اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

پروفسور میشوت واندنبرگ معتقد است:«تماشای فیلم عکس العمل های عاطفی شدیدی را که واقعاً حس می شود، از وجود تماشاگر رها می سازد». از این دیدگاه سینما جایگاهی برای آرزوها وآمال آدمی می شود. رؤیاهایی که به انسان یاری می دهد تا سرخوردگی ها و یکنواختی های زندگی روزمرّه را تحمّل کند. این رؤیاها از طریق «فراموشی» ای که معمولاً قصّه های سینمای تفنّنی و عامّه پسند به تماشاچی خود عرضه می دارد، به وجود می آید. صادق هدایت، نویسنده و پژوهشگر ارزشمند ایران، می گوید:« قصّه فقط یک راه فرار برای آرزوهای ناکام است.». آرزوهایی که انسان ها به آن نرسیده اند. مشارکت احساسی و عاطفی که تماشاگر در جریان تماشای فیلم درگیر آن می شود، غالباً جنبه هم هویت شدن با یکی از قهرمانان فیلم را پیدا می کند و تماشاگر، احساساتی متناسب با وضعیّتی که بر قهرمان می گذرد، در خود می یابد که این خود نوعی تحقّق آرزوست. نمونه کامل واوج این حالت در سیستم «ستاره سازی» جلوه می کند که ابتدا در سینما ریشه  گرفت و بعد به حیطه تلویزیون، رادیو و ترانه های محبوب روز نیز سرایت کرد.

     تا پیش از سال 1910 هیچ کس نام بازیگران سینما را نمی دانست. به تدریج تماشاگران با شناختن بازیگران محبوب خود، آنها را با نامی که در فیلم داشتند، می خواندند. چنانکه ج.م.اندرسنِ تنومند ـ نخستین ستاره سوارکار سینما ـ را «برانچو بیلی» می نامیدند. گروه دیگری از بازیگران را نیز به نام استودیوی فیلمسازی که با آن همکاری و قرارداد داشتند، می خواندند. مثلاً « دختره بیوگراف»، «دختره ویتاگراف» و القابی از این دست. البتّه تهیّه کنندگان هم از افشای نام هنرپیشگان خود جلوگیری می کردند تا مبادا شهرتی به هم بزنند و دستمزد بیشتری طلب کنند. اوّلین تهیّه کننده ای که این سنّت را شکست، «کارل لیمل»، یکی از تهیّه کنندگان مستقل آن روزگار بود. لیمل به «فلورنس لورنس»، که با استودیوی فیلمسازی «بیوگراف» قرارداد داشت، قول داد که در صورت همکاری با او، نه تنها مزد بیشتری به او می دهد، بلکه او را با نام اصلی اش معرّفی بکند. به این ترتیب لورنی را به استخدام خود درآورد و ستاره ای به دنیا آمد و به دنبال آن دستگاه ستاره سازی به راه افتاد ... .  

 

 

                 

                            Florence Lawrence         

 

 

     مفهوم «بازیگری»، به عنوان یک مهارت در سینما، مقارن با ظهور اوّلین فیلم های هنری در فرانسه، به سال 1907 پدید آمد. هنگامی که اشخاصی نظیر «شارل لو بارژی» می خواستند تفریح را با اعتلای نفس بیامیزند. آنها برای تحقّق این منظور کوشیدند تا بزرگترین هنرپیشگان ملّی را در نمایشنامه های بزرگ، به تماشاگران عامی و اندک مایه آن زمان سینما بشناسانند. سینما در سال های نخستین پیدایش خود یک تفریح کارگری محسوب می شد و معمولاً اقشار پایین جامعه برای سپری کردن اوقات فراغت خود سینما را انتخاب می کردند. سالن های نمایش فیلم آن روزگار، کوچک، نمور و با تهویه نامطبوع به سان یک پستو و انباری بود و اقشار متوسط و بالای جامعه رغبتی به نشستن در این سالن ها و فیلم تماشا کردن نداشتند، علاوه بر اینکه موضوع فیلم ها هم چندان باب طبع آنها نبود و اساساً برای فیلم های آن دوره، پاسخگویی به نیاز تفریحی این اقشار جامعه، پیش بینی نشده بود. کمدی های سبک و بگیر بگیرها و بزن و در روها چنگی به دل اقشار متوسط و بالای جامعه نمی زد و اوّلین باری که آنها جرئت کردند تا به سالن های کوچک و نه چندان تر و تمیز سینما پای گذارند، برای تماشای فیلم هایی بود که بعدها لقب هنری به آنها دادند.

      نتایج به تصویر کشیدن نمایشنامه های بزرگ،چندان رضایت بخش نبود و هرگز یک اثر سینمایی حقیقی و معقول از دل این آرمان به وجود نیامد. بازی تئاتری و حرکات زمخت هنرپیشگان بزرگ صحنه، چنانکه در خور چشم تیزبین دوربین باشد تغییر نیافته بود. امّا با این وجود تماشاگران اعتراضی نداشتند، حتّی اگر چنانکه اقتضا سینمای صامت بود، صدای هنرپیشه معروف خود را نیز در حال ادای جمله  هایش نشنوند. آنها به صرف دیدن چهره های برجسته عالم نمایش بر پرده دو بعدی سینما، به تماشای فیلم دلگرم می شدند. بعدها تهیّه کنندگان هشیار سینما به این خاصیّت هنرپیشگان مشهور پی بردند. یکی از این افراد، تهیّه کننده جوان و مستقل، « آدلف زوکر» بود.  

        

                         

                                          Adolph Zukor         

 

       زوکر(که کمپانی پارامونت را تأسیس کرد) حق نمایش فیلم چهار حلقه ای «ملکه الیزابت» را، که سارا برنار هنرپیشه بزرگ تئاتر، آن را از نمایش خود با همین عنوان ساخته بود، خریداری کرد که در نوع خود یک ریسک و بلند پروازی بود. چرا که در امریکا طول فیلم را یک حلقه قرار داده بودند، و از آن تجاوز نمی کردند. شرکت ها و استودیو های فیلم بی جهت به این نتیجه رسیده بودند که تماشاگران، فیلمی را که بیش از ده دقیقه طول بکشد تا به آخر تماشا نخواهند کرد و به این خاطر، طول فیلم های خود را یک حلقه قرار داده بودند. امّا زوکر حس می کرد که فصل فیلم های طولانی تر فرا رسیده. او هفته ها انتظار کشید تا بتواند با مقامات شرکت انحصار فیلم وارد مذاکره شود و به آنها بقبولاند که وجود سارا برنار در «ملکه الیزابت» عاملی است که باعث می شود تماشاگران با رغبت، حتّی دو ساعت فیلم را تماشا کنند. هرچند که او سرانجام در این کار موّفق نشد، امّا توانست خودش به صورت مستقل و با همکاری مدیر یکی از تالارهای نمایش شهر نیویورک، این فیلم را در جولای 1912 به نمایش بگذارد تا امریکاییان برای نخستین بار تماشای یک فیلم چهار حلقه ای را باپرداخت بهای بلیط بی سابقه 1 دلار تجربه کنند. نمایش فیلم در امریکا موفقیّت بزرگی به دست آورد و بلافاصله سازمان «هنرپیشگان مشهور در نمایشنامه های مشهور» به وسیله زوکر تشکیل شد. پس از موفقیّت و شهرت سارا برنار در فیلم « ملکه الیزابت » چیزی نگذشت که زوکر و «هنرپیشگان مشهور در نمایشنامه های مشهور» مقلّدین بسیاری پیدا کرد. بین سال های 1912 تا 1915 شخصیّت های سرشناس تئاتر مانند نات.س.گودین، جیمز اونیل، لیلی لنگتری و... روی پرده سینما ظاهر شدند و بدین ترتیب تماشاخانه های نیویورک از وجود بسیاری از چهره های شاخص بازیگری صحنه محروم شد.  

  

                

                                         Sarah Bernhardt 

 

      بهره گیری از هنرپیشگان سرشناس، در جذب مخاطبان گسترده برای هنر ـ صنعت نوپای آن زمان بسیار تأثیر گذار بود. امّا نکته جالب توجّه این که ستاره های سینما هیچگاه از دل این هنرپیشگان برجسته دنیای تئاتر که جذب حرفه سینما شده بودند، پدید نیامدند. ستاره های نخستین سینما، از میان هنرپیشگان معمولی پیدا می شدند. افراد گم نامی که از سیرک ها و گروه های تئاتر خیابانی، به خاطر پول خوب و شغل ثابت به استودیوها سینمایی جذب می شدند و ناگهان خود را در شمار ستارگان سینما می یافتند. حقیقت آن بود که مردم اغلب ترجیح می دادند که خودشان ستاره ها را کشف کنند، نه اینکه آنها را ساخته شده وآماده تحویل بگیرند. روی همین اصل، شاید حضور هنرپیشگان نامدار تئاتر، در سینما میزان شهرت آنها را افزایش می داد و پایدارتر می کرد، ولی آنها هرگز به مرحله محبوبیّت در نزد عام نرسیدند و ستاره بودن را تجربه نکردند.

    گرچه پدیده ستاره سازی در دوران اخیر به ظهور رسیده، ولی تلقیّات و اعتقادات عاطفی بدوی که اساس و ریشه این پدیده را تشکیل می دهد، ریشه های ماقبل تاریخی دارد. در جهان باستان، یکسان و شبیه شدن هنر و واقعیّت در حد و میزانی آنچنان بود، که مخاطب هوشمند امروزی محال است بتواند بپذیرد. در هنر بدوی تصویر جادویی درست مثل صورت اصلی که تصویر از رویش ساخته می شد، واقعیّت داشت. وقتی که هنرمند بدوی مجسمه ای از دشمن خود درست می کرد و در تن این مجسمه سوزن فرو می برد، در واقع سوزن را به تن شخص مورد نظر فرو می کرد.  بعدها هنگامی که در نقاط مختلف جهان، طرز تلقی علمی و انتقادی به وجود آمد( طرز تلقی پرسشگر و فرق گذار)، هنر و واقعیّت هرکدام در حیطه و طبقه ای جداگانه قرار داده شدند. امّا اعتقادات قدیمی در کنار اعتقادات نو به حیات خود ادامه دادند و شکّی نیست که این عناصر عوامانه و غیر منطقی، به یک نیاز انسانی خدمت می کرد، خواه به صورت تفنّن واشتغال ذهنی و خواه به صورت وسیله گریز از واقعیّت. در حقیقت نوع تفنّنی و مردم پسند سینما، جایگزین برخی از جنبه های باستانی اعتقادات انسان عصر جدید شده است و از این نظر ستارگان سینما را می توان با چهره های اساطیری و خدایان باستانی مشابه دانست. ستاره در کمال زیبایی است،ستاره ناب است، عمیقاً خوب است، زیبایی و خصایل نیک انسانی را در هم آمیخته و یک شخصیّت فوق العاده افسانه ای را تشکیل می دهد. ستاره همچون قدّیس حامی است که مؤمنان، خود را وقف او می کنند. حال اینکه تماشاگران بازیچه دست ستارگان هستند یا ستارگان بازیچه دست تماشاگران، خود می تواند موضوعی برای یک مقاله مفصّل تر باشد ... .

     به هر رو ی تهیّه کنندگان، در آن دوره دریافتند که اگرچه باید به ستارگانشان مزد بیشتری بپردازند، ولی در عوض می توانند بهای فیلم هایشان را هم بالا ببرند، و برای اینکه جلوی گیشه، همیشه پر از مشتری باشد، می توانستند به دوستداران ستارگانشان تکیّه کنند. براین اسا دیری نگذشت که شکار استعداد در همه شرکت ها شروع شد و هرچه رقابت بین استودیوها برای ستارگان بیشتر می شد، هنرپیشگان زن و مرد ارزش پولی خود را بالا تر می بردند و کم کم بازار ستاره سازی داغ تر و داغ تر می شد. ستارگان زیبا و ثروتمند روز به روز به شمار طرفداران خود می افزودند. به سال 1913 نخستین مجله سینمایی، که زیر نظر شرکت ویتاگراف بود، انتشار یافت. هنوز چند سالی از این تاریخ نگذشته بود که سه مجله سینمایی برای فروش داستان های شخصی و خصوصی ستارگان، و شکوه و جلال زندگی شان، بازار گرمی راه انداختند. خنده و خوشی و رؤیا چیزهایی بود که مردم می خواستند، تا جنگ را به فراموشی بسپارند، و بعدها هالیوود نیروی خود را برای تهیّه آن چیزها به کار انداخت. استودیوهای فیلمبرداری سرگذشت های خصوصی و موضوعات خنده آور و زیبایی ستارگان را عنصر اساسی کار خود قرار دادند و از سال 1915 تا 1920 تهیّه و فروش خنده و خوشی و رؤیا را به صورت یک صنعت بزرگ درآوردند.

    «ادگار مورن» می نویسد:« پشت سر سیستم ستاره سازی و ستاره پرستی، فقط حماقت هواخواهان پروپا قرص و بی ذوقی نویسندگان سناریو و حیله گری تجاری تهیّه کنندگان فیلم پنهان نیست. اینجا قلب دنیا و عشق دنیا در میان است. نوعی دیگر از پوچی، نوعی دیگر از انسانیّت عمیق.». به هر روی فیلم های عامه پسند، حکم مفری عاطفی، و تفنّنی بی ضرر را دارند. آنچه عموماً می تواند موجب تأسّف باشد این است که چرا عامه مردم، چیزی بهتر را تماشا نمی کنند یا کار بهتری را نمی پسندند.

 

برگرفته از: 1) هنر سینما ـ رالف استیونسن/ ژ.ردبری ـ ترجمه پرویز دوائی ـ انتشارات امیرکبیر

                2) تاریخ سینما ـ آرتور نایت ـ ترجمه نجف دریابندری ـ انتشارات امیرکبیر

                3) تاریخ سینمای جهان ـ دیوید رابینسون ـ ترجمه ابراهیم ابوالمعالی ـ انتشارات نگاه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی