در تورات و انجیل خواندهاند: وقتی پرشینها (ایرانیان) به ۴۰سالگی برسند؛ ابرقدرتی خواهند شد که دیگر هیچوقت شکست نخواهند خورد!
در تورات و انجیل خواندهاند: وقتی پرشینها (ایرانیان) به ۴۰سالگی برسند؛ ابرقدرتی خواهند شد که دیگر هیچوقت شکست نخواهند خورد!
در فیلم های هالیوودی همیشه چند کشور دستمایه سوژه هایی قرار گرفتند از جمله روسیه (که عموما نقش منفی داستان هست) و حتی ایران که نمی شود گفت همیشه نگاه منفی به آن وجود داشته اما متاسفانه عموما به همراه یک سری منفی بافی ها و دشمنی ها همراه بوده و کم پیش آمده که از کشور ما در این صنعت تعریف شود. ناآگاهی از فرهنگ و تاریخ کشورمان و از آنسو لهجه بد بازیگرهای ایرانی در این فیلم ها و اطلاعات غلطی که از ایران به مخاطب داده می شود هم طبیعتا برای بیننده ایرانی آزار دهنده است. می خواهیم نگاهی داشته باشیم به صحنه هایی که نام ایران در فیلم های هالیوودی ذکر شده و آن ها را به چالش بکشیم.
فیلمهای زیادی درباره هولوکاست ساخته شده است. از فیلمهای درامِ برنده جایزه مانند «فهرست شیندلر» (۱۹۹۳)، «پیانیست» (۲۰۰۲)، و «پسر شائول» (۲۰۱۵) و کمدیهای سیاه مانند «زندگی زیبا است» (۱۹۹۷) که بهطور مستقیم به زندگی در اردوگاههای کار اجباری میپردازد تا فیلمهایی مانند «سمسار» (۱۹۶۴) و «انتخاب سوفی» (۱۹۸۲) که تأثیر زندانی بودن در این اردوگاهها بر زندگی شخصیتها پس از جنگ را بررسی میکنند.
فیلمها از زوایای مختلف به هولوکاست نگاه کردهاند و داستانهای شخصی مختلف درباره این تراژدی گفته شده است، بهطوریکه به نظر میرسد روایت یک داستان هولوکاستِ دستنخورده و تازه، دشوار باشد، اما وادیم پرلمان کارگردان اوکراینی که اولین فیلم او، «خانهای از شن و مه» (۲۰۰۳) با بازی بن کینگزلی، جنیفر کانلی و شهره آغداشلو نامزد سه جایزه اسکار ازجمله بهترین بازیگر زن مکمل برای آغداشلو شد، در «درسهای فارسی» (Persian Lessons)، یک داستان تازه را روایت میکند.
یهود چگونه دنیای ما را میسازد؟ نقدی بر فیلم «درسهای فارسی»
داستان فیلم از ۱۹۴۲ و در دوران جنگ جهانی دوم آغاز میشود. ژیل (ناول پرز بیسکایارت) یک جوان یهودی است که همراه سایر زندانیهای یهودی توسط سربازان آلمانی به مقصدی نامعلوم برده میشود. یک زندانی دیگر در ازای ساندویچ ژیل، به او یک کتاب فارسی قدیمی را پیشنهاد میدهد. این کتاب برای ژیل هیچ فایدهای ندارد، اما او بیشتر از روی ترحم به زندانی، با این مبادله موافقت میکند. وقتی آنها به مقصد میرسند، معلوم میشود که اینجا محل اعدام است، و زندانیها یکییکی به ضرب گلوله کشته میشوند. قبل از این که آلمانیها به ژیل شلیک کنند، او کتاب را بالا میآورد و فریاد میکشد، «من را نکشید، من یهودی نیستم، من ایرانی هستم!» از شانس خوب ژیل، یک افسر ارشد آلمانی به نام کُخ (لارس آیدینگر) در جستجوی یک ایرانی است که به او زبان فارسی را یاد بدهد و به هر سربازی که چنین شخصی را پیدا کند و برای او بیاورد، قول غذا و شراب داده است.