اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

خلاصه داستان:
«هفت و پنج دقیقه» روایتگر داستان سه زن در شهر کوچکی در فرانسه است که هر کدام در مواجهه با جامعه و خانواده خود دست به انتخاب‎هایی می‌زنند که زندگی آن‎ها را تحت الشعاع قرار می‎دهد.

کارگردان: محمدمهدی عسگرپور؛ فارغ التحصیل دانشکده صدا و سیما، تهیه‌کننده: محمدرضا تخت‌کشیان، فیلمنامه‌نویس: فرهاد توحیدی

بازیگران:
رضا کیانیان، رضا عطاران، ایزابل پاسکو، ملینا مورس، تام نوامبر، لیندا بوئینی

نقد محمد تقی‌زاده/«هفت و پنج دقیقه» دغدغه مهم و بسیار سختی از نظر پرداخت سینمایی دارد.

اولین نکته مهم در مورد فیلم «هفت و پنج دقیقه» سال ساخت و سال اکرانش است. فیلم در سال ۸۷ به‌عنوان اولین پروژه خارج از کشور سینمای ایران ساخته شد و به‌تازگی و به مدد وجود گروه هنر و تجربه در سینماهای این گروه به نمایش درآمده است، پس طبعا با فیلمی قدیمی و تاریخ گذشته طرفیم. این در حالی است که فیلم‌های روز سینمای ایران نیز به دلایل مختلف از قبیل ممیزی و محافظه‌کاری سازندگان، همواره از دغدغه‌ها و هنجارهای جامعه و مخاطبانش عقب هستند، حال چه برسد به فیلمی که ۹ سال پیش در لیون فرانسه ساخته شده است و بعد از کش‌وقوس‌های مختلف در اواخر سال ۹۵ در سینماهای محدود هنر و تجربه با مخاطب خاص‌تر اکران شده است.

عسگرپور که سابقه اجرایی و مدیریتی‌اش کمتر از فیلم‌سازی‌اش نیست، درکارنامه فیلم‌سازی‌اش دائما در حال تجربه‌گرایی و ورود به ساحت‌های جدید سینمایی و ژانر‌های فیلم‌سازی است. این جسارت و شجاعت و تنوع‌گرایی به‌خودی‌خود خصیصه‌ای ارزشمند است، به شرط آن‌که توانایی و تخصص لازم هم در ساخت این‌گونه فیلم‌ها داشته باشد. فیلم «اقلیما» در ژانر وحشت اثری هدررفته است و «هفت و پنج دقیقه» نیز به‌عنوان آخرین اثر نمایش داده‌شده از عسگرپور فیلمی خسته‌کننده، کند و درنیامده محسوب می‌شود.

«هفت و پنج دقیقه» دغدغه مهم و بسیار سختی از نظر پرداخت سینمایی دارد. بحث امید و ناامیدی و سرنوشت موضوعاتی است که تم اولیه بسیاری از شاهکارهای تاریخ سینما بوده‌اند و برای درآمدن آن فیلمنامه‌ای دقیق و کارشده به همراه اجرای کارگردانی مبتنی بر متن لازم بوده، که در این فیلم اصلا این هماهنگی و آن انسجام به‌درستی پرداخت و اجرا نشده است. «رهایی از شاوشنک» شاهکار فرانک دارابونت نیز فیلمی است که حدود ۲۵ سال پیش با درون‌مایه امید به زندگی ساخته شده و هنوز دیدنی و قابل تحلیل است، درحالی‌که فیلم «هفت و پنج دقیقه» نه‌تنها به این تم امید و ناامیدی در زندگی نزدیک هم نشده است، بلکه با فیلمی شعاری، کلیشه‌ای و تکراری و تاریخ‌گذشته طرف هستیم که مخاطب خاص سینمایی هم استقبال مناسبی از فیلم نخواهد داشت.

داستان خودکشی سه زن که یکی واقعی و دو نفر دیگر در قصه این زن نویسنده با نام آنت ترسیم شده‌اند و پرداخت و نحوه نزدیک شدن به این شخصیت‌ها می‌توانست جذاب و سمپاتیک باشد، درحالی‌که داستان خیانت و تجاوز و مریضی که برای شخصیت اصلی یا کاراکترهای داستانش اتفاق می‌افتد، نه‌تنها کلیشه‌ای و تکراری از آب درآمده است و قابلیت تحریک حس و فکر را ندارد، بلکه این حجم از گرفتاری و سختی و بلاهای ارضی و سماعی باعث تصنعی شدن بیش از حد فیلم در کنار تلخی و سیاهی بیش از اندازه‌اش شده است.

در سینما همواره تضادها و سختی‌ها فردیت‌ها را می‌سازد و قهرمان خلق می‌کند، ولی وقتی در فیلم همه چیز تلخ و سیاه و ناامیدکننده است، قطعا با الگوی امید و قهرمان طرف نیستیم و فیلمنامه‌نویس و فیلم‌ساز به سراغ الگوی روشن‌فکری رایج در سینمای اروپا رفته‌اند که دغدغه خودکشی و زندگی پوچ و بی‌اصالت از مهم‌ترین ویژگی‌های آن است. اما در ترسیم و اجرای این الگو نیز فیلم موفق به پیشرفت و بدعتی تازه نبوده است، چراکه داستان‌ها و شخصیت‌ها به دلایل ضعف فیلمنامه و عدم تسلط و تجربه کارگردان اصلا قابل درک و لمس برای تماشاگر نیستند و داستان کند فیلم به همراه شخصیت‌پردازی ناامیدکننده کاراکترها که نه شخصیت هستند و نه تیپ، بیشتر شمایلی را تداعی می‌کنند که قصد گفتن دیالوگ‌هایی نوشته‌شده و پیشبرد داستانی خسته‌کننده و بدون تعلیق را دارند.

برای نمونه ادعای کلیشه‌ای و شعاری بودن شخصیت‌ها و داستان‌هایشان می‌توان به دو کاراکتر ایرانی فیلم یعنی رضا کیانیان در نقش جمشید و منجی آنت و رضا عطاران در نقش راننده و دوست قدیمی او اشاره کرد. مجروح جنگی بودن جمشید و نماز خواندن رضا عطاران در آن بزنگاه فیلم که در حال اوج داستان بود، عملا کارکردی متضاد دارد. چراکه کاملا معلوم می‌شود که این دو ایده از خارج از فیلم و به درخواست فیلم‌ساز به آن اضافه شده است و نه مقدمه و نه موخره و نه نتیجه و نه کارکردی در داستان دارند و به‌راحتی قابل حذف هستند و تنها به تماشاگر حس سفارشی و شعاری بودن فیلم را القا می‌کنند.

تماشای فیلم «هفت و پنج دقیقه» به دلیل کندی و یکنواختی قصه‌اش مانند فیلم «مهمان داریم» و به دلیل داستان تلخ و ناامیدکننده‌اش مانند سریال «نفس گرم» تماشاگر مناسب این حال‌وهوا را می‌طلبد و شیرین‌کاری‌های رضا عطاران و جذابیت‌های رضا کیانیان در نقش یک معشوقه قدیمی که با ورودش کمی موتور فیلم را به حرکت درمی‌آورد نیز کمکی به این میزان تلخی و کندی بیش از حد داستان فیلم نمی‌کند.

«هفت و پنج دقیقه» یک طراحی صحنه و لباس خوب دارد که ملک جهان خزاعی عهده‌دار آن بوده و توانسته در آن طراحی‌هایی متناسب با فرهنگ ایرانی را به‌طور ظریف و غیرمستقیم ارائه کند که در اثنای عوامل حرفه‌ای دیگر فیلم همچون محمود کلاری در نقش فیلم‌بردار و فیلمنامه‌نویسی فرهاد توحیدی و دیگر عوامل ممکن است نادیده گرفته شود و باید به آن اشاره کرد.

فیلم‌شناسی:
نویسنده و کارگردان چند فیلم کوتاه، فیلم بلند و مجموعه تلویزیون، از جمله فیلم‌های سینمایی پرواز در بی‌نهایت، قدمگاه، اقلیما.

دیگر عوامل:

فیلمبردار: محمود کلاری
تدوینگر: والری لوازلو
موسیقی: علی‌رضا کهن‌دیری
چهره‌پرداز: علی عابدینی
صدابردار: عباس رستگاری
صداگذار: سیدعلی علویان
طراح صحنه و لباس: ملک جهان‌خزاعی
مدیر تولید: کریستوفر ماسون

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی