اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

هنگامی که برای اولین بار تصویری خیالی از کلاغ ادین در دشتی پهناور در رویای رگنار لاثبروگ خود را نشان داد، شخصیت تاریخی مردمان اسکاندنیاوی هرگز متصویر نمیشدند که او، مردی در ردای خدایانشان خواهد بود. رگنار لاثبروگ که بیشتر با عنوان پادشاه شناخته میشود از فصل اول تا چهارم سریال وایکینگ‌ها، با بازی تراویس فیمل یکی از کاریزماتیک شخصیت‌های سریال‌های تلویزیونی و نمایشی تاریخی را از خود به نمایش گذاشت.

در حقیقت، تلاش‌های ضد اُدینی رگنار از جایی آغاز میشود که شاهد بسته شدن درهای تالاری مرسوم در فرهنگ و باورهای قلبی خود میباشد

شاید تمامی اتفاقات و رخدادهای زندگی رگنار را بتوان به خواسته اُدین و خدای باستانی مردم اسکاندیناوی دانست. از سفر او به آن سوی دریاها و حمله به انگلستان و رودرویی با پادشاه اکبرت تا داستان فتح خونین و بینظیر او در پاریس. داستان رگنار، بیشتر منظومه‌ای عاشقانه، هوشمندانه و اعجاب انگیزی است که در آن، لاگرتا همسر دوران کشاورزی او بشمار میرود و در زمان پادشاهی نیز، اَسلاگ به عنوان ملکه‌ای از تبار مردان افسانه‌ای هویت اسکاندیناوی در کنار او قرار گرفت. اینکه رگنار لاثبروگ چرا تا به این اندازه مورد توجه مخاطبان سریال‌های تلویزیونی است، علتی بر بودجه بسیار بالای شبکه هیستوری برای ساخت این سریال میباشد. علتی که سبب میشود تا رگنار یکی از شخصیت‌های دوست داشتنی نمایش‌های خانگی باشد و سبب میزان پرداخت به کارکترها او توسط خالق و نویسندگان سریال میباشد. کارکتری که همیشه هوش را برتر از قدرت فیزیکی میدانست و روایت سریال نیز در بطن خود، تقابل چنین شرایطی بود. سریال در طول چهار فصل در تلاش بود تا چنین تفکری را به نمایش بگذارد. در اصل داستان شاهد، رگنار لاثبروگی بسیار باهوش، زیرک و به نوعی نابغه در کنار برادر او، رولو بودیم. مردی قوی هیکل و ماهر در مبارزه تن به تن و به شکلی تشنه خون! میزان تقابل این دو کارکتر بیشتر خود را در فصل چهارم نشان میدهد. جایی که فرمانده پاریسی، رولو در برابر پادشاه نروژ و برادر خود قرار میگیرد. هنگامی که از نبرد دو برادر عبور میکنیم که سریال تا حد بسیاری هوش رولو را نیز به رخ میکشد و تنها رگنار را باهوش داستان روایت نمیکند، به نقطه نابودی تمامی ریشه‌های سلطنت شاه بزرگ نروژ میرسد. سریال وایکینگ‌ها در فصل چهارم و در نیمه دوم خود، چالش‌های دوری شاه از خانه را به نمایش میگذارد و در چنین روایت و اصالت داستان‌سرایی است که مخاطب با شکوه مردی بزرگ‌تر از خود آشنا میشود. شاید تصور مرگ رگنار لاثبروگ در پایان فصل چهارم و نبود او در فصل پنجم، یکی از ناامید کننده‌ترین اتفاقات سریال باشد ولی میراث باقی مانده از شجاع‌ترین مرد زمانه خود، سبب میشود تا انگلستان به شوم‌ترین نقطه و تاریخ روایت شده خود، برسد. جایی که شاه اکبرت با تمامی هوش و ذکاوتش، بازی را به رگنار کشته شده، میبازد و همه چیز رنگ فتحی برای نام و انتقام پادشاه برگزیده‌یِ خدایان میگیرد.

در نیمه ابتدایی فصل چهارم در مکانی رویامحور، رگنار لاثبروگی را میبینیم که در تلاش است تا از طریق درهای تالار والهالا، به ادین و تالار باشکوهش بپیوندد ولی به ناگهان درها بر روی او بسته میشود. چنین تصاویری در نیمه دوم فصل چهارم نیز نشان داده میشود، جایی که پادشاه نروژ در تلاش است تا خود را حلقه آویز کند و سرنوشت خود را جدای از خواسته خدایان نشان دهد. اینکه اُدین هیچ کنترلی بر عملکرد و سرنوشت او نداشته و ندارد. چنین تصمیم‌گیری حتی به نحوه انتخاب مرگ کارکتر محبوب سریال توسط خودش نیز کشیده میشود، جایی که در نهایت و با تمامی تلاش‌های طولانی مدت و سخت رگنار، او متوجه میشود که اُدین همیشه برای او برنامه داشته و بسته شدن درهای والهالا، جهت رسیدن او به انگلستان و کشته شدن در کشوری جدای از خاک خود بوده تا اُدین، او را به عنوان یکی از بزرگان تالارش انتخاب کند و نامش را برای قیام فرزندانش و تسخیر انگلستان مهیا سازد. در حقیقت، تلاش‌های ضد اُدینی رگنار از جایی آغاز میشود که شاهد بسته شدن درهای تالاری مرسوم در فرهنگ و باورهای قلبی خود میباشد. او سعی میکند تا خدایش را به چالش بکشد، در حالی که اُدین، خدای نورثی، او را برای جاودانگی برگزیده است و در تلاش است تا هویت و شخصیت پادشاهی او را به نتیجه‌ای شوم تبدیل سازد.

بیورن را بیشتر میتوان به جهت تکامل شخصیت‌اش در هوشیاری و درک اتفاقات رخ داده برای پدرش، مشاهده نمود

شاید سریال وایکینگ‌ها فصول اول تا چهارم، سروده‌ای برای مردی تمام عیار باشد. مردی که در آخرین ملاقات خود، با لاگرتا، عنوان میکند که ای کاش کشاورز باقی میماندند. تلاش‌های او و بلندپروازی‌هایش، همان دلایلی جدایی عشق بین او و لاگرتا بود و اکنون، هنگامی که مرد خسته و پیر داستان، پس از شکست از برادر خود، برای مدت زمانی طولانی، با خود خلوت کرده بود، با مرور گذشته و خواسته‌هایش، درک میکند که همه چیز برایش خاکستری بوده و زندگی در کنار لذت‌های گذرایش، تلخی را نیز به او نشان داده است. رگنار لاثبروگ، توسط شاه ایلا کشته میشود تا نامش برای همیشه در تاریخ و افسانه‌های نورثی باقی بماند. مردی که برای اولین بار به انگلستان و پاریس شورش برد و با هوش نامحدود خود، پاریس، شهری نفوذ ناپذیر را به تسخیر خود در آورد.

شاید با اتمام کارهای رگنار لاثبروگ و فقدان او در سریال، دلمان برای آن نگاه‌های ترسناک و گاها هوشمندانه تراویس فیمل تنگ شود، ولی به گفته نویسندگان سریال، میراث کاریزماتیک رگنار به فرزند آخرش، رسیده. کارکتری که تمایزش با فلج بودنش مشخص میشود و میزان خشونت ذاتی او، یکی از نقاط بسیار تیره کارکتر آیوار به شمار میرود. در میان تمامی لایه بندی‌های داستانی، نباید عشق عجیب و فراوان فرزند ارشد رگنار به پد را فراموش کرد. بیورن، یکی از متفاوت‌ترین و رگناری‌ترین شخصیت سریال است. به هر اندازه، آیوار باهوش و باافکاری تیره و تار است، بیورن، با سطح هوش عادی ولی دِرایت، سلحشوری خاصی، نشانه‌های بارزی از پدر خود را به ارث برده است. بیورن را بیشتر میتوان به جهت تکامل شخصیت‌اش در هوشیاری و درک اتفاقات رخ داده برای پدرش، مشاهده نمود. جایی که او شاهد، به قدرت رسیدن پدرش، مخفی نمودن نقشه تسخیر پاریس و در نهایت، سلاخی قاتل پدرش بوده است. چنین ارتباط قوی و بسیار نزدیکی، در طول سریال و داستان‌سرایی سریال تا جایی حفظ شد، که نویسندگان، بیورن را در حالی که در اسپانیا و منطقه مسلمان نشین، روایت میکردند، با نمادی از مرگ رگنار لاثبروگ، پیوند عمیق بین پدر و پسر را به نمایش گذاشتند، بیورنی که تشنه خون بود و انتقام تنها مسیری برای سیرآبیش به نظر میرسید.

داستان بیان جمله عاشقانه رگنار به فلوکی، تمامی حس او به مردی است که ابزار رسیدن به بزرگی را برایش فراهم کرده بود

شاید بتوان، در کنار تمامی همسران و فرزندان رگنار، از دوست و ارتباطی نزدیک بین دو دوست و برادر را به شکلی ناگسستنی خواند. اینکه رگنار در آخرین ملاقات خود با فلوکی، عشق خود را به او بروز میدهد و میداند که برادر کشتی سازش، چه عشق پایان ناپذیری به او داشته است. فلوکی اگرچه کارکتری همچون اتلستن را میکشد و توسط بیورن مجازات میشود، ولی مرحله پایانی عشق بین این دو کارکتر کجاست؟ جواب سوال نامشخص است، اینکه عشق بین فلوکی و رگنار هرگز مرزی برای خود قائل نیست. داستان بیان جمله عاشقانه رگنار به فلوکی، تمامی حس او به مردی است که ابزار رسیدن به بزرگی را برایش فراهم کرده بود. فلوکی آنقدر نهادینه و مهم است که در زمان‌های بسیار حساس داستانی و در زمانی که رگنار در پایان دنیا و مرگ قرار گرفته است، به دوست خود پناه میدهد. اینکه فلوکی در نبرد انتقام رگنار، وحشیانه خون میریزد، حقی مشخص برای اوست. شاید یکی از مشکلات بزرگ فصل چهارم در بیان احساسات شخصیت‌های نزدیک به رگنار و منعکس نشدن تمام و کمال مرگ رگنار در چهره فلوکی باشد. جایی که باید نمایشی از درد و غم از دست رفتن یاور قدیمی مرد کشتی ساز، به نمایش گذاشته میشد.

فصل پنجم سریال «وایکینگ‌ها» با حضور پسران و نبردهای داخلی و خارج خاندانی میراث داران رگنار ادامه خواهد یافت و در میان چنین شکافی، کارکتری از راه رسیده و به بیان نویسندگان سریال، کاریزماتیک و مجنون انگلیسی با بازی جاناتان ریس میرز بازخواهد گشت. وایکینگ‌ها، که تصور میشد با مرگ کارکتر اصلی و چند ساله خود، به پایان برسد، اکنون بیشتر از قبل خواستار گسترش و بسط داستانی افسانه‌یِ مردان نورثی میباشد و باید دید که آیا شخصیت‌های جدید و تا حدی منحصر به فرد و جدید سریال، میتواند، جای خالیِ کشش داستانی رگنار با بازی تحسین برانگیز تراویس فیمل را پر کنند.

منبع: فیلمجی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی