حتماً شنیدهاید که سینما در هند یک صنعت پردرآمد است؛ آن هم با وجود ضعفهای مشخص فرمی و محتوایی آن و با وجود آنکه سینمای این کشور مثل تولیدات چینی صرفاً نسخههای سطحی از آثار شاخص سینمای جهان را با مقداری بومی سازی و رود و جنگل و آواز بازسازی میکند. اما جامعه هند و مردم بسیاری در جهان همیشه مشتری فیلمهای هندی هستند، لابد این تحلیل را هم شنیدهاید که موفقیت سینمای هند مرهون نمایش آنچیزهایی است که فقدانش در جامعهشان حس میشود، یعنی مردم هند و دیگر مخاطبان این نوع سینما در تمام دنیا، در حقیقت نداشتههای خود را در این فیلمها جستوجو یا جبران میکنند. به طور مثال شاهرخ خان پسرک فقیری است که همیشه مورد بیتوجهی جامعه بوده، برای همین در برابر سیستم فاسد پلیسی و قضایی کشورش طغیان میکند و در این راه از کمکهای معشوقهاش که معمولاً یک دختر پولدار است بهرهمند میشود و در نهایت با یک قاشق و چنگال یک لشکر آدم بد را نفله میکند و ... خلاصه وجود قهرمانی که مخاطب با آن همذات پنداری کند در این نوع سینما جای منطق فیلمنامه و فرم و بار محتوایی را به راحتی میگیرد اما مخاطب را راضی میکند. نمونه اغراق شده سینمای قهرمانپرور، سینمای هند است که در موردش صحبت کردیم و این روزها نمونه شاخص سینمای بدون قهرمان سینمای ماست که فقط شخصیت اول و ستاره دارد اما از قهرمان حتی در حالت منطقی و نرمالش هم بیبهره است و این فقدان یکی از دلایل مهمی است که مخاطب را از سینما فراری داده است، چون شخصیتهای فیلمها در عین واقعی بودن و داشتن مابهازای بیرونی، به همان دلیل باورپذیر بودن، قابل پیشبینی و تکراری هم هستند و مخاطب دلیلی برای تماشای فیلمهایی که همگی از یک درونمایه برخوردار هستند نمیبیند.
شخصیت اول یا قهرمان؟
شخصیت اول یک فیلم بنا به این که شخصیت است بیشتر قواعد زندگی اجتماعی را رعایت میکند و چیزی است شبیه همه ما، یعنی اگر رئیسش تنبیهاش کند برای حفظ شغل رفتار رئیس را میپذیرد و ... اما قهرمان میتواند واقعی باشد اما واقعیتی که استثنا است، قهرمان از قواعد جامعه به خصوص ترسها و منع شدنها پیروی نمیکند، ولو اینکه در شروع داستان قابلیت خاصی هم نداشته باشد اما رفتار قهرمانانهاش در بستر داستان شکل میگیرد. مردم شخصیت یا نقش اول یک فیلم را در شمایل خود بازیگر دوست دارند، یعنی به جای اینکه پوستر گلزار و رادان را با گریم فیلمهایشان روی در و دیوار نصب کنند ترجیح میدهند عکس خود بازیگر را بدون گریم داشته باشند. اما قهرمانها با همان شمایل داخل فیلم دوست داشتنی هستند، یعنی کسی عکس مرد آهنی را به خاطر علاقهاش به رابرت داونی جونیور در اتاقش نصب نمیکند بلکه همان قهرمان فیلم را دوست دارد.
قهرمان چه ویژگیهایی دارد؟
قهرمان متفاوت از جامعه نیست، اما رفتار متفاوتی دارد، گاهی کنش مند است و منتظر اتفاقها نیست تا به آنها واکنش نشان بدهد و گاهی هم واکنشهای قوی و متفاوتی دارد، خلاصه منفعل نیست. قهرمان بر خلاف ستارههای سینما و نقش اولهای فیلمهای اجتماعی زندگیاش به مردم معمولی جامعه بسیار نزدیک است و در بیشتر اوقات حتی از طبقه پائین جامعه هم از نظر امتیازهای اجتماعی پائینتر است. قهرمان فیلمهای اکشن هالیوودی یا درامهای هندی چندان باورپذیر نیستند، همانطور که بدمنهای این فیلمها بسیار اغراق شده و سیاه معرفی میشوند اما قهرمانهای فیلمهای نوآر، اجتماعی و... باورپذیر هستند.
چرا قهرمان نداریم؟
سینمای قهرمان پرور ساخته و پرداخته شرایط جامعه است، شاید به دلیل شرایط خاص جامعه ما باشد که بیشتر قهرمانهای سینما و تلویزیون ما در فیلمها و سریالهای تاریخی یا دفاع مقدس به تصویر درآمدهاند. اما به هرحال محدودیتهای خاص اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و گاهی عرف رایج بین مردم اجازه هر نوع قهرمانپروری در سینما را نمیدهد. طبیعی است که در کشور ما نمیشود دزدی را به تصویر کشید که با ترفندهای خلاقانه میلیاردها تومان را صاحب میشود و چنان جذاب است که مخاطب دوست دارد او از دست پلیس فرار کند، یعنی همان اتفاقی که خیلی راحت در فیلمهای هالیوودی مثل یاران اوشن، تند و آتشین و... میافتد.
چه باید کرد؟
در سینمای ما یک مرزبندی مشخص و عجیب و نانوشته دارد که یا باید فیلم روشنفکری ساخت یا فیلم زرد و... کارگردانها و فیلمنامهنویسها یا ترجیح میدهند برای طیف محدودی فیلم بسازند و ژست بگیرند، یا اثرشان را در حد ذائقه مخاطب عام پائین بیاورند و هر چه شد بسازند، برای همین باید تعریف تازه از قهرمان داشت که قابل جمع بین هنر فاخر و گیشهای باشد، یعنی قهرمانانی که در مقیاسهای کوچک کارهای بزرگی انجام میدهند. درست مثل زهرا سادات در «طلا ومس» که متفاوت ظاهر شد اما در مقیاس یک خانواده یا احترام سادات در فیلم «بوسیدن روی ماه» یا مادر بزرگی که در فیلم «مرهم» داودنژاد دیدیم، در حالتهای جذابتر هم به قهرمانان فیلمهای «کیفر»، «لیلا» و... میرسیم که اگر یک شهر و یک کشور را بهم نمیریزند اما لااقل در زندگی خانوادگی خود تسلیم نمیشوند، دروغ نمیگویند، خیانت نمیکنند و در کل مثل دیگران نیستند. در جشنواره سال قبل فیلم «جیب بر خیابان جنوبی» و امسال هم فیلم «متروپل» کیمیایی دوباره قهرمانها را به پرده سینماها برگرداندند، اما آیا حضور قهرمان در این سینما استمرار خواهد داشت؟