اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

حس و حال «جنگ ستارگان» محو نشدنی است

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ
آلن تودیک از فیلم «سرکش» و تحول در تهیه فیلم های فضایی و فانتزی می گوید

الن تودیک در ۱۵ سال اخیر جای پای بارزی در فیلم های علمی ـ تخیلی و فانتزی یافته است و این را می توان در نقش و سهم وی در فیلم های «پرواز در آتش» و دنباله ای بر آن که «Serenity» نامیده شد و همچنین «خانه عروسک ها»، «تاکرودیل رویاروی شیطان»، «Suburgatory» و «قهرمان بزرگ ۶» که البته آخری یک انیمیشن است، حس کرد. خصلت هایی مثل حس قوی برای موازی شدن یا اتفاقات شوکه کننده، مهارت در فی البداهه سازی ها،‌ ایجاد جذابیت در ایفای نقش و صدای پرتنوع تودیک سلاح های او برای کسب موفقیت در این فیلم ها بوده اند ولی او در ۳ ماه اخیر با فرو رفتن به قالب یک روبوت از جنس Droidها و با نام K250 در فیلم پرفروش «سرکش: یک داستان استاروارزی» صاحب خط و خطوطی قوی تر در این گونه فیلم ها شده و به سبب خیل هواداران این سری فیلم ها طبعاً محبوب تر هم شده است. K250 با بازی ماشینی و در عین حال حسی الن تودیک در فیلم «سرکش» با «دروید»ها و روبوت های قبلی رویت شده در «جنگ ستارگان» تفاوت محسوسی دارد و پرتجربه تر و قاطع تر است و اثری از مسخره بازی ها و شوخی های مشاهده شده در رفتار موجودات فلزی ای مثل R2D2 در رفتار او دیده نمی شود و او با دوست و دشمنش برخوردی از سر صراحت و صداقت دارد. از آنجا که تودیک پیشتر در «من.روبوت» نیز در قالب روبوتی از همین دست به نام سانی فرو رفته بود، جا دارد پای صحبت های وی بنشینیم و ببینیم او جهان فیلم های فانتزی فضایی و نظایر آن و به ویژه «سرکش: یک داستان وارزی» را چگونه می بیند.

۳شما آخرین بار در فیلم «من.روبوت» از سیستم تصویرسازی موشن کپچر بهره مند شدید ولی در ۱۱ سالی که از آن تاریخ می گذرد، شرایط و ویژگی های این سیستم بسیار تغییر کرده است. این طور نیست؟

ـ تغییراتی که می گویید بیشتر به مراحل پس از تولید مربوط می شود و به کارهای فنی که بعد از اتمام فیلمبرداری انجام می شود. البته روش و نوع استفاده ما از سیستم موشن کپچر در این فیلم تازه شبیه به همان سیستمی بود که برای فیلم «من.روبوت» به کار گرفتیم و تفاوت ها زیاد نیست. این مسایل بدین معنا نیست که مثلا در زمان فیلمبرداری دوربین روی صورت من کاشته شده و ثابت مانده باشد. منکر راحت شدن نسبی کار در این سیستم در قیاس با گذشته نیستم و به عنوان مثال پس از پایان تصویربرداری سکانس های «من.روبوت» مجبور بودیم برخی ترمیم ها و جلوه های بصری را به تصویرها اضافه کنیم اما اینک این نیازها و تمهیدات لازم نیست و دردسرها و کارهای تکمیلی کمتر از گذشته شده است.

۳تصویر سازیها بخصوص از روی درویدها و روبوت ها در فیلم «سرکش» چطور صورت پذیرفته است؟

ـ این کار بر اساس صلاحدید کارگردان و نظرات گروههای فنی تهیه کننده فیلم انجام شد ولی هر چه بود همه تاکید داشتیم چیزی را تهیه و ارائه کنیم که هم سنن استاروارز در آن رعایت شود و هم نوعی نوآوری را در قیاس با این سنن به ارمغان بیاورد. ۱۰ سال پیش قصه هایی از این دست به این سمت و سو می رفت که بگوید حس و حال انسانی در ارتباط با درویدها چگونه است اما حالا که این گونه مسایل روشن است، فیلمسازان و به تبع آن بازیگران باید به مسایل عمیق تری ورود کنند و در فکر بدیهیات نباشند.

۳کارشناسان می گویند در این گونه فیلم ها لباس هایی که بازیگران بر تن می کنند در شکل گیری احساسات شان و ارائه بازیهای صحیح و به فراخور قصه بسیار عمده می شود. آیا شما به این اصل معتقدید و یا مدعی هستید که می توان با حس هر چه بیشتر نقش در هر قالبی و منجمله حال و هوای فضایی فرو رفت؟

ـ بهر حال لباس و پوششی که به فراخور نقش و کاراکتر مربوطه باشد، سهم زیادی در تبلور او دارد و خود من وقتی فیلم «من.روبوت» تهیه می شد با پوشیدن لباس رنگی مربوطه و آنچه که مربوط به آن روبوت می شد، حس و حال بیشتری را پیدا می کردم و همانی می شدم که باید می شدم. در عین حال تاکید و تلاش من در درجه اول برای فرو رفتن هر چه فزون تر در قالب مربوطه بود. سعی داشتم هر چه را که مربوط به عادات و آموزش های درویدها می شد در بازی خود جلوه گر شوم و در همه حال با احتساب مجموعه ای از وسایل و حس ها و حرکت ها به آنچه می خواستم، می رسیدم. شاید هم این حس و حال ویژه و اختصاصی استاروارز است که محو نشدنی است و در فیلم «سرکش» هم با این که فقط نمادها و اشارات این سری فیلم های ۷ گانه می آید، قابل لمس و سرمایه گذاری و بسط دادن است.

۳می گویند بخش عمده ای از کارها و اظهارات شما در فیلم «سرکش: یک داستان جنگ ستارگانی» محصول فی البداهه سازی ها و کارهایی است که خودتان برای بهتر کردن این رل و جا انداختن بیشتر آن در فیلم انجام دادید و شرایط کاراکتر محوله به خودتان را ارتقاء بخشیدید.

ـ همین طور است. بعضی وقت ها حس می کنید وجوه و چارچوب رلی که به شما سپرده اند کامل نیست و می تواند و باید کاملتر شود و در این جور موارد بدیهی است که برای ارتقای وضعیت دست به کار می شوید. در طول تهیه هر فیلم نیز شرایط یک کاراکتر با شما حرف می زند و به شما می گوید که چه چیزهایی را می طلبد و چگونه باید با آن رفتار و برخورد کنید. این چنین است که مقدمات و مراحل مختلف ارتقای یک رل فراهم می آید و می توانید نقشی را پرورش دهید و ارائه کنید که با توصیف موجود از روی آن در سناریو فرق می کند و از آن بهتر است. من قبل از «سرکش» در فیلم های دیگر هم این کار را کرده بودم ولی تحت هیچ شرایطی در این زمینه زیاده روی نمی کنم و همیشه یک حد وسط را نگه می دارم.

۳کاراکتر شما در این فیلم یعنی «K250» بسیار جاه طلب نشان می دهد و به سختی می توان تکانش داد و او را به خطر انداخت. آیا این توصیف استعاره مانند از کل نگاه به جهان هستی نیست و نمی توان آن را شکل کنونی حیات تلقی کرد؟

ـ فکر می کنم حرف تان طرز تلقی درستی باشد و چیزی که فیلم ما می خواهد بیان کند، همین مسئله است. داستان فیلم و اتفاقات آن مردم و تماشاگران را به سمت و سوهای لازم و برداشتی که از جهان فعلی لازم است،‌ سوق می دهد. در برخی صحنه ها می توانید مرا کنار کاراکتر کاسیان (دیه گو لونا) ببینید، سربازانی که ماموریت بعدی خود را گرفته اند و یک دنیای تازه به روی شان آغوش گشوده است اما تضمینی در خصوص سلامتی شان وجود ندارد. قصه به ما می گوید که کار «K250» نوعی از جاسوسی اما با نیات خیر است و او همواره نسبت به کاسیان دیدگاه مثبتی دارد. اینها به ما خاطرنشان می کند دنیای به تصویر کشیده شده در فیلم «سرکش» نوعی پست مُدرن تر از چیزی است که اینک وجود دارد و چندان متفاوت با واقعیت کنونی دنیا نیست.

۳با کدام تعداد از بازیگران و عوامل سری فیلم های هفت گانه «استاروارز» دیدار و گفت و گو کرده اید؟

ـ من با مارک همیل و کری فیشر ملاقات کردم و این اتفاقات در شهرهای سیدنی و پرت استرالیا افتاد و بر همین مبنا از مرگ اخیر کری فیشر که بدلیل سکته قلبی وی شکل گرفت، بسیار غمگین شدم. وقتی هم که مارک همیل را دیدم و خودم را معرفی کردم و گفتم نقش K250 را در «سرکش» بازی کردم، مرا بسیار تحویل گرفت و به روی «سن» برد و به حاضران در یک سمینار هنری که در آن شرکت کرده بود، معرفی کرد. باور نمی کردم او با آن شهرت عظیمش مایل به سخن گفتن با من و پرس و جو درباره شرایط فیلم «سرکش: یک داستان جنگ ستارگانی» و وظایف و جایگاه من در این فیلم باشد. آن روز بیش از پیش مطمئن شدم که این فرانچیز و همین طور فیلم های جنبی برخاسته از آن به این زودی ها برچیده نخواهند شد و این روال پایدار خواهد ماند.

منبع: بانی فیلم از Collider.Com

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی