چرا تهیه کننده تلویزیون مادر خرج است نه تهیه کننده !؟
سینماسینما: گفتگوی فرهیختگان با رضا صائمی درباره حلقـــه بستــه تهیــــهکنندگان تلـــویزیون و همــــچنین عدمبهرهگیری از همه سرمایهها و دلیل ورود بخشهایی از مدیریت سیما به عرصه تهیهکنندگی را میخوانید:
سریالهای تلویزیون در سالهای اخیر را بررسی کردیم و نهایتا به اسم ۵، ۶ تهیهکننده بیشتر نرسیدیم.
در کارگردانی هم تقریبا همین است.
بله. اما دایره کارگردانی قدری گستردهتر است. در ۱۰سال اخیر تعداد سریالهای خوب بسیار کم شده است. یکی از دلایلی که کیفیت سریالها بد شده همین دایره تنگ تهیهکنندهها نیست؟
بله. یک مساله این است که شاید برای اینکه بتوانیم سقف تهیهکنندگی را در کیفیت اثر، چه مثبت و چه منفی، بیان کنیم باید تبارشناسی اتفاق افتد. یعنی به این برگردیم که سیستم یا فرآیند تهیهکنندگی سریال تلویزیون به چه شکلی است. تا جایی که من آشنایی دارم و با تهیهکنندهها صحبت کردم دو شیوه عمده وجود دارد. یا طرح داستانی و سریالی از سمت تلویزیون یعنی شبکهها، مدیر شبکهها یا مدیرگروه فیلم و سریال شبکهها به تهیهکنندهها پیشنهاد میشود که این جزء کارهایی است که «سفارشی» است یعنی سفارشی است که شبکه به تهیهکننده میکند. مدل دیگر برعکس این است یعنی تهیهکننده پیشنهاد میدهد که البته آنجا هم باز لزوما تهیهکننده مستقیما پیشنهاددهنده نیست. اینجا به دو شکل است؛ یا کارگردانی، نویسنده یا فیلمنامهنویسی تهیهکنندهای را پیدا میکند و میگوید چنین فیلمنامهای دارم و شما کارهای اجرا و تهیهکنندگی را انجام دهید و بعد به سراغ تهیهکننده میروند یا اینکه زمانی تهیهکننده طرحی را با نویسنده و فیلمنامهنویسی که رفیق است، پیگیری میکند. بعد از اینکه فیلمنامه نوشته شد به تلویزیون ارائه میدهد و جلسات و روند را طی میکند. یک فرآیند چرخشی به این شکل داریم. یک مسالهای که وجود دارد این است که غالبا پیشنهادها از سمت تهیهکنندهها به تلویزیون است. اگر بخواهیم سهمیهبندی کنیم شاید ۲۰ درصد سفارشهای تلویزیون باشد و ۸۰ درصد پیشنهاد از سوی تهیهکننده است. وقتی سفارش از سمت تلویزیون میشود با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی و معیشتی ازجمله تهیهکنندههای تلویزیون خیلی رضایتبخش نیست معمولا آنها به کیفیت اثر به لحاظ نمایشی فکر نمیکنند. آنها به این فکر میکنند که طرح و بودجه را بگیرند. برای همین اینجا تهیهکنندگی از مفهوم تخصصی و حرفهای خود تهی میشود.
یعنی بیشتر به سمت مدیریت مالی میرود.
درست است. در واقع تهیهکنندگی از دغدغهمندی به مشغله تبدیل میشود. در واقع ما از تهیهکننده مولف دور میشویم و به سمت تهیهکننده خرجکننده میرویم. نقشی که تهیهکنندگی الان در تلویزیون دارد مادرخرجی است. یک بودجهای را دریافت میکند، تیمی را دعوت و بودجه را تقسیم میکند. برای همین نظارتی وجود ندارد. هم دغدغهای برای کیفیت کار وجود ندارد و هم نظارتی نیست. اگر تهیهکنندگی دغدغهمند باشد اولین ناظر کیفی کار خود اوست.
میتوان گفت در این امر رضایت طرفین را هم میبینیم یعنی هم صداوسیما از این معامله راضی است و هم تهیهکننده!
درست است. انگار تلویزیون تبدیل به بنگاه اقتصادی شده است که کالای آن یک کالای فرهنگی است. این نوع دلالی فرهنگی و نمایشی به معنای اثر نمایشی یا دلالی اثر رسانهای است. برای همین دغدغه در تهیهکننده وجود ندارد و تهیهکننده میانجی و واسطه است که کار را هندل میکند تا برای او اهمیت داشته باشد که کیفیت کار چگونه است. این بنگاه کارآفرینی یا بنگاه تجاری در حوزه فرهنگ در همه حوزهها اتفاق میافتد. در سینما، در نمایش خانگی و… نیز همینطور است. نکته قابلتوجه در اینجا این است که تهیهکننده تلویزیونی بهخاطر اینکه پول خود را از تلویزیون میگیرد نگران بازگشت سرمایه همانند تهیهکننده خصوصی در سینما نیست که باید فیلم او اکران شود، دیده شود و فروش برود تا سرمایه او بازگردد. برای همین دغدغه مالی برای تهیهکننده تلویزیون نیست و میگوید هرچه بسازیم شبکه قبول میکند و پخش میشود و ما پول خود را گرفتهایم. چهار مخاطب هم ابراز نارضایتی کنند اهمیت ندارد. در نمایش خانگی این نکته بسیار دیده میشود که تهیهکنندهها در تولید سود خود را میکنند و نیاز به اکران و نمایش هم ندارند، برای همین نگران این امر نیستند. بهدلیل سازوکارهایی که در چند سال اخیر به اسم پولهای کثیف و پولشویی اتفاق میافتد از طرق دیگری این هزینهها تامین میشود و سودآوری اثر وجود دارد. حتی اگر دغدغه مالی هم باعث ساخت یک اثر شود یک تهیهکننده نسبت به کیفیت کار خود باید حساس باشد چون اگر کیفیت خوب نباشد اثر دیده نمیشود و درنهایت بازگشت سرمایه و سود برای تهیهکننده نیست.
حتی ممکن است کار بعدی را به او ندهند.
درست است. برای همین تهیهکننده به تدارکاتچی تبدیل شده است.
در سالهای اخیر برخی مدیران تلویزیونی را دیدهایم که به حوزه تهیهکنندگی ورود کردهاند. نکته دیگر این است که سهم تهیهکننده از سریالی که مثلا بین ۱۸ تا ۲۴ میلیون برای هر دقیقه قرارداد بسته شده چقدر است که ترجیح میدهد مدیر نباشد و تهیهکننده سریال باشد؟
در صحبت خود پاسخ را توضیح دادید.
میتوان گفت ۵۰ درصد این امر سود است؟
من چون دقیقا به مناسبات اقتصادی آنها به شکل جزئی اشراف ندارم نمیتوانم آمار اعلام کنم ولی قطعا استدلال شما درست است یعنی اگر سودی نبود کسی از پشت میز مدیریت با شأن مدیر وارد عرصه تهیهکنندگی نمیشد. البته یک مسالهای هم وجود دارد. در کار سریال من فکر میکنم تفاوتها زیاد است. بسیاری معتقدند کار تلویزیون به اسم تهیهکننده نیست، مدیر مالی یا مدیر پشتیبانی یا مدیر اجرایی است. بهخاطر اینکه در تلویزیون تهیهکننده از جیب خود سرمایهگذاری نمیکند بلکه سرمایه را از تلویزیون میگیرد و به نوعی حسابدار است. بهخاطر اینکه وقتی در حوزه سینما برای یک فیلم مسالهای حقوقی یا مالی ایجاد میشود تهیهکننده باید پاسخگو باشد چون مالکیت فکری و معنوی آن اثر با تهیهکننده است اما تهیهکننده در تلویزیون مالکیتی ندارد. یعنی سریالی بخواهد در آیفیلم بازپخش شود از تهیهکننده اجازه نمیگیرند. ربطی به تهیهکننده ندارد و او را مالک اثر نمیدانند و میگویند شبکهای که ساخته مالکیت معنوی و مادی و فکری برای آن است. برای همین تهیهکننده تلویزیون هویت عقیم و ناقصی در تعریف تهیهکنندگی دارد. برای همین تمام این عوامل دست به دست هم میدهد وقتی تهیهکنندهای به سمت تهیهکنندگی تلویزیون میرود اینجا را بهعنوان خاستگاه مالی و بنگاه سودآوری نگاه میکند تا بخواهد دغدغه فکری و فرهنگی و هنری داشته باشد.