اسطوره سازان تمدن ایرانی

مرکز رسانه ای اسطوره سازان تمدن ایرانی براساس دغدغه ی قهرمان، الگو و اسطوره سازی و پاسخ به کمبود منابع تصویری از قهرمانان، الگوها و اسطوره های دینی و بومی مورد نیاز نسل جوان و جامعه امروزی، با رویکرد تولید آثار تلویزیونی و سینمایی در ساختارهای داستانی، مستند، آموزشی، انیمیشن و سریال های تلویزیونی فعال شده است
همچنین در حوزه توزیع و پخش آثار سینمایی و سینما مارکتینگ فعال است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

سریال روزگار قریب

شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ب.ظ

خلاصه داستان سریال روزگار قریب
روایت‌گر زندگی دکتر محمد قریب از اولین پزشکان متخصص طب اطفال ایران، بنیان‌گذار طب نوین اطفال در ایران و از بنیان گذاران بیمارستان مرکز طبی کودکان است. این مجموعه علاوه بر مرور زندگی دکتر قریب، حوادثی که در دوران زندگی او در ایران اتفاق افتاده‌اند را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.
کارگردان:کیانوش عیاری
بازیگران:
مهدی هاشمی، شهاب کسرائی، ناصر هاشمی

بررسی سریال روزگار قریب
چرا اکنون و نقد سریال روزگار قریب! نکته مهمی که پیش از مطالعه این نقد باید بدانید: این نقد و بررسی منصفانه از سریال «روزگار قریب» - که هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت آن را بیان کرده است- چندین ماه پیش برای چاپ در نشریه ای متعلق به یکی از مراکز پژوهشی و نظارتی صدا و سیما توسط سه تن از محققین آن مرکز نوشته شد. گرچه ساختار منسجم مقاله و نکات فنی نقد نویسی، قابل توجه است ولی به دلیل نقدهای جدی و قابل تاملی که این مقاله به سریال «روزگار قریب» وارد کرده است -که بی شک موجد نقدهایی جدی به عملکرد شبکه سوم و تهیه کنندگان این سریال خواهد شد- متاسفانه این مقاله هرگز دیده نشد و در نشریات سازمان صدا وسیما به چاپ نرسید، چرا که متاسفانه به گفته معاون پژوهش همان مرکز پژوهشی،... دستور داده اند که چنین نقدهایی در نشریات سازمان چاپ نشود!! 
گر چه ابتدا تعجب کردیم ولی پس از چند ماه که قطعا این مقاله را در هیچ نشریه ای در آن مرکز پژوهشی چاپ نکردند، بهتر دیدیم که اکنون این مقاله را در سایت ها و وبلاگ های دوستان منتشر کنیم تا هشداری جدی به روند غربزدگی و خودباختگی برخی برنامه سازان و تهیه کنندگان و کارگردانان صدا وسیما داشته باشیم. امید که وظیفه خود را به انجام رسانده باشیم و بتوانیم در مسیر پالایش صدا وسیمای جمهوری اسلامی از افکار غربگرایانه داشته باشیم و تاریخ سازی های جهت دار را نقد کرده باشیم تا در برنامه سازی های آینده سازمان صدا وسیما ان شاء الله دیگر شاهد چنین سریال ها و فیلم هایی نباشیم. امید که از این پس، بیش از گذشته سرمایه های مالی و انسانی سازمان به سمت الگوی تمدنی اسلامی و قرائت های صحیح تر از تاریخ معاصر هدایت شود و با حفظ تسلسل حافظه تاریخی ملت مسلمان ایران به سمت آینده باشکوه تمدن اسلامی حرکت کنیم. 

مقدمه
گستره تاثیرگذاری تلویزیون، از سایر رسانه ها بیشتر است، به نحوی که به راحتی می تواند مخاطبان میلیونی ویا صدها هزار نفری را در یک برنامه جذاب، پوشش دهد. دسترسی راحت و ارزان مخاطبان به این رسانه، مسئولیت آن را دوچندان می کند، خصوصا که به دلیل انتساب به نظام جهموری اسلامی، اطمینان مخاطبان نیز، پشتوانه این رسانه فراگیر می باشد. یکی از بدیهی ترین تاثیرات برنامه های تلویزیونی، آموزش غیر مستقیم و الگوگیری مخاطبان از آنهاست، سخن رهبر فقید انقلاب، مبنی بر اینکه تلویزیون باید چونان دانشگاهی برای عموم مردم باشد، در همین راستا قابل تحلیل است. در قانون اساسی کشور نیز، یکی از وظایف تلویزیون، بالا بردن آگاهی مردم و آموزش مورد نیاز مردم بیان شده است. در عصر حاکمیت غول های رسانه ای بین المللی بر اذهان بشر، بی شک، یکی از ضرورت های برنامه سازی تلویزیونی، کار تاریخی در راستای اندیشه پربار اسلامی می باشد، تا مخاطبان در برابر تاریخ سازان رسانه ای وابسته به استعمارگران و ثروت سالاران جهانی، واکسینه شوند.
علاوه بر اینکه وقتی برنامه ای تلویزیونی مربوط به تاریخ واقعی کشور باشد، حساسیتش مضاعف می شود؛ چرا که به دلیل ذاتِ دیداری-شنیداری تلویزیون و دسترسی سهل به این رسانه، باور پذیری مخاطب از تاریخِ نقل شده توسط تلویزیون، دوچندان می باشد. در فیلم هایی که شباهت هایی به مستند دارند، یا صحنه های واقعی و مستند با هم استفاده می شوند و بازی روان و موسیقی مناسبی کار می شود، این واقع نمایی و باورپذیری بیشتر می شود و کارگردان مسئولیت سنگین تری دارد که حقیقت را به بیان دقیق تر ومستندتری نقل کند و از تاویل و تحریف تاریخ جلوگیری کند. امروز، این رسانه ها هستند که آنگونه که خود می پندارند، تاریخ را می سازند و روایت خود از ایام پیشین را به مخاطب القا می کنند و این علاوه بر آن است که ذات فیلم وسینما، مستلزم تحمیل اراده و نوع نگاه کارگردان به مخاطب است؛ لذاست که مسئولین تلویزیون با انتخاب بهتر خود برای عوامل تهیه و تولید فیلم های تاریخی، به فهم بهتر و حقیقی تر تاریخ توسط مخاطب، یاری می رسانند. 
زندگی مشاهیر متعهد هر کشور، آینه فراز و نشیب های حیات یک ملت است. به تصویر کشیدن زندگی بزرگان دینی یا علمی یا سیاسی در سینما، تاریخی بس طولانی دارد و برخی از پر مخاطب ترین های سینمای جهان، از جمله چنین آثاری بوده است.[1] سریال «روزگار قریب» که به زندگی دکتر محمد قریب،[2] از پزشکان پرافتخار و متدین کشور پرداخت، یکی از مجموعه های پرطرفدار و خوش ساخت تلویزیون(جدا از محتوای مخدوش فیلم) بود که در این سال ها از شبکه دوم سیما پخش شد. در این مجال ضیق به بررسی اجمالی این اثر می پردازیم. 

ساختار
روزگار قریب، به لحاظ ساختار روائی، دارای دو بخش می باشد: بخش اول، آخرین روزهای زندگی دکتر قریب را در بیمارستان محل کارش(بیمارستان کودکان) نشان می دهد که در حال بیماری نیز لطافت روح و بلندی طبعش در کمک به بیماران هویداست. بخش دوم، روایتی است که دکتر قریب –که نزدیکی مرگ خود را انتظار می کشد- برای ضبط کوچکی واگویه می کند. در این روایت داستان هایی اتفاق می افتد که دکتر را به گذشته می برد و کارگردان سعی می کند با ربط منطقی بین برخی اتفاقات در بیمارستان به داستان هایی مشابه در زمان گذشته ارجاع دهد. البته این روش، به ذهن متبادر می کند که انگار هنوز برخی دردهای گذشته باقی است و رمز عقب ماندگی ایرانیان در این موارد است، دردهایی چون خرافه گرایی و بی سوادی مردم و... که در ادامه این بررسی مجمل بدانها خواهیم پرداخت. 
تحسین شده ها
1- این سریال، زندگی یکی از پرافتخارترین چهره های علمی متعهد این مرز و بوم را نشان داده است و اثر هویت بخشی خوبی برای جوان ایرانی داشت و با عث اعتماد به نفس مخاطب در مواجهه با مشکلات زندگی وکار و کمبودها بود.[3] وقتی زندگی فردی تلاشمند و موفق چون دکتر قریب در تلویزیون با مخاطبان بسیار روایت شود، خودبخود فکر ترک وطن و در خدمت بیگانه در آمدن، در جوانان کوشای ایرانی کمرنگ می شود و این، قطعا به نفع کشور خواهد بود. این قبیل انسان ها به تعبیر دکتر ولایتی- از شاگردان دکتر قریب- باعث ممانعت از گسستگی نسل ها و استمرار هویت ملی واسلامی شوند.[4] 
برخی از افتخارات دکتر محمد قریب، از این قرار است: 
- در سال 1306 شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بود که برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی شد.
- در سال 1314 نخستین ایرانی بود که توانست در کنکور اَنترنی بیمارستان پاریس، موفق شود.
- به دلیل پیشینه مذهبی خانواده و تعهدش نسبت به مردمش، در سال 1317 به ایران بازگشت و در سال 1319 کتاب بیماریهای کودکان را به چاپ رساند و از اساتید برجسته طب در ایران شد و شاگردان بسیاری تربیت کرد و در مردم داری و خدمت رسانی به مردم کشورش کوشید.
- در سال 1321 به دریافت نشان عالی دولت فرانسه شد.
-در سال 1350 به عضویت هیئت مدیره انجمن بین المللی بیماریهای کودکان در آمد.
- اما همچنان به خدمت صادقانه و دلسوزانه به مردمش ادامه داد و با اینکه در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگره های مختلف بین المللی در کشورهای مختلف و با عضویت در چندین مجمع علمی بین المللی باز در ایران ماند و اولین تعویض خون را در ایران انجام داده و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود و بنیانگذار اولین بیمارستان تخصصی کودکان بود و در همین ایام علیه نظام طاغوت فعالیت هایی انجام می داد و نهایتا به دستور شاه از دانشگاه اخراج شد[5] 
2- این سریال به کارگردانی کیانوش عیاری ساخته شد. عیاری با صبر وحوصله، به خوبی از بازیگران در این اثر، بازی گرفت و با دقت و دکوپاژ وسواس گونه و نماهای متعدد، فیلم خوش ساخت و نسبتا جذابی ارائه داد. وی در نحوه روایت داستان زندگی دکتر قریب، با مشکلی روبرو بود که این شخصیت چندان بین مخاطبان عام شناخته شده نبود. از این رو بخش زیادی از توان فیلم سازان می بایست صرف معرفی فعالیت های علمی و خدماتی گسترده دکتر قریب شود، تا مخاطب با او همراه شود و سپس بتواند فیلم را ادامه دهد. تمهیدی که کارگردان و نویسنده به ان رسیدند چنین بود که با انتخاب همزمان دو برش از زندگی قهرمان داستان و انجام رفت و برگشت های زمانی بین این دو مقطع تاریخی، داستان را جلو برده و مخاطب با مقایسه رنج و استضعاف مردم در زمان بچگی دکتر قریب و خدمات شایان او در بزرگسالی همذات پنداری وافری با شخصیت اول داستان داشته و فیلم را دنبال می کرد و همزمان، کارگردان برداشت خود از تارخ معاصر را به مخاطب القا می کرد. 
3- این سریال که به دلیل سبک واقع گرایانه و بازی طبیعی گرفتن از بازیگران، در برخی جاها به یک اثر مستند نزدیک می شود، به همراه روایت زندگی دکتر قریب از زبان خودش -که در یک ضبط صوت بازگو می شد- پلی به گذشته این سرزمین زد و با ظرافت کارگردانی و فیلم برداری خوب که در برخی جاها اثر را به قوت یک فیلم سینمایی نزدیک می کرد، توانست رضایت نسبی بینندگان و منتقدین را تامین کند، گرچه تنها ملاک موفقیت یک سریال را نباید اقبال منتقدین و بینندگان دانست. 
4- این سریال در کنار نقل زندگی دکتر قریب،گوشه های مهمی از تاریخ گذشته را بازگو می کرد. در تاریخ گویی با بازی روان افرادی چون مهدی هاشمی(بازیگر نقش دکتر قریب) و مهران رجبی(بازیگر نقش میرزا علی اصغر، پدر دکتر) و حسین پناهی(بازیگر نقش لطفعلی، نوکر مغرور حکیم کرگان) و آفرین عبیسی (همسر دکتر قریب، زری مامان) روبرو بودیم که قابل تقدیر است.
5- یکی از نقاط قوت این سریال، مطلع آغازین آن می باشد، آنجایی که رویایی از دکتر قریب تصویر شده و تقریبا به نحوی هنرمندانه به وقایع بعدی اشاره می شود. در این رویا دکتر قریب که در حال نجات جان دخترکی مریض می باشد، و با سرعت اتومبیلش را به سمت بیمارستانی در شهر می راند، در راه به ماری در حال عبور از عرض جاده بر می خورد و کنترل ماشین را از دست می دهد و ماشین از جاده منحرف شده و چپ می کند. ناگهان ماری به سمت او می اید ولی در دفعه اول او را نمی گزد و باز می گردد ولی دوباره همان مار به سمت او آمده و به سوی او حمله می کند. شاید این رویا تمهیدی بر داستان مریضی دکتر می باشد که پس از مدتی و نه یکباره جان خود را به خاطر نجات جان بیمارانش و غفلت از حال بیمارِ خود، از دست می دهد.
6- متاسفانه حرفه پزشکی را برخی راهیبرای کاسبکاری تلقی کرده اند و با همین هدف به تحصیلات پزشکی روی میآورند. یکی از برجستگی های این سریال، مطرح کردن اصول اخلاقی و انسانی که لازم است بر اینحرفه حاکم باشد، بود. رئیس سازمان صدا وسیما در همایش تجلیل از دست اندرکاران سریال به این امر،بدین بیان تصریح می کند:
« ما شخصیت علمی دکتر قریب را در یک طرف می‌‌گذاریم، اما خدمت‌رسانی متعهد و اخلاقی و رفتار او امروز در یک ابعاد وسیعی در جامعه تاثیرگذاشته است. او شخصیت برجسته‌ای بود که در مقطعی از زمان کارهای ارزشمندی انجام داد. امروز با کارهای ارزشمندی که شما انجام دادید، دکتر قریب امروز با دکتر قریب آن سالها خیلی تفاوت دارد. امروز دکتر قریب تبدیل به شخصیتی شده که اگر کسی در این حرفه به‌دنبال پست و مقام و پول باشد، دیگر از آن صرف‌نظر می‌کند.ماندگاری هم یعنی به تعبیر قرآن تا وقتی زنده هستید به عنوان کار خیر ثبت و ضبط می‌شود وقتی هم از دنیا رفتید، تا سال‌های سال کسانی که سریال را می‌بینند و از آن بهره‌مند می‌شوند خیرات و برکاتی در آخرت برای ما می‌گذارند.»
نقدها و تاملات بیشتر
با تمام مدح و تعریف هایی که از این سریال شد، اما نکاتی مهم مغفول ماند؛ اما اگر قوت نسبی تکنیک ساخت فیلم، ما را از مسائل محتوایی مطرح شده در آن دور کند، نقد ناقصی ارائه خواهیم داد و این نقد ناقص ما را از هدف نقد،که اصلاح و پیشرفت است، دور خواهد کرد. متاسفانه مسئولین رسانه ملی هم در جلساتی که برای تمجید و تشکر از عوامل فیلم گرفته شد، به راحتی از کنار آن گذشتند. البته برخی مسائل مطرح شده در فیلم، انصافا جای تمجید داشت که به آن اشاره رفت.
مسائلی که در لایه های پنهانی فیلم درباره تضاد یا تناسب دین و علم، سنت و مدرنیته، خرافه گرایی و علم گرایی، نظام تعلیم و تربیت سنتی و آموزش جدید در مدارس مدرن، طبابت سنتی و پزشکی مدرن، نحوه روایت تاریخ معاصر و نقش ملی گراها و علم گراها(ساینتیستها) و روحانیون و اسلام انقلابی در بیداری مردم ایران مطرح شد، همگی جای بحث فراوانی دارند. متاسفانه اکثر نقدهایی که درباره سریال روزگار قریب شد، بر محور مسائل تکنیکی فیلم متمرکز بود و کمتر به بحث جدی در این باره پرداخته شد. اساسا فضای نقد در کشور ما به شدت ظاهرگرا و تکنیک محور است تا محتوایی و تاریخ نگر و این آسیب جدی را اگر دست کم بگیریم در دام خطرناکی افتاده ایم.
البته ذکر نقدهای ساختاری مانند عدم توجه کافی به صحت لهجه کرگانی و لهجه تهرانی بچه های روستایی در فیلم! به جای خود باعث دقت بیشتر سازندگان فیلم شده و از تکرار اشتباهات جلوگیری میکند.
نگاه کاملا جهت دارِ کارگردان، در روایت تاریخ معاصر
این سریال که ظاهرا زندگینامه دکتر قریب بود، در حقیقت روایتی بود جهت دار از زاویه نگاه کارگردان به سنت و مدرنیته و برداشت او از تاریخ معاصر کشورمان ایران. نگاهی که در آن فقر و جهل و خرافه و بی سوادی و بی اخلاقی و تعصبات کور و دوری از تمدن و تکنولوژی بر ایران معاصر مسلط و مستولی است، تا آنجا که بازیگر نقش دکتر قریب در فیلم، پس از بازگشت از فرانسه، حدیث نفس کارگردان را بیان می کند که: «ایران از فرانسه پانصدسال عقب تر است!». 
اینکه کارگردان این سریال، در بسیاری از صحنه ها، دکتر محمد قریب را در دوران کودکی اش فقط نظاره گر تاریخ تصویر می کند و هیچ نقش موثری در وقایع اطراف ندارد و شاهد بدبختی اغراق شده مردم ایران [در فیلم] می باشد، دلیل واضحی است که کارگردان خواسته به تاریخ بپردازد و اساسا زیاد منضبط به نقل وقایع مربوط به زندگی دکتر قریب به نحو کاملی نبوده است و وقایع تاریخی را گزینش ده و در مسیر هدف و سلیقه خاص خود و نوع نگاه جهت دار خود به تاریخ، نقل کرده است. این مطلب در مصاحبه کارگردان سریال با مجله همشهری امروز و مصاحبه ناصر هاشمی(بازیگر نقش دکتر قرذیب) با خبرگزاری فارس آمده است. 
ای کاش کارگردان، به جنایت های تمدن انگلستان و فرانسه در هند و ایران و عثمانی و فلسطین وافریقا در همان سال ها و رفاه مادی دولت های اسلامی در قرون پانزدهم تا هیجدهم و نقش استعمارگران انگلیسی و فرانسوی در تخریب تمدن ایران و هند و آفریقا و آمریکای قبل از سفیدپوستان، اشاراتی می کرد تا هویت بخشی و حفظ حافظه تاریخی مخاطب نیز مخدوش نشود. ای کاش کارگردان اندک توجهی به دلایل رشد مادی غربی ها در تجارت ماوراء بحار و دزان دریایی حمایت شده توسط دولت های غربی و تجارت برده در تیراژمیلیونی توسط غربی ها و کمپانی های مسلح غربی در شرق و نقش مخرب فراماسونرهای وابسته به غرب در ایران و هند و عثمانی نیز می کرد.[6]
خبری که یکی از خبرگزاری ها به نقل از شاهد سلطانی، نویسنده و کارگردان اولیه سریال روزگار قریب درسال 1375 که به درخواست سیمافیلم نگارش هشت قسمت فیلمنامه را به اتمام رسانده بود، بر نگاه کاملا جهت دار کیانوش عیاری کارگردان این فیلمنامه صحه می گذارد. شاهد سلطانی در آنجا بیان می دارد:
«نخستین کسی که فیلم‌نامه سریال روزگار قریب (زندگی دکترقریب، پدر طب کودکان ایران) را نوشت من بودم که به خواست سیما فیلم در سال 1357 اقدام به نگارش آن کردم. بیش از یک سال و نیم برای نگارش آن پژوهش و تحقیقات کرده و هشت قسمت کامل فیلم‌نامه را نوشته بودم که به من اطلاع داده شد که کارگردانی این مجموعه را کیانوش عیاری بر عهده گرفته است مشروط بر آن‌که به محتوای آن کاری نداشته باشد. من در این فیلم‌نامه به گونه‌ای به ریشه و خانواده مذهبی قریب اشاره کرده بودم که در این سریال حذف شده‌است. از همان ابتدا کیانوش عیاری به من گفت که «چرا تو به زندگی قریب با دید ایدئولوژیک نگاه کرده‌ای!؟» من به گونه‌ای فیلم‌نامه را نوشته بودم که ضعف‌ها و مشکلات زمان دکتر قریب بنیادین حل نمی‌شد مگر وقوع با وقوع یک انقلاب؛ وقتی دکتر قریب می‌خواست برای ادامه تحصیل به خارج اعزام شود، پدرش نزد مرجع تقلیدشان رفته و از او کسب تکلیف کرده بود. آن مرجع پرسیده بود؛ آیا قریب دینش را شناخته است یا خیر؟ وقتی در می‌یابد که دکتر قریب آشنا به مبانی دین است، آن وقت اجازه رفتن به قریب می‌دهد.» [7]
سلطانی در آنجا معتقد است: «هم‌اکنون سریال به سمت و سویی می‌رود که گویا شخصیت‌های اصلی برای زنده بودن و زیست خود یا به قولی بودن یا نبودن خود با طبیعت و بیماری می‌جنگند، حال آن‌که جریان فکری دیگری را در فیلم‌نامه پیگیری می‌کردند... کیانوش عیاری که مسئولین تلویزیون تصور می‌کردند او فقط باید کارگردانی کند، اکنون نه تنها کارگردانی پروژه را انجام داده بلکه در محتوا نیز دست برده و آن را از مسیر اصلی اسلامی، انقلابی منحرف کرده‌است.»[8] 
البته اگر این اظهار نظر نیز نمی بود باز سوالات اساسی درباره نوع روایت تاریخ در این سریال مطرح است. با توجه به اظهار نظر آقای عیاری در مصاحبه با نشریات مختلف که زندگینامه دکتر قریب محملی برای تاریخ گویی بوده است، سوالات و ابهاماتی از این قرار وجود دارد که دست اندرکاران ساخت این سریال باید برای آن پاسخ مناسبی داشته باشند: 
چرا کارگردان توجه جدی و قابل قبولی به نقش آموزه های اسلامی در بیداری مردم ایران نکرده است؟ نقش مرجعیت شیعه در طوفان حوادث قاجار و پهلوی کجاست و چرا در این اثر توجهی به آن نشده است؟ نقش استعمارگران و نوکران چشم و گوش بسته استعمارگران و فراماسونرها و گروه های مخفی وابسته به غرب در بدبختی مردم ایران در دوران قاجار چه بوده است و چرا کارگردان به این مطلب، حتی به اندازه نقد سنت های خرافی رایج در بین مردم، نپرداخته است؟ 
آیا داستان 15 خرداد سال 1342 و نقش رهبری امام خمینی(ره) بر ضد اصلاحات طاغوتی-آمریکایی، اهمیت پرداخت در فیلم و نقل تاریخ معاصر نداشته است؟ مگر تاثیر حرکت حضرت امام(ره) بر تمامی شئون زندگی مردم ایران تاثیر نگذاشت؟ آیا کارگردان در حد اشاره ای که به نقش مهندس بازرگان -به بهانه رفاقت با دکتر قریب- در فیلم کرده است، نیز نمی توانست نقش روحانیت خوش فکر و متدین وانقلابی و پیشرو را برجسته سازی کند؟ در حالی که می دانیم دکتر قریب در خانواده ای متدین زاده شد و پرورش یافت و حتی قبل از رفتن به فرانسه برای تحصیل، از مرجع تقلید زمان خویش اجازه گرفت.[9]
عدم نقد پروژه مدرنیزاسیون اواخر قاجار و پهلوی
پرواضح است که دوران قاجار و پهلوی اول و سیاهی تفکر سردمداران کاخ نشین این کشور، قابل انکار نیست؛ اما به وضوح پیداست که سریال روزگار قریب، در صدد نقد حکومت های قاجار و پهلوی و ارتباط آنها با میسیونرها و سفارتخانه های استعمارگران روسی و انگلیسی و فرانسوی و امریکایی نیست و در حال نقد سنت ها و عادات اجتماعی و خرافات و بی سوادی توده های مسلمان مردم ایران است. 
پروژه مدنیزاسیونی که از اواخر دوران قاجار با رفتن ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به فرنگ، کم کم در ایران شکل گرفت و با حمایت آشکار.پنهان غرب و عوامل غربزده داخلی سرعت گرفت، سرآغاز پیشرفت و تعالی مردم ایران نبود؛ بلکه شروع صنعتی شدن مونتاژی و بسط تکنیک متاثر از روح مدرنیته در ایران بود که نهایتا نیز به استبداد شرکت های انگلیسی-آمریکایی بر اقتصاد ایران و نابودی کشاورزی ایران در انقلاب سفید شاه شد و امام خمینی(ره) و علمای بیدار، بیشترین مخالفت را با آن داشتند؛ اما در این سریال انگار چنین است که کلید حل مشکل فقر و جهل و خرافه گرایی مردم، مدارس مدرن و از فرنگ برگشتگان کراواتی و علم جدید می باشد. اگر کارگردان به همان دقتی که یورش طرفداران مکتب خانه به مدرسه جدید و بی سوادی مردم را در چند قسمت متعدد، به تصویر کشید، به برخی مباحث تاریخی مذکور و ضررهای پروژه انگلیسی-آمریکایی مدرنیزاسیون دیکتارمآبانه رضاخانی می پرداخت، قطعا جایی برای این انتقاد نمی گذاشت. 
مکتب خانه های سنتی یا مدارس جدید؟
این سریال نگاهی افراطی و غیرمستند به نظام تعلیمی سنتی ایران داشت، نگاهی که در آن مکتب خانه، مساوق تنبیهات سخت بچه ها و آموزش هایی با بهره دهی پائین یا ناکارآمد می باشد و آموزش مبتنی بر حفظ کردن صرف می باشد و انواع تنبیهات بدنی چون فلک کردن بچه ها و ایستادن بر روی دو پا از اصول جدایی ناپذیر آن می باشد. در مقابل، مدارس جدید مرکز بهداشت و زیبایی و درس های پربهره و معلمی دوست داشتنی و دلسوز می باشد. نگاهی که طرفداران مدارس جدید را افرادی چون پدر بذله گو و مهربان دکتر قریب و معلم شهری مدرسه معرفی میکند که محبوبیت مردمی نیز دارند و مخالفین مدارس جدید را-که موافق مدارس سنتی هستند- عده ای شرور و لات و غاصب و نیمه وحشی به تصویر می کشد که به شغل هایی چون قصابی و خزینه داری مشغولند و حتی حرف روحانی محل را نیز گوش نمی کنند. 
برای تاثیرگذاری بیشتر این نوع تصویرسازی غیرواقعی از سیستم سنتی و جدید اموزشی، کارگردان در یکی از قسمت ها محمد قریب کوچک را مخفیانهبه مکتب خانه می فرستند تا شاهد فلک شدن بهترین دوست خود باشد. در صحنه ها ناخودآگاه،کارگردان، حس همذات پندارانه مخاطب با محمدِ کوچک را به نفع مدارس جدید مصادره می کند.
مایه تاسف است که ناهماهنگی در سیاست های کلی رسانه ملی باعث شد که همزمان با پخش این سریال در شبکه دوم، شبکه چهارم سیما مشغول پخش مستندی درباره برتری های سیستم مکتب خانه های قدیم نسبت به مدارس مدرن بود، تال آنجا که برخی کشورهای مدرن نیز، پس از قرنها اجرای ناموفق سیستم ناکارآمد آموزشی در مدارس مدرن، در فکر تقلید از سیستم مکتب خانه های سنتی ما هستند! و روشن است که این حرف به معنای نفی تمامی وجوه نظام جدیدآموزشی نیست، بلکه باید در یک جایگاه متعادل، با توجه به مبانی محکم اسلامی به نقد و بررسی هر دو نوع نظام پرداخته و به جایگاه شایسته و غیر تقلیدی هم شان تمدن اسلامی-ایرانی برسیم. حقیقتا آیا افرادی چون زکریای رازی و بوعلی سینا و جابربن حیان و سعدی و حافظ و مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی و امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی که در رشته های متعددی چون جغرافیا و سیاست و هندسه و فیزیک و شیمی و دیانت تبحر داشتند، در مدارس جدید درس خوانده بودند یا مکتبخانه ها و مدارس قدیم؟!
بحث درباره مشکلات نظام آموزش جدید مدارس و دانشگاه هاکه تقلیدی از سیستم آموزشی غربی هاست و اینکه طی سده اخیر که در کشور ما به سمت این سیستم با نگاه های اومانیستی و سکولار رفتیم، آیا مشکلات ما به صورت مبنایی حل شد یا بیشتر از قبل، تابع سیستم جامع نظام مدرن غربی شدیم و کشورمان را که در تولید و صادرات محصولات کشاورزی خودکفا بود، به سمت صنعت مونتاژ پیش بردیم و بیش از گذشته وابسته به محصولات و تکنولوژی جهت دار غرب شدیم؛ در جای خود در مباحث فلسفه تعلیم وتربیت[10] و بررسی و نقد نظام آموزشی مدرن و مبانی اومانیستی آن[11] فراوان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که از حد بررسی این مقاله مختصر خارج است. 
با این توضیحات، این پرسش بسیار مهم مطرح است که چرا کارگردان طرفداران مدارس قدیم را انسان های بی منطق و خشنی چون شاه نعمت و همپالگی های نیمه وحشی اش تصویر کرده است؟ افرادی که طرفداران مدارس مدرن را بهایی و بی دین خطاب می کنند و با آتش زدن نیمکت های مدرسه جدید، در بین مردم ایجاد رعب کرده و می خواهند برای حفاظت از دین مردم جلوی کار معلم فداکار و مدرن و اتو کشیده ای که در تهران درس خوانده و برای مردمش به روستا امده است را بگیرند! مگر در تاریخ معاصر کشور ما، جز این بود که برخی غربزدگان، توسعه مدارس و دانشگاه های جدید را در راستای غربی کردن این کشور دانسته و به شدت از آن حمایت کردند؟ مگر در طول حدود هزار سال که مسلمانان تمدن اسلامی را در اوج علمیت و کارآیی برتر از کشورهای غربی داشتند همین نظام اموزشی نبود که مارا به پیش می برد؟ البته طبیعی است که نقد منصفانه نظام تعلیم و تربیت سنتی و اصلاح اشتباهات آن کار موجهی است ولی با این اوصاف مذکور نقد و تخریب مبتذل نظام سنتی تعلیم و تربیت با هم متفاوتند. 
علم و ایمان، نوع دوستی یا تدین دکتر قریب؟
«آیا یک کوره سواد ارزش داشت تا بچه ات بی ایمان شود!» این دیالوگ از جانب.... در قسمت.... مطرح می شود، اشاره صریحی به ارتباط علم و ایمان دارد. پر واضح در جهان مسیحیت یهودیزه قرون وسطی که فیدئیزم افراطی (ایمان گرایی عقل گریز یا عقل ستیز) علم و ایمان در بسیاری از امور، با هم نمی ساختند و کلیسا با علم مخالفت می کرد، خصوصا که دیدگاه های بطلمیوس و ارسطو که در کلیسا به عنوان دین مطرح شدند، مخالفان ارسطو و بطلمیوس را به بدگویی از دین در مقابل علم واداشت، اما در فرهنگ اسلامی همیشه تاکید به علم آموزی، از جانب اولیای دین شده است و اساسا تفکر اسلامی با برخورد منطقی با آرای جدید بوده است که شکوفایی خود را نشان داده است و نوآوری و شکوفایی و ابداع و تاملات عمیق، از آن حکما و اندیشمندان مسلمان بوده است[12] و این فراماسونرها و روشنفکرنمایان بوده اند که پس از کودتای رضاخان به ستون های ثابت دیکتاتوری او تبدیل شدند. 
اما متاسفانه در این فیلم، ورود مدارس جدید -که در زمان خود با مخالفت های جدی و منطقی از جانب علما و مردم متدین مواجه بود- مطلقا خوب انگاشته شده است و مخالفان مدارس جدید، بی منطقان و اوباش روستا تصویر شده اند. انگار که دخمه تنگ و تاریکی به اسم مکتب خانه بوده است که باعث این عقب ماندگی ایران در عصر قاجار و پهلوی شده است و ناچار فقط از طریق علوم مدرن است که مملکت به فلاح و رستگاری می رسد. همچنین شاهدیم که در جاهایی که دکتر قریب به بیماران کمک می کند علی رغم زندگی دکتر قریب کمک او بیشتر از روی حس نوع دوستی است نه عمل به تکلیف شرعی. این حرف در انجا بیشتر خود را می نمایاند که نمادها و نشانه هایی که دال بر مذهبی بودن دکتر قریب می باشد،کمتر در فیلم مورد توجه قرار گرفته است؛در حالی که به گفته شاگردان نزدیکی چون دکتر علی اکبر ولایتی در زندگی واقعی دکتر شاهد چنین بازتاب های مصرحی از دینداری وافر دکتر قریب بوده ایم. دکتر ولایتی در همایش تجلیل از عوامل سریال تصریح می کند:
«مرحوم دکتر قریب چند خصوصیت داشت که یکی از آنها این بود که از خانواده‌ای اصیل بود. همچنین محمد قریب یکی از مهم‌ترین کارهایش ممانعت از گسستگی نسل‌های این کشور بود که نقش بسیار اساسی در استمرار هویت ملی دارد. او فرد متدینی بود. من سه سال شاگرد مستقیم شان بودم. این اواخر که بیمار شده بودند صبح‌ها درب منزلشان واقع در الهیه می‌رفتم. ایشان را با اتومبیل به مرکز طبی کودکان می‌بردم. یک بار اطباء گرگان ایشان را برای سخنرانی دعوت کردند، شب در هتل با هم بودیم و ایشان بعد از نماز مغرب، سوره واقعه را از حفظ به عنوان تعقیب خواندند که مثالی در حوزه تدین ایشان بود... در حوزه سیاستی و مبارزاتی ایشان نقش بسیار اساسی در مبارزات ملی شدن نفت داشتند. بعد از انعقاد قرارداد کنسرسیوم بین دکتر علی امینی و هاوارد پیج که از کمپانی استاندارد اویل نیوجرسی بود که انصافا قرار داد ننگینی بود و زحمات آنهایی که در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند، هدر دادند. در کنسرسیومی ایشان به اضافه ده تن از اساتید دانشگاه تهران نامه‌ای نوشتند و به حکومت کودتا که چرا این کنسرسیوم را قرار داد بسته‌اند، اعتراض کردند. هاوارد پیج گفته بود هر آنچه ما، در ملی شدن صنعت نفت از دست داده بودیم دوباره به دست آوردیم و این یازده استاد را از دانشگاه بیرون کردند.»[13]
طب سنتی یا پزشکی مدرن؟
به مناسبت شغل دکتر قریب که پزشک می باشد، در جای جای این اثر به مباحثی درباره طب سنتی و مقایسه لابد آن با پزشکی جدید پرداخته است و کارگردان، برتری قطعی پزشکان جدید و روش های درمانی آنها بر طب سنتی ایرانی را اثبات شده می پندارد. اما جای این سوال باقی است که اگر چنین بود، چرا مثلاً، هم اکنون در کشور آمریکا -که از مدرن ترین امکانات طبی در سطح جهان برخوردار است- ضعف ها و کاستی ها و یکجانبه نگری ها و پوزیتیویسم روشی در پزشکی جدید، مراکز بسیار زیادی از آن کشور را به استفاده از طب سوزنی و طب گیاهی و سایر مکاتب طب سنتی کشانده است؟ چرا اکنون نقد پزشکی مدرن در مباحث فلسفه طب، مورد توجه جدی اندیشمندان بین الملل قرار دارد؟[14] 
به راستی اگر کارگردان این فیلم، در کنار دکتر قریب و سایر دکترها و پروفسورهای کراواتی فیلم، چند حکیم حاذق و متقی و مردمی را نیز به تصویر می کشید، جای چنین سوالی می ماند؟ مگر کارکرد رسانه های تصویری، که از تکرار برخی صحنه ها، نتایج ناخودآگاهی را به مخاطب القا می کنند، جز این است که دیدن فردی در هیبت لطفعلی نوکر حکیم رحمت الله (با بازی باور پذیرِ حسین پناهی) باعث می شود که نگاه مخاطب به طب سنتی منفی شود؟ به راستی چرا باید چنین بی رحمانه سنت عمیق و مستدل و علمی طب سنتی خود را تضعیف کنیم؟ سنتی قوی و ماندگار که هنوز هم، فارغ التحصیلان دانشگاه های بزرگ جهان، با نام حکیم بوعلی سینا، کلاه رسمی دانشجویی «اَوِسینا/ ابن سینا» را بر سر می گذارند و جشن دانش آموختگی می گیرند. سنتی که تا حدود هزار سال تا اواخر قرن بیستم میلادی در بزرگترین دانشگاه های جهان، مرسوم بوده است و طب بوعلی سینا و سایر مکاتب طب اسلامی و ایرانی و مصری، در تارک پزشکی جهان می درخشیده است. هرچه سنت های تاریخی مثبت خود را نفی بی دلیل کنیم و از سنت های مادی گرایانه غرب تبعیت کنیم، قطعا از بهروزی مردمان خود فاصله گرفته ایم و در غربگرایی بیشتر درغلطیده ایم. دکتر زیگرید هونکه در کتاب «فرهنگ اسلام در اروپا» ، در بخشی که به اهمیت زیاد و تاثیرگزاری عمیقِ طب اسلامی در تکوین پزشکی مدرن می پردازد[15]، تصریح می کند: 
«در اروپا، یک کتاب هم وجود نداشت که سرچشمه اصلی آن از کشورهای اسلامی نبوده یا از آن مآخذ نگرفته باشد. اگر لغات عربی کتاب های آن زمان اروپا گویای این واقعیت نمی بودند، همان محتوا و مضمون آنها، خود این حقیقت را برملا می ساختند.»[16]
کارطاقت فرسای کودکان ایرانی در کارگاه قالی بافی!
مطلع اغازین این سریال در قسمت اول خواب دکتر قریب است که در ابتدای همین مقاله به برخی جنبه های هنری این خواب اشارتی رفت، اما در یک نگاه دقیق محتوایی به این رویا، شاهدیم که چندین دختربچه معصوم که در یک کارگاه قالی بافی مشغول بافتن فرش ایرانی هستند(کودکان کار) در وضعیتی نامناسب و رنج اور تصویر شده اند که ناگهان یکی از آنها بی حال شده و دکتر قریب برای نجات او می رسد و دکتر قریب برای نجات این کودک نجیب و مظلوم ایرانی است که جان خود را نیز فدا می کند.
اگر واقعا کارگردان حقیقتا کار اجباری کودکان فقیر را مورد توجه اصالی نداشت و صرفا می خواست فداکاری دکتر قریب را به تصویر کشد، به راحتی می توانست کودکی را در حال بازی و شادی نشان دهد که مثلا در اثر برخورد به شیئی که در مسیر بازی اوست، مجروح شده و دکتر قریب در صدد نجات او بر می آید. به نظر می رسد که باز فیلم یکجانبه به قاضی رفته است و افراط خود در سیه نمایی را به حدی رسانده که در رویای دکتر قریب، همه کارگران ان کارگاه نامناسب، بچه های معصوم بین 8 تا 14 سال هستند و از سنین دیگر در آنجا حضور ندارند. به نظر می رسد که کارگردان می توانست از سکانس هاس متعادل تری برای بیان فداکاری دکتر قریب استفاده کند. خصوصا زمانی اهمیت این تذکر بیشتر دانسته می شود که به این امر توجه کنیم اولین سکانس های این سریال بلند به این رویا اختصاص یافته است، مسلما اگر در بین داستان های فرعی اواسط فیلمنامه اشاره ای به این امر می شد و چنین برجسته سازی ویژه ای از کارکودکان در ایران معاصر نمی شد، مناسب تر بود.
نویسندگان: گروه مطالعاتی نقد فیلم و غرب شناسی شهید آوینی/ از محققین مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما ،لطفا نتیجه و نظرات خودرا با پست الکترونیکی به نویسندگان اطلاع دهید: Mersad313@gmail.com ،در صورتی که صلاح دانستید همین نوشته را برای دوستان و مخاطبین خود نیز ارسال فرمائید. با تشکر 
پاورقی ها و منابع 
[1]. فیلم های زندگینامه ای به اختصار «Biopic» نامیده می شود.
[2]. دکتر محمد قریب در سال 1288 ه.ش در یک خانواده مذهبی در تهران متولد شد. در 1306 برای ادامه تحصیل پزشکی به فرانسه رفت. در1317 به ایران بازگشت. در1319 به عنوان دانشیار طب اطفال، به فعالیت علمی مشغول شد. وی ابتدا در بیمارستان رازی به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن در بیمارستان هزار تختخوابی، بخش اطفال را دایر نمود. وی در 1319 کتاب بیماری های کودکان را به چاپ رساند. در1321 نشان عالی دولت فرانسه را از آن خود کرد و در1350 به عضویت هیئت مدیره انجمن بین المللی بیماریهای کودکان در آمد. همچنین نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش را دریافت کرد. وی در کنگره های مختلف بین المللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش شرکت کرد و عضویت چندین مجمع علمی بین المللی را برعهده داشت. ایشان اولین تعویض خون در ایران را انجام داد و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود. از مهم ترین اقدام ایشان بنیانگذاری و تأسیس اولین بیمارستان تخصصی کودکان یعنی «بیمارستان مرکز طبی کودکان» به همراه دکتر اهری بود. ایشان فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونه ای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم طاغوت انتقاد کرد و پس از واقعه 28 مرداد1332 نیز به دنبال امضای یک بیانیه به همراه ده تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه، به دستور شاه از دانشگاه اخراج شد. ایشان در1351 به هماچوری (دفع خون از دستگاه ادراری) مبتلا شد که بعدها تشخیص کانسر مثانه داده شد و اقدامات درمانی انجام شده، تأثیر چندانی بر بیماری ایشان نداشت. سرانجام در روز سه شنبه اول بهمن 1353 در بیمارستان مرکز طبی کودکان، دار فانی را وداع کرد و طبق وصیت خود در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. به نقل از سایت بیمارستان مرکز طبی کودکان، با اندکی تلخیص از این منبع اینترنتی: 
http://chmc.tums.ac.ir/cv/gharib.htm 
[3]. کارگردان فیلم و رئیس مرکز سیمافیلم، حسن اسلامی مهر و دکتر علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب و شاگرد دکتر قریب، در همایش تجلیل ریاست سازمان صداوسیما از عوامل سریال، به همین نکته متذکر می شوند. ر. ک: گزارش کامل خبرگزاری فارس از مراسم تجلیل ضرغامی از عوامل یرسال «روزگار قریب». 
[4]. همان منبع.
[5]. به نقل از سایت بیمارستان مرکز طبی کودکان: http://chmc.tums.ac.ir/cv/gharib.htm 
[6].عبدالله شهبازی مورخ معاصر، در اثر هفت جلدی خود، به خوبی این مباحث را در یک مقایسه تطبیقی بین تمدن اسلامی در ایران و عثمانی هند و تمدن غربی در پرتغال و اسپانیا و هلند و فرانسه و انگلیس و آمریکا در هفت سده اخیر پرداخته است. ر.ک: زرسالاران یهودی وپارسی استعمار بریتانیا و ایران، نشرموسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،تهران، چاپ اول، 1377.
[7]. http://www.sepehrnews.org/?p,13719
[8]. همان منبع.
[9]. همان منبع.
[10]. فلسفه های مضاف، به کوشش عبدالحسین خسروپناه، مقاله فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی، همچنین مقاله فلسفه تعلیم و تربیت در جهان امروز، نوشته دکتر سعید بهشتی، جلد دوم، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،چاپ اول، 1385.،تهران. همچنین تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، نشر صدرا، چاپ چهاردهم، زمستان 1367، تهران. 
[11]. در این باره و اساسا در نقد علم و دانش آمپریستی و پوزیتیویستی و غربی ر.ک: از علم سکولار تا علم دینی، دکتر مهدی گلشنی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم با اضافات، 1385، تهران. همچنین در یان باره معاونت پژوهش حوزه علمیه قم، ده جلد کتاب به نام کلی «درآمدی بر آزاداندیشی و نظریه پردازی در علوم دینی» بین سال های1383 تا 1385 منتشر کرده است که مقالات خوبی درباره نقد نظام آموزشی غربی مرسوم در کشور دارد. همچنین در این باره ر.ک: غرب زدگی، جلال آل احمد، نشر فردوس، چاپ هفتم ویراستاری جدید، پائیز 1380، مقاله فرهنگ و دانشگاه چه می کنند، صص154-17 ، همچنین : توسعه و مبانی تمدن غرب، سید مرتضی آوینی، نشر ساقی، چاپ چهارم،1383، مقاله نظام آموزشی و آرمان توسعه یافتگی و مقاله نظام آموزش غربی، محصول جدایی علم از دین.
[12]. علوم اسلامی و آثار عظیم ان در تحول علوم جهانی، اثر پروفسور الدومیلی، تلخیص و حاشیه علامه نوری، نشر نوید نور، چاپ اول،شهریور 1383، تهران. و همچنین: فرهنگ اسلام در اروپا، دکتر زیگرید هونکه، ترجمه مرتضی رهبانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1386، تهران.
[13]. گزارش کامل خبرگزاری فارس از مراسم تجلیل ضرغامی از عوامل سریال «روزگار قریب».
[14]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: فلسفه های مضاف، به کوشش عبدالحسین خسروپناه، مقاله فلسفه پزشکی، نوشته احمدرضا همتی مقدم، جلد دوم، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،چاپ اول، 1385 و همچنین: فی فلسفه الطب، تالیف دکتر احمد محمود صبحی و دکتر محمود فهمی زیدان، دارالنهضه العربیه،بیروت، لبنان، 1993م. همچنین دردایره المعارف های متعددی که درباره طب یا فلسفه های مضاف نوشته می شود، می توان چنین مباحثی را پی گرفت. 
[15]. فرهنگ اسلام در اروپا، دکتر زیگرید هونکه، ترجمه مرتضی رهبانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1386، تهران، صص 309-325.
[16]. همان منبع، ص309.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی