بهترین فیلم های عاشقانه سینمای ایران در سال ۹۸
اختصاصی سلام سینما- سینمای ایران در سال ۹۸ فیلمهای گوناگونی به خود دید. از کمدیهای سطحی همیشگی تا فیلمی تعقیب و گریزی و یا اثری اکشن و حادثهای که در شمار فیلمهای پرفروش سال دیده میشدند. در این میان اما فیلمهای عاشقانه یا رومانس کمتر به چشم میخورد، هرچند در بسیاری از فیلمها تم عاشقانه و مایههای عشقی دیده میشد. حتی در فیلمی جنگی و سیاسی مانند «ماجرای نیمروز: رد خون» هم این یک عاشقانه بود که در نهایت از یک عنصر فرعی بدل به بخش اصلی روایت میشد که پایانبندی و سرنوشت شخصیتها را هم دستخوش تغییر میکرد.
در این یادداشت اما نگاهی انداختهایم به بهترین فیلمهای عاشقانهای که می توان عنوان رومانس را به آنان اطلاق کرد و اصل داستانشان یک عاشقانه است که احوالات قهرمانان فیلم را دگرگون میکند و هرمش دل تماشاگر را مملو از شور و حرارت.
کارگردان: نرگس آبیار
بازیگران اصلی: الناز شاکردوست, هوتن شکیبا
«شبی که ماه کامل شد» را میتوان دیدهشدهترین و پرمخاطبترین عاشقانهی سالی که گذشت دانست. فیلمی که تحسین بسیاری از منتقدان و کارشناسان را برانگیخت، بسیاری از تماشاگران را عمیقا متاثر از ماجراهای عشقی میان فائزه و عبدالحمید کرد و البته سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره فجر را برای الناز شاکردوست و هوتن شکیبا بهارمغان آورد. نکته مهم فیلم اینست که براساس داستانی واقعی ساخته شده.
نیمه اول فیلم یک عاشقانه احساسی است که داستان آشنایی دو قهرمان را بهتصویر میکشد. چگونگی آشناییشان و اولین تکانههای عاطفی که خصوصا دل عبدالحمید را میلرزاند. شبیه به هر عاشقانه دیگری در ادامه، مشکلات و مصائب خود را نشان میدهند و در مسیر این عاشقانه، شاخ و شانه میکشند. مادر فائزه موافق این ازدواج نیست اما بهتدریج نرم میشود. مادر عبدالحمید هم که در ابتدا خشن و بداخلاق بهنظر میرسد به فائزه اکیدا توصیه میکند که با پسرش ازدواج نکند. اما عشق کار خودش را کرده و آنها به وصال هم میرسند. روزهای خوش اول آشناییشان تماشاگر را با خود همراه میکند. در گشت و گذار در جنوب کشور و نمایش صحنههای رومانتیک میان آنان مانند بوسیدن شال یا دیالوگ معروف و تکرارشونده «جات کجاست؟ جات کجاست؟» عبدالحمید وقتی به قلبش اشاره می کند، تماشاگر به این دو جوان و عشقشان دل میبازد.
اما در نیمه دوم داستان، ناگهان همهچیز عوض میشود، حقیقت زیست خانواده عبدالحمید دستش را برای فائزه رو میکند و درحالیکه میخواهند به پاکستان بروند تا برای اروپا اقامت بگیرند، زندگی روی دیگر خودش را به فائزه و حالا فرزند تازه بهدنیا آمدهاش نشان میدهد.
عبدالحمید درگیر داستانهای سیاسی میشود و تبدیل میشود به بخشی از سازوکار تروریستی دستگاه برادرش، عبدالمالک ریگی، بزرگترین تروریستی که ایران در مرزهای شرقی بهخود دیده است. حالا فیلم، واقعیت زندگی را چون سیلی در صورت تماشاگر میکوبد. عشق از دست رفته است و فیلم رومانس بدل به اکشنی خشن و تروریستی شده. قربانی آن هم البته که عشق و دو طرف آن هستند چه او که میکشد چه او که جان میدهد.
کارگردان: افشین هاشمی
بازیگران اصلی: افشین هاشمی، شبنم مقدمی
یک کمدی رومانتیک مفرح که نمونهاش در سینمای ایران سالهاست به ندرت ساخته میشود. عاشقانهها یا تلخ و دردناکاند. (همانها هم در نسبت با فیلمهای اجتماعی بسیار کمتر هستند.) و یا کمدیهایی سخیفاند که تنها از یک داستان عاشقانه بهرهکشی میکنند. در این میان همینکه افشین هاشمی در پی ساخت یک کمدی رومانتیک رفته، خودش خبر خوبی است.
این فیلم اقتباسی از فیلمنامه نیل سایمون با نام «دختر خداحافظی» است که البته فیلمش هم با همین نام به کارگردانی هربرت راس در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. فیلمی جالب توجه که بسیاری از تماشاگران حتما با آن خاطرات نوستالژیکی دارند.
اکثر سکانسهای فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» در فضاهای کوچک و داخلی یک خانه محقر با کمترین هزینه ممکن فیلمبرداری شده است، به همین دلیل دو المان طراحی صحنه و رنگ و لعاب حاکم بر آن و شخصیت پردازی کاراکترها، اهمیت و جایگاه ویژهای پیدا کردهاند. در نتیجه هاشمی در فیلم توجه خاصی به این دو عنصر مهم دارد. در حقیقت عنصر خانه در فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» از ابتدای اثر به خوبی به یک جایگاه امن و یک سرپناه مطمئن تبدیل میشود.
در میان همه فیلمها بیسرو ته کمدی، «خداحافظ دختر شیرازی» یک فیلم سرگرمکننده و حال خوب کن است که حداقلهای احترام به شعور مخاطبان خود را در نظر میگیرد. هرچند فیلم به دلیل زمان بد و تبلیغات محدود در اکران چندان موفق نبود اما نسخه شبکه نمایش خانگی آن اکنون در دسترس است و تماشایش میتواند برای این روزهای ملالآور قرنطینه، انتخاب خوبی باشد.
کارگردان: نیما جاویدی
بازیگران اصلی: نوید محمدزاده, پریناز ایزدیار
«سرخ پوست» در این لیست فیلمی مخاطرهانگیز بهنظر میرسد. ممکن است در اینکه آیا میتوان عنوان فیلم رومانس را بهآن اطلاق کرد یا نه اختلافنظر وجود داشتهباشد که خب طبیعی هم هست. «سرخپوست» فیلمی است که سعی کرده دو ژانر درام ماجرایی و عاشقانه را بهنوعی با هم ترکیب کند و این شاید جواب این اختلافنظرها را بدهد.
هرچند داستان اصلی فیلم درباره فرار کردن یک زندانی است اما اتمسفر و فضای فیلم سرشار است از عاشقانه نهان میان رییس زندان و زن مددجو است که زیر لایههای شرم و رواداری زن و عبوسیت و جدیت مرد خود را مخفی میکند.
اما هرچه از فیلم میگذرد این احساس زیرپوستی بیشتر و بیشتر میشود و برای تماشاگر حتی از داستان زندانی فراری هم مهمتر جلوه میکند. او میخواهد بداند سرنوشت این عاشقانه چه خواهد بود. و در صحنهای که سرگرد برای بهدست آوردن دل مددجو آهنگ ویگن را از بلندگوهای زندان پخش میکند، این احساس عاشقانه به اوج خود میرسد.
عاشقانه در سرنوشت نهایی و پایانبندی فیلم هم تاثیر میگذارد و دلیلی میشود تا سرگرد نظرش را درباره متهم و موفقیتهای کاری که قرار است بهدست بیاورد عوض کند و این چیزی است که تنها از عهده عشق برمیآید.