانی پرداخت کمکهای مالی به مراکز معتبر از پیش موجود معرفی شد. اما در کشور ما شیوههای کمکرسانی کمتر نقدی و از آن مهمتر جدا جدا است. در دنیا که موثرترین کمکهای افرادِ سرشناس در قالب سازمانهایی چون صلیب سرخ و مراکز مردمنهاد شناخته شده است، شیوه کمک های ما قدری متفاوت به نظر نمیرسد؟! انگار ما هلالاحمر نداریم!یا ستاد بحران کشک است!
مطالعهها نشان داده بیشترین و پرفایدهترین کمکها آنهایی بوده که از طریق سازمانهایی که از قبل وجود داشته انجام شده است و نه ارگانهایی که یک شبه و خلق الساعه پیدا شدهاند؛ اما در کشور ما افراد شاخصی را میبینیم که کمک های خود را به هر طریقی به جز مجاری شناخته شدهی رسمیِ قبلی واریز و پرداخت میکنند. گرچه این عادتِ تکروی به دلایلِ مختلف از جمله عدم اطمینانِ کافی به سازمانهای از پیش موجود در کشور ما طبیعی است، ولی باید قبول کرد که این شیوه کارایی زیادی نخواهد داشت. در حالی که منطق حکم میکند حمایتها فراگیر و بر اساس نیازسنجیهای واقعی باشد اما در این پراکندگیِ موجود هزینهکردها شکل و فرمی هدفمند نخواهند داشت. زمانی که چهرهای چون شکیرا” بنیاد پاهای برهنه” را در کشورش کلمبیا راه انداخت دیگر چهرهها سعی نکردند بگویند:” تو کار خودت را بکن ما هم راه خودمان را میرویم”.بلکه دیگران هم اگر قرار بود کمکی به بچههای نیازمندِ آمریکای جنوبی بکنند از طریق همین سازمان انجام میدادند و هر فرد و چهرهای یک شماره حساب معرفی نکرد. طبیعی است بنیاد و سازمانی که از قبل وجود دارد چون برآورد درستی از نیازها دارد بهتر میتواند برنامه ریزی داشته باشد. در این صورت دوباره کاری کم می شود. کمکها بر اساس تقاضاهای واقعی ارایه خواهد شد. فعالیتهای موازی و دست و پاگیر کمتر خواهد شد. از همه مهمتر اعتمادِ عمومی که سرلوحه هر بنیاد مدنی است خدشه دار نمیشود.
به دنبال هر مصیبتی هم چون زلزله مجموعهای از واکنش های روانی شکل میگیرد. چندی نمیگذرد که مصیبتزدگان در مییابند که باید زندگی خود را دوباره آغاز کنند. اما فشار روانی طاقت فرسا تا مدت ها توان بلند شدن را از بسیاری از آن ها میگیرد. انگار زمان میبرد تا دل و دماغها برگردند. امیدوارم همانطور که این اشتیاقِ ملی این روزها غوغا کرد به قول مرضیه برومند در روزها و ماههای آتی بیآن که به سرنوشت بم و رودبار دچار شود، ادامه داشته باشد. شاید آن موقع مردمِ جفاکشیده از تلخیِ روزگار نیازهای دیگری غیر از مایحتاج اولیه داشته باشند.
آن چه در آبانماه ۱۳۹۶ در استان کرمانشاه دیده میشود غرورآفرین است اما اگر در بهار ۱۳۹۷ هم چهرهی سرشناسی را دیدیم که مدام در راهروهای شورای شهر، فرمانداری، ارشاد و یا شهرداریِ سرپل ذهاب و کرمانشاه برای اخذ مجوز راهاندازی یک نهاد حمایتی یا موسسه هنری یا خیریهای آموزشی در یک روستا بالا و پایین میرود و برغم شنیدن جوابهایِ سربالا باز کم نمیآورد باور میکینم که مشاهیرِ امروز ما فراتر از هیجاناتِ قهرمانانهی امروز افقهای دورتری را میبینند.