سینما، جنگ و تجاوز به زنان
در اغلب جنگها، از تجاوز و خشونت جنسی علیه زنان به عنوان یک حربه نظامی و به مثابه یک استراتژی جنگی برای تحقیر زنان استفاده شده است. به نوشته لیوسیندا مارشال در مقاله «نظامیگری و خشونت علیه زنان دو روی سکه دیگریسازی»، خشونت علیه زنان، جزو خصلت ذاتیِ میلیتاریسم است. به نوشته او، در جنگها غالباً بدن زنان بخشی از زمین جنگی محسوب میشود که نیروهای متخاصم برسر آن یا بر روی آن نبرد میکنند. بدن زنان اغلب جزو غنایم جنگی به حساب میآید و یا تحت عنوان کلی «خسارات فرعی» جنگ نادیده گرفته میشود.
قطعاً باید بین فیلمهای ساب ژانر «تجاوز/انتقام» و یا «اکسپلویتیشن موویز» (exploitation movies) با فیلمهایی که موضوع آنها تجاوز دستهجمعی به زنان در جنگهاست تفاوت قائل شد. در دسته اول که بیشتر مربوط به فیلمهای هالیوودی است، روایت عمدتاً به این شکل پیش میرود:
زنی مورد تجاوز یک نفر یا دستهای از آدمها قرار میگیرد و تا سرحد مرگ شکنجه میشود.
زن زنده میماند و خود را برای انتقام گرفتن آماده میکند.
زن بعد از پیدا کردن آمادگی جسمی و روحی لازم وارد عمل شده و به سراغ متجاوزان میرود و آنها را به سزای اعمالشان میرساند.
در فیلمهای این ژانر، قهرمان که معمولاً زن است از جایگاه یک سوژه منفعل به جایگاه یک کنشگر ارتقا مییابد و موفق میشود با کشتن متجاوزان، به آرامشی نسبی برسد. به عنوان مثال در فیلم «میس ۴۵» ساخته ابل فررا، دختر کر و لالی در راه بازگشت به خانه از محل کار، مورد تجاوز قرار میگیرد و بعد سعی میکند از تجاوزگران انتقام بگیرد. در برخی فیلمها مثل «سگهای پوشالی» ساخته سم پکین پا، شوهر زن به جای او وارد عمل شده و از متجاوزان انتقام میگیرد. این نوع انتقامجویی با اینکه ظاهراً انگیزهای شخصی دارد اما در عین حال حاوی درسی اخلاقی به مردانی است که نتوانستهاند خود را با جامعه مدرن تطبیق دهند و همچنان روحیه وحشی و غیرمتمدنانه خود را حفظ کردهاند.
اما آیا زنهایی که در دوران جنگ، به وسیله سربازان یا افسران دشمن مورد تجاوز قرار گرفته و میگیرند نیز میتوانند یا توانستهاند انتقام خود را از سربازان و افسران متجاوز بگیرند یا مجبورند از ترس جان یا آبروی خود سکوت کرده و با خاطره تروماتیک تجاوز و کابوسهای ناشی از آن، تا آخر عمر سر کنند؟ آیا سینما توانسته با بیان و نمایش این تروما (زخم روحی التیامناپذیر)، زن مورد تجاوز واقع شده را از اختلال و رنج روانی شدید نجات داده یا اندکی از اندوه او بکاهد؟
واقعیت این است که بر خلاف سینمای آمریکا که تجاوز به زنان در آن عموماً در سطح یک بزهکاری اجتماعی و انتقامجویی فردی مطرح شده و دستمایهای برای فیلمهای اکشن بوده (جز در برخی فیلمهای مربوط به جنگ ویتنام مثل فیلم «بهشت و زمین» الیور استون که در آن یک دختر ویتنامی نه به وسیله سربازان فرانسوی یا آمریکایی بلکه به وسیله سربازان همنژادش مورد تجاوز قرار میگیرد)، این سینمای اروپا بوده که موضوع تجاوز به زنان در جنگ و پیامدهای روانی و تروماتیک آن را به شکل عمیقتر و جدیتری تصویر کرده است.
تجاوز به مثابه یک استراتژی جنگی
در اغلب جنگها، از تجاوز و خشونت جنسی علیه زنان به عنوان یک حربه نظامی و به مثابه یک استراتژی جنگی برای تحقیر زنان استفاده شده است. به نوشته لیوسیندا مارشال در مقاله «نظامیگری و خشونت علیه زنان دو روی سکه دیگریسازی»، خشونت علیه زنان، جزو خصلت ذاتیِ میلیتاریسم است. به نوشته او، در جنگها غالباً بدن زنان بخشی از زمین جنگی محسوب میشود که نیروهای متخاصم برسر آن یا بر روی آن نبرد میکنند. بدن زنان اغلب جزو غنایم جنگی به حساب میآید و یا تحت عنوان کلی «خسارات فرعی» جنگ نادیده گرفته میشود.
به عنوان مثال برهنه کردن زنان در مقابل تودههای سربازان و تجاوز به آنها، به عنوان بخشی از استراتژی نظامیان علیه نیروهای مقابلشان در جنگ در فیلمهای میکلوش یانچو، سینماگر بزرگ مجار (به ویژه «محاصره» و «سرخ وسفید») تصویر شده است. به نوشته گراهام پتری (سینمای یانچو- ترجمه ایرج کریمی)؛ «برهنگی در فیلمهای یانچو به معنی تحقیر زنان و مردان است. وقتی مردان وادار میشوند که لباسهایشان را درآورند، عموماً قصد آن است تا آنان در متن خشونت و ستیزه، آسیبپذیرتر و بیدفاع بنمایند. اما در مورد زنان، تحقیر (برهنگی) آشکارا جنبه جنسی دارد و پیامد آن معمولاً تجاوز یا قصد تجاوز و یا در بهترین حالت، دستدرازی موذیانه و فاصلهدار است که در فیلم «سکوت و فریاد»، سرجوخه نسبت به دو خواهر اعمال میکند. در فیلم «سرخ و سفید» یک افسر قزاق بعد از تجاوز به یک زن روستایی به وسیله افسران مافوقش اعدام میشود.»
در فیلم «باد زمستانی»، تروریستها علاوه بر برهنه کردن زنان، آنها را وامیدارند که در برابر چشمان آنها با هم معاشقه کنند. اما در «سرود سرخ» هیچ اجباری از سوی نظامیان برای برهنه شدن زنان در کار نیست بلکه برهنگی زنان، امری نمادین و کاملاً داوطلبانه و به نشانه صلحطلبی و حرکتی مسالمتجویانه است در حالی که در فیلم «الکترا» برهنگی زنان، به مثابه مکافات آنها به جرم خیانت است.
زنان و ترومای تجاوز در جنگ
در برخی از فیلمهای مربوط به جنگ، زنانی را میبینیم که با ترومای تجاوز در دوران جنگ زندگی میکنند و با یادآوری خاطرات و کابوسها و ترسهای ناشی از آن عذاب میکشند. در یکی از اپیزودهای فیلم «کائوس» ساخته برادران تاویانی که بر مبنای داستانهایی از لوئیجی پیراندللو ساخته شده، با زنی مواجهایم که با خاطره تروماتیک یک تجاوز زمان جنگ زندگی میکند. این زن، داستان زندگیاش را در ۳۰ سال قبل روایت میکند و میگوید که چگونه شوهرش که هوادار گاریبالدی بود در جنگ کشته شد و او مورد تجاوز فرمانده دشمن قرار گرفت. او پسری به نام روکو دارد که چوپان مهربانی است و به او محبت بسیار میکند اما مادر چشم دیدن او را ندارد چرا که او ثمره تلخ یک تجاوز و رویدادی تروماتیک است. این زن در عین حال، نمادی از سرزمین مادری سیسیل است که به او تجاوز شده، و فرزندانش او را تنها در فقر رها کرده و به امید خوشبختی به سرزمینهای دیگر گریختهاند.
فیلم مصری «گناه» ساخته هنری برکت
فیلم مصری «گناه» ساخته هنری برکت که در سال ۱۹۶۵ ساخته شده نیز چنین مضمون تراژیکی دارد. در آنجا نیز زن دهقانی که بعد از تجاوز یک افسر ارتش، باردار شده، این موضوع را از شوهرش مخفی نگه داشته و بعد از به دنیا آمدن کودک، او را از بین میبرد و خود نیز بعد از آن میمیرد. فیلم «لاکپشتها هم پرواز میکنند» ساخته بهمن قبادی نیز موضوع مشابهی را دنبال میکند. در این فیلم که شاید تنها فیلمی است که به موضوع تجاوز سربازان عراقی به زنان کرد در جریان جنگ ایران و عراق میپردازد، دختر نوجوانی که مورد تجاوز سرباز عراقی قرار گرفته، در پایان فیلم فرزند ناخواستهاش را در دریاچه غرق کرده و با پرت کردن خود از پرتگاه خودکشی میکند.
بیشترین قربانیان تجاوز در جنگهای سالیان اخیر مربوط به جنگ بوسنی بوده که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در دل اروپای متمدن اتفاق افتاده است. بر اساس منابع معتبر و گزارشهای منتشر شده سازمان ملل، در طی جنگ بوسنی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار زن مسلمان بوسنیایی به وسیله سربازان و افسران صرب مورد تجاوز دسته جمعی و سیستماتیک قرار گرفتند.
فیلم داستانی «گرباویکا» (Grbavica) ساخته جاسمیلا ژبانیک که برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین در سال ۲۰۰۶ شد نیز به موضوع کودکان حاصل تجاوز در جنگی دیگر و در سرزمینی دیگر میپردازد. این فیلم داستان زنی بوسنیایی است که در جریان جنگ بوسنی، قربانی تجاوز یک سرباز صرب بوده و حالا با دخترش که حاصل این تجاوز است در سارایوو زندگی میکند. فیلم از زاویه دید سارا، دختر این زن روایت میشود که به دنبال کشف هویت واقعی پدرش است. پدری که مادرش به دروغ او را یک سرباز شجاع بوسنیایی معرفی کرده که در جنگ کشته شده است.
تجاوز سیستماتیک به زنان در جنگ بوسنی
بیش از ۲۵ سال از جنگ بوسنی میگذرد اما هنوز پرونده متجاوزان صرب در دادگاههای بینالمللی تحت بررسی است و مجرمان این فجایع به سزای اعمالشان نرسیدهاند. به اعتقاد مارگوت والستروم، نماینده سازمان ملل در زمینه خشونت جنسی در جنگ، از میان ۵۰ هزار مورد تجاوز به زنان در جنگ بوسنی، تنها ۱۲ پرونده در سال ۲۰۱۰ در دادگاه تشکیل شده است.
علاوه بر فیلم «گرباویکا»، موضوع تجاوز دستهجمعی سربازان صرب به زنان بوسنی، دستمایه فیلمهای داستانی و مستند زیادی بوده است. فیلم مستند «فراخوان ارواح» (داستان تجاوز، جنگ و زنان) ساخته مندی جاکوبسن و کارمن جلینسیک، به زندگی دو زن بوسنیایی میپردازد که در دوران کودکی به وسیله سربازان صرب دستگیر و به اردوگاه اومارسکا برده شده و در آنجا مورد تجاوز و آزار جنسی این سربازان قرار گرفتند.
در سرزمین خون و عسل، ساخته آنجلیناجولی
«آمدهام شهادت بدهم» نیز مجموعهای مستند از تولیدات شبکه تلویزیونی «پیبیاس» است که با صدای مت دیمن بازیگر سرشناس هالیوود روایت میشود و روایتهای شخصی ۱۶ زن بوسنیایی است که در زمان جنگ بوسنی، مورد تجاوز گروهی سربازان صرب در شهر فوکا قرار میگیرند. آنها بعد از سالها سکوت خود را شکسته و به افشای جنایتهای سربازان صرب میپردازند. زنانی که خواستهاند هویت آنها مخفی بماند و میگویند که صربها با آنها مثل حیوان رفتار کردند. به گفته آنها، هدف صربها، شکستن غرور آنها بود و این کار با تجاوز و آزار جنسی صورت گرفته است. در سریال «مرگ یوگسلاوی» ساخته آدریان پنیک (از تولیدات بیبیسی) نیز به موضوع تجاوز زنان بوسنیایی پرداخته شده است.
هالیوود نیز به جنگ بوسنی بیاعتنا نبوده است. در میان فیلمهای جنگی هالیوود در مورد جنگ بوسنی، فیلمی است به نام «در سرزمین خون و عسل» که انجلینا جولی، ستاره هالیوودی آن را ساخته و موضوع تجاوز و آزار زنان بوسنیایی را در قالب داستانی رمانتیک بین سربازی صرب و دختری مسلمان روایت کرده است. اما این فیلم بیشتر از آنکه روی جنایات صربها در زمان جنگ بالکان و تجاوز به زنان بوسنیایی متمرکز باشد، روی ماجرای عاشقانه این زوج متمرکز شده است. انجلینا جولی در گفتوگو با کریستین امانپور گفت که این فیلم را برای جلب توجه بین المللی به وضعیت بازماندگان جنگ بوسنی ساخته است. به گفته او، این بدترین نسلکشی تاریخ معاصر بعد از جنگ جهانی دوم بود که در اروپا صورت گرفت: «ما آن زمان چه میکردیم؟ آیا به اندازه کافی تلاش کردیم؟ و چرا به اندازه کافی درباره آن حرف نزدیم؟ این جنگ، جنگی نابرابر بود. کسانی هستند که نمیخواهند این چیزها گفته شود و برخی حتی وقوع آن را انکار میکنند.»
در زمان ساخت این فیلم، شایعاتی در مورد اینکه این فیلم راجع به عشق یک زن بوسنیایی است که عاشق تجاوزگر خود میشود به راه افتاد که باعث اعتراض زنان قربانی بوسنیایی گردید اما این شایعات به وسیله گروه سازنده فیلم تکذیب شد. همچنین در سال ۲۰۱۱ جوزپ نژویک نویسنده کروات، ادعا کرد که آنجلینا جولی از رمان او به نام «روح از هم پاشیده»، سرقت کرده است اما انجلینا جولی این موضوع را انکار کرد.
تجاوزهای متفقین در جنگ جهانی دوم
بر مبنای اسناد تاریخی منتشر شده، اشغال برلین به وسیله ارتش سرخ اگرچه به منزله پایان کار هیتلر و انهدام ماشین جنگی فاشیسم بود اما برای بسیاری از مردم آلمان به ویژه زنان آلمانی، آغاز دورانی وحشتناک و دردبار محسوب میشد. نیروهای روسی در حالی برلین را فتح کردند که از دو میلیون و ۷۰۰ هزار آلمانی باقی مانده در این شهر، دو میلیون نفرشان زن بودند. به نوشته آنتونی بیور در کتاب «سقوط برلین در سال ١٩۴۵»، روسها بعد از ورود به خاک آلمان، تجاوز سازمان یافته خود به زنان را آغاز کرده و در برخی روستاها تمام زنان بین ۱۰ تا ۸۰ سال را مورد تجاوز قرار دادند. بسیاری از این قربانیان به صورت مکرر (تا ۵۰ بار) مورد تجاوز قرار گرفته بودند. به نوشته آنتونی بیور، ۷/۳ درصد کودکانی که در برلین در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶ به دنیا آمدند، پدران روسی داشتند. به نوشته این محقق، بعد از فتح برلین، هزاران زن آلمانی برای نجات از تجاوز روسها خودکشی کردند. هنگامی که انگلیسیها به برلین رسیدند، افسران انگلیسی با دیدن دریاچههای مملو از زنانی که پس از تجاوز خودکشی کرده بودند، شوکه شدند.
زنی در برلین، ساخته ماکس فاربر باک
مارتا هیلرز، روزنامهنگار آلمانی نیز در کتابش با عنوان «زنی در برلین» که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد، خاطرات خود از اشغال برلین و تجاوز به زنان از سوی ارتش سرخ را به ثبت رسانده است. فیلم «زنی در برلین» (۲۰۰۸) ساخته ماکس فاربر باک، داستان همین زن روزنامهنگار (با بازی نینا هوس بازیگر زن برجسته سینمای آلمان) است که بعد از هجوم روسها به برلین، نه تنها شاهد تجاوز سربازان روسی به زنان آلمانی است بلکه خود نیز مورد تجاوز آنها قرار میگیرد. حرف زدن در مورد تجاوزها و جنایتهای سربازان ارتش سرخ تا زمان سقوط دیوار برلین ممنوع بود و پس از آن بود که اسناد و اطلاعات زیادی در این زمینه منتشر شد. خاطرات این زن با اینکه در سال ۱۹۴۵ منتشر شده بود برای مدت نیم قرن در حاشیه بود تا اینکه در سال ۲۰۰۳ دوباره منتشر شد و به کتابی پرفروش در آلمان تبدیل گردید.
کتاب «بازی» نوشته روزنامهنگار آلمانی، اینگبورگا جاکوبز از گزارشگران تلویزیون زد دی اف (ZDF) آلمان، در واقع تاریخ شفاهی زنانی است که پس از فتح برلین مورد تجاوز سربازان روسی قرار گرفته بودند. در گزارشهای این نویسنده آمده که ابعاد این جنایتها را نمیتوان مشخص نمود چرا که بسیاری از زنان مورد تجاوز قرار گرفته حاضر نیستند درباره تجربههای دردناکشان حرف بزنند. برخی گزارشها نیز حاکی از آن است که نیروهای دیگر متفقین، تنها نظارهگر نبوده و گاهی آنها نیز شریک جرم روسها بودهاند.
بر اساس مطالعات منتشر شده رابرت جی لیلی در طی جنگ جهانی دوم، ۱۴ هزار زن انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مورد تجاوز سربازان آمریکایی قرار گرفتند. کتاب «با تجاوز به زنان اروپا فتح شد» نوشته دکتر آستین جی آپ، استاد ادبیات انگلیس در آمریکا که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، منبع معتبر دیگری در این زمینه است. اما ظاهراً تاکنون جز فیلم «پوست» (La peau) ساخته لیلیانا کاوانی، هیچ فیلم دیگری در این مورد ساخته نشده. در فیلم «پوست»، که بر اساس رمانی از کورتزیو مالاپارته (با بازی مارچلو ماسترویانی) ساخته شده و ماجرای آن در زمان جنگ جهانی دوم در ایتالیا و در ناپل تحت اشغال متفقین میگذرد، جنون و ویرانگریهای سربازان متفقین در این شهر به تصویر کشیده شده است. جنون سربازان آمریکایی تا حدی است که به همقطار زن خود که یک خلبان آمریکایی است تجاوز میکنند.
از طرف دیگر سربازان مراکشی که در زمان جنگ جهانی دوم تحت فرماندهی فرانسویان میجنگیدند، بعد از اشغال ایتالیا، مرتکب تجاوزهای دستهجمعی به زنان ایتالیایی شدند. در فیلم «دو زن» (۱۹۶۰) ساخته ویتوریو دسیکا نیز زن بیوهای (با بازی سوفیا لورن) که به همراه دختر ۱۲ سالهاش در زمان جنگ جهانی دوم، به خاطر ترس از بمباران رم به وسیله نیروهای متفقین، از این شهر میگریزد، در راه مورد حمله و تجاوز دستهجمعی سربازان مراکشی ارتش فرانسه قرار میگیرند.